محمد کیهانی
محمد کیهانی
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

آخرین رنج

بر حاشیهٔ جاده ...

پرندهٔ کوچکی در خون‌ خود غلطیده!
معلوم نمی‌کند:

آیا کودک بازیگوشی، حسب شیطنت او را نواخته؟!

یا شکارچی حواس‌پرتی

به قصد صرف شام شاهانه‌ ...

تذرو وحشی را تباه کرده؟!

اما خون گواهی می‌دهد

که پرنده را دیگر رنجی متصور نیست!

آخرین رنج شاید

از برای رفتگری است

که پیکر بی رمقش را

در خاکروبه‌ مدفون می‌کند


آخرینرنج
سال‌ها به سرعت برق و باد می‌گذرند و ما گاهی فراموش می‌کنیم که هستیم. گاهی در میان طوفان زندگی همچون برگی از شاخه جدا شده به این‌طرف و آن‌طرف کشیده می‌شویم. ولی هر چه باشد روزی برگ سبزی بودیم. همین!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید