اسفار کاتبان نخستین رمان از سه گانه ی ابوتراب خسروی است که داستان سعید پسر مسلمان و اقلیما دختر یهودی است. این دو قرار است تحقیقی درباره ی قدیسین و تاثیر آنها در رفتار های اجتماعی داشته باشند. انچه این رمان را از دیگر آثار مشابه متفاوت می کند نحوه ی روایت آن است روایتی که ریشه در ساختار ادبیات کلاسیک و کهن فارسی دارد ساخت داستان حرکت موازی چند روایت به همراه یکدیگر است.
پاراگرافی از کتاب
"به خانه که رسیدم، درِ بزرگِ خانه باز بود. لنگه های در بر هم افتاده بود. در را باز کردم، محوطه ی باغ مثل همیشه ساکت بود، هوا ساکن بود، ولی برگ های نارنج می لرزیدند. همه ی مسیر خیابانِ وسطِ باغ را پیمودم تا به ایوان رسیدم. اقلیما را صدا زدم، چند بار. شکل تو در توی اتاق ها طوری است که صدا در آن ها طنین برمی دارد، حتی فکر گردم باید جوابی هم شنیده باشم. انگار صدایی شبیه به صدای اقلیما در هوا ایستاده بود..."
«اسفار کاتبان» اثر ابوتراب خسروی