key
key
خواندن ۱۰ دقیقه·۹ ماه پیش

ریویو ۱۴۰۲‌ی من

توی نوشته‌ی قبلی راجع به رسمی که من روزهای پایان هر سال دارم نوشتم: ریویو (بازنگری) سال گذشته و برنامه‌ریزی سال بعد. می‌خوام ریویوی سال گذشته‌ی خودم رو به اشتراک بذارم چون فکر می‌کنم خوندن خلاصه‌ی سال همدیگه علاوه بر اینکه می‌تونه جالب و فان باشه می‌تونه بهمون ایده بده. اگه شما هم دوست داشتین به اشتراک بذارین لینکش رو برای من هم کامنت کنین.

چی خوب پیش رفت؟

چیزایی که خوب پیش رفتن. ایول، فکر کردن بهشون خیلی خوش‌آینده و همیشه شروع خوبیه :)

ورزش و سلامتی

از پیشرفت سلامتی جسمیم خیلی راضی‌ام.

ورزشم اینجوری پیش رفت:

روی هم رفته ۲۰۰ ساعت دویدم

که توی این ۲۰۰ ساعت حدود ۱۶۰۰ کیلومتر دویدم

در ۱۶۶ روز.

اولین ماراتنم رو دویدم که خیلی به نظرم کار خفنی بود و بابتش به خودم افتخار می‌کنم. پسر ۵ ساعت دویدم! ۴۲ کیلومتر! حتی ۱ کیلومتر هم بیشتر از ماراتن ۴۳ کیلومتر!

دو بار هم ۳۰ کیلومتر دویدم.

حدود ۳۰ روز هم باشگاه رفتم که خوب زیاد نیست اما تو برنامه‌م بود که شروعش کنم و کردم.

گردن دردم خیلی بهتره. دیگه درد شدید نمی‌گیره. بدنم خوش فرم‌تره و احساس سلامتی دارم. برنامه‌م این بود که بهترش کنم و واقعن از پیشرفتم خیلی راضی‌ام. هم ورزش‌های اصلاحی انجام دادم، هم با صندلی‌ای که ساختم شیوه‌ی نشستن پشت میز کارم رو تغییر دادم. صندلیم باعث میشه که بدنم مدام حرکت کنه و در یک حالت خم نشه و بمونه :)

تقریبن هر روز غذای سالم و با کیفیت خوردم. منطبق با برنامه‌ی تغذیه‌ی مناسب دو و ورزش. هر روز غذا درست کردیم.

اسکی رفتم.

موجسواری رفتم. و خیلی پیشرفت کردم.

سفر

تمرکزم امسال روی کار بود برای همین زیاد سفر نرفتم. میزان سفرهای طولانیم رو کم کردم که تمرکزم از برنامه‌هام پرت نشه. وقتی سفرهای یک ماهه و اینا می‌رفتم دیگه کلن همه‌ی چیزهای دیگه‌ی زندگیم از ذهنم پاک می‌شد و کلی ایده و برنامه‌ی جدید می‌اومد تو ذهنم که معمولن به سفر مرتبط بود و بعد که برمی‌گشتم خیلی طول می‌کشید که دوباره برگردم به ادامه‌ی پروژه‌هام. اما با این حال سفرهای قشنگ و خوبی رفتم.

گوآ چقدر خوب بود. چقدر زیبا بود و چقدر خاطره‌ی خوب دارم ازش. دست سارا درد نکنه به خاطرش.

سفر بوشهر با نوید و بهناز دیوونگی قشنگی توش بود، یه هو شب تصمیم گرفتیم و فردا صبح رفتیم، از دیوارِ اونجا یه ماشین ۲۰۷ گوجه‌ای هم پیدا کردیم و خریدیم که واقعن خیلی پر از شانس و اتفاق بود انگار ماشینمون رو خدا برامون اونجا گذاشته بود چون دو هفته توی شیراز داشتیم دنبالش می‌گشتیم و آخر توی بوشهر پیداش کردیم و چقدر هم خوبه ماشینمون. بهترینِ ممکنه :) مجیکال پیدا شد واقعن :)

سفر کیش با آناهیتا و کامیار هم خیلی خوش گذشت. چقدر خندیدیم و بازی کردیم. اون وسط یه ماراتن هم دویدم :)

خانواده

یه برنامه‌ی دیگه‌ای که امسال توی ذهنم داشتم این بود که ارتباطم رو با خانواده‌م تقویت کنم. با مامانم یه سفر برم، با بابام برم ماهی‌گیری. خیلی خوشحالم که اتفاق افتادن. یه سفر خانوادگی رفتیم، یه کمپینگ خانوادگی رفتیم، یه ماهی‌گیری هم رفتیم. خوشحالم که همه‌ رو انجام دادم و می‌خوام سال آینده هم بیشترش کنم.

تراپیم رو منظم پیش رفتم و رابطه‌م داره پیشرفت می‌کنه.

کار

توی زمینه‌ی کاری. برنامه‌م این بود که بیشتر ویدیو درست کنم، می‌خواستم کلاینت بگیرم، کارگاه برگذار کنم، کورس برگذار کنم، خودم هم دوره‌های حرفه‌ای بگذرونم.

ویدیوهای خوبی درست کردم، عالی نیستن اما با حس کمالگرایی و ترس از خوب نبودن ویدیوهام و جلوی دوربین بودن قشنگ کنار اومدم. ایده‌م این بود که به خودم بگم هدفم از درست کردنن این ویدیوها این نیست که آدم خوب و خفنی به چشم بیام، هدفم اینه که اون ایده رو با بقیه به اشتراک بذارم. و هر وقت می‌خواستم ویدیویی درست کنم این ایده رو با خودم تکرار می‌کردم.

امسال ۶ تا کلاینت گرفتم، بدون اینکه تلاش خاصی هم براش بکنم. بدون اینکه اعلام کنم اصلن. همه خودشون بهم پیغام دادن و همه خیلی خوشحال و راضی بودن از تجره‌به‌شون. برای زندگی و رابطه‌هاشون کوچشون کردم. خودم این مسیر کوچینگ رو از این جهت دوست دارم که به زندگیم خیلی معنا می‌دم. به نظرم خفن‌ترین کار اینه که آدم بتونه دیوونگی و جسارت انجام کارهای رویاییش پیدا کنن و جسارت اینکه توی روابطش بتونه کامل خودش رو ابراز کنه. از اینکه در این جهت به آدم‌ها کمک کنم و تولید محتوا کنم حس خوبی دارم.

همچن دوره‌های حرفه‌ای کوچینگ، ان‌وی‌سی و آی‌اف‌اس شرکت کردم.

هیجان‌های زندگی!

دلم می‌خواست چند تا چیز جدید رو امتحان کنم و توی زندگیم بیارم و جنبه‌های مختلفم رو خوشحال کنم. کلاس نویسندگی رفتم و با احسان عبدی‌پور خیلی خوش گذشت. دوره‌ی تورلیدری رفتم که مدرکش رو بگیرم. دوره‌ی طراحی محصول رفتم و اون بخشم که دلش می‌خواد کارهای استارتاپی بکنه خیلی راضیه الان :) صندلی‌ای که طراحی کردم و ساختم بخش خلاقم رو خیلی خوشحال کرد. کلاس دی جِی هم رفتم که همیشه دوست دارم :)

مطالعه

امسال حدودن ۱۷ تا کتاب خوندم. ممکنه یکی دو تا بیشتر هم باشه که یادم نباشه. به لطف دویدن و کتاب صوتی گوش دادن تونستم خیلی از کتابهایی که دلم می‌خواسته رو اینجوری بشنوم. با تشکر از اپلیکیشن نوار که با سرویس اشتراکش می‌تونم همه‌ی کتابهاش رو گوش بدم. و خیلی کتابهای انگلیسی هم از سرویس‌هایی که امسال پیدا کردم می‌تونم با قیمت خیلی مناسبی بخرم. خیلی خوشحالم که جدیدترین کتابهای دنیا رو می‌تونم همزمان با انتشار جهانی داشته باشم. و امسال از این راه‌های دسترسی کتاب ارزون حسابی استفاده کردم. فقط دلم می‌خواست از کتابهای علمی و غیر داستانی بیشتر خلاصه نویسی کرده بودم. برای سال آینده این رو توی برنامه‌هام می‌خوام بذارم.

- بین کتابهایی که خوندم زندگی در پیش رو از رومن گاری خیلی روم تاثیرگذار بود. یادمه می‌دویدم و گریه می‌کردم یه جاهایی از کتاب! تجربه‌ی عجیبی بود و اگه یکی میدید فکر کنم خیلی خنده‌دار بودم :)))

- کتاب life is too short to go so fucking slow خیلی بهم انگیزه می‌داد مخصوصن که همزمان بود با دورانی که برای دویدن کوهستانی تمرین می‌کردم و واقعن سخت و طاقت‌فرسا بود. این کتاب بهم انرژی می‌داد که همچنان به تلاش ادامه بدم.

- کتابهای موهبت کامل نبودن و The Power of Vulnerability از برنه براون هم خیلی برام الهام‌بخش بود. روزهایی که توی بن‌بست‌ رابطه‌ای و شرایط سخت احساسی بودم کمکم می‌کرد که با فاصله مشکلاتم رو ببینم و حل کردنشون برام راحت‌تر بشه.

- کتاب sweet sharing برام خیلی الهام‌بخش بود. مخصوصن راجع به اضطراب و عصبانیت. این ایده‌ها برام جالب بود: مشکلاتمون و حال بدمون رو به خاطر دیگران نبینیم، عصبانیت ما تقصیر دیگران نیست، کسی نمی‌تونه ما رو عصبانی کنه و احساسات ما از فکرهای خودمون ناشی می‌شه. اینها رو خیلی وقته که من می‌دونم ولی همیشه برای آوردنش توی زندگی به یادآوری احتیاج هست. مخصوصن که این کتاب داستانهایی از خودش رو هم می‌گفت که دلنشین‌ترش می‌کرد.

چی خوب پیش نرفت؟

برسیم به بخش تلخ ماجرا! چیزایی که خوب پیش نرفتن.

درآمد

بذار از سخت‌ترینشون شروع کنیم. مهم‌ترین کاری که من دوس دارم این دوران از زندگیم انجام بدم اینه که درآمدم رو رشد بدم و برام سخت‌ترین کارِ دنیاست! دارم الان به این فکر می‌کنم که برای من چقدر تحقیق و مطالعه کردن کار راحت و دلنشینیه، و همینطور چیز ساختن و کارهای هنری چقدر آسون و لذت‌بخشه اما توی پول در آوردن خیلی کم اعتمادبه نفسم! برنامه‌م برای امسال این بود که یه بیزینس جدید راه بندازم و از کارگاه‌ها و دوره‌هام هم درآمد قابل اتکایی به دست بیارم. که خب هیچکدوم در حد انتظارم پیش نرفتن. همچنان با پرفکتشنیسم و پروکرستینیشن مشکل دارم. هر چند که بهتر شدم و برای درمانشون به صورت مداوم راه‌های مختلف رو امتحان کردم (و از این راضی‌ام) اما هنوز راه زیادی دارم.

یه کار مهم دیگه این بود که می‌خواستم یه کورس رکورد کنم که اصلن جرعت نکردم انجامش بدم و از اینم خیلی ناراحتم.

تولید محتوا

بونامه‌م این بود که در راستای اون معنا بخشی به زندگیم هفته‌ای یه ویدیو منتشر کنم توی یوتیوبم. که یکی دو ماه خوب پیش رفت اما با سنگین شدن کارهام یه وقفه‌ای توش افتاد و دیگه خیلی کند پیش رفت و بعد هم کلن کنار گذاشتمش. تمرینهای کلاسها و دوره‌هام زیاد شد و یه مدت وقتم کم بود. درست کردن و ادیت ویدیوها هم خیلی وقت ازم می‌گرفت. گاهی اینقدر ازم وقت می‌گرفت که به هیچ کار دیگه‌ای نمی‌رسیدم برای همین بود که وقتی کارهام زیاد شد تصمیم گرفتم متوقفش کنم. الان باز هم فکر می‌کنم برای سال آینده به برنامه‌ی کارهام اضافه‌ش کنم اما باید براش زمان مشخص و محدود تعیین کنم.

زندگی در خارج

برنامه‌م اینه که یه مدت خارج از کشور زندگی کنم. از اونجایی که من دوست دارم هر چند وقت یه بار شهر زندگیم رو عوض کنم الان فکر می‌کنم شهر بعدیم باید خارج از کشور باشه. به نظرم تجربه‌ی زندگی خیلی باارزشی بهم اضافه می‌کنه. برای این ایده تحصیل تو ایتالیا رو امتحان کردم اما کسی که کارهام رو داشت انجام می‌داد به دلیل مشکلات شخصیش هی کش داد و هنوز هم نتونسته اقدام خاصی کنه. ما هم تصمیم گرفتیم که کار رو باهاش قطع کنیم. ولی گمونم همه‌ی تخم‌مرغ‌هام رو تو یه سبد گذاشتم و باید راه‌های دیگه رو هم امتحان می‌کردم.

گرفتن آیلتسم رو هم به تعویق دارم می‌ندازم :/

چی یاد گرفتم؟

میرسیم به بخش سخت اما امیدبخش ماجرا.

پول در آوردن از هر توانایی‌ای که دارم رو امتحان کنم.

من همیشه راه ویژه‌ای برای پول درآوردن توی ذهنم می‌چیدم و فقط می‌خواستم از همون راه درآمد داشته باشم. امسال متوجه شدم که لازم نیست اصرار به فقط یک روش داشته باشم. من علایق و توانایی‌هام خیلی زیاد و متنوع هستن و دوست دارم خودمو به چالش بکشم که ببینم ازشون میتونم درآمد هم داشته باشم یا نه. می‌خوام ذهنم به روی انجام کارهای جدید باز باشه. کسی نمی‌دونه آینده چی می‌شه و نمی‌تونه جوری که می‌خواد تعیینش کنه. شاید من در نهایت یه آشپز خیلی خوب شدم!

ایده‌هات رو سریع‌تر عملی کن و به مرحله‌ی عمومی برسون

متوجه شدم که من بیشترین پرفکتشنیسم و پروکرستینیشن رو درست قبل از مرحله‌ی آخر که همون اعلام عمومی (و کسب درآمد هست) دارم. می‌خوام سعی کنم که قبل از اینکه دچار نگرانی‌های اون مرحله بشم از همون اوایل پروژه به استراتژی اعلام کردن پروژه‌م فکر کنم و نوع اراعه‌ش رو مشخص کنم، محتواش رو تولید کنم که اون روزهایی که برام سخته این کار رو بکنم و هی به خودم می‌گم بذار فلان چیزش رو هم بهتر بکنم بعد فقط با زدن یک دکمه بفرستم روی آنتن و بره :)

می‌خوام برای پروژه‌هام ددلاین و استراتژی اجرایِ لایه‌ای بچینم. یعنی توی لایه‌ی اول مشخص می‌کنیم ضروری‌ترین چیزها برای اینکه پروژه بتونه کار بکنه چی هستن، بعد می‌ریم به یه لایه پایین‌تر و می‌بینیم چه چیزهاییش باید بهتر بشه و.... اینجوری بعد از همون لایه‌ی اول می شه کار رو اراعه داد و نتیجه‌ش رو دید و فیدبک گرفت. پروکرستینیشن هم کم می‌شه.

برای هر چیزی که می‌خوای ۱۰ بار تلاش کن بهت قول می‌دم یه بارش به نتیجه می‌رسه

این یه ایده‌س که امسال بهش رسیدم و منطقم می‌گه که جواب می‌ده و می‌خوام امسال امتحانش کنم. در راستای بقیه‌ی برنامه‌های امسالم هم هست. می‌خوام برای ۱۰ تا کار تلاش کنم و ببینم چی می‌شه.

هر کتابی رو که می‌خونم همون روز ازش خلاصه‌نویسی هم بکنم

از این سیستم نوت برداری‌ای که توی آبسِدین درست کردم خیلی خوشحالم و هی دارم چیزهای بیشتری رو توش وارد می‌کنم. از همه‌ی کورسها و کلاسهام اینجا نوت‌برداری کردم و خیلی از کتابهام رو هم اینجا خلاصه نویسی کردم. دوست دارم بیشتر این کار رو بکنم و کتابهام رو خلاصه‌نویسی کنم تا قبل از اینکه فراموش بشن هر مطلبی که یاد می‌گیرم رو توی زندگیم هم اعمال کنم و علاوه بر اون شاید با بقیه هم به اشتراک گذاشتمشون. sharing is caring :)

برنامه ریزیبازنگریتوسعه فردیرشد شخصیریویو
داستانهای سوپر صادقانه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید