ویرگول
ورودثبت نام
محمد کیهانی
محمد کیهانی
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

پریشانیِ‌ ما همهٔ بیگانگان

بیگانگی اجتماعی، محور بسیاری از آسیب‌های محتمل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی می‌تواند باشد.
بیگانگی اجتماعی، محور بسیاری از آسیب‌های محتمل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی می‌تواند باشد.

سخت می‌توان از چیزی نوشت که مایه‌ٔ آزار آدمیزاد است. می‌شود سکوت کرد، خاطرات ناموافق را به فراموشی سپرد و بر آینده تمرکز داشت. بسیاری از گفته‌های کسانی که من آن‌ها را «بلندگو‌های موفقیت رسمی» می‌خوانم، به مثبت اندیشی دعوت می‌کنند و همواره مدارا و تمرکز را تشویق می‌کنند. ولی آیا کسی که در نهایت خشم فریاد می‌زند را درک نمی‌کنید؟ آیا هرگز خود چنین بر آستانهٔ دردی نایستاده‌اید که بخواهد شما را بشکند و به بیرون فرو بریزد؟ همچون آتشفشانی که گدازه‌های گرم و ‌گداخته‌اش را به فضا پرتاب می‌کند؟

امروزه؛ جغرافیای ایران مردمی دارد که همچون مردم همهٔ جهان مستحق روزگاری هموار‌تر و اوقاتی میزان‌ترند. بیماری کوید-۱۹ چنان روح و روان ما انسان‌های زوال پذیر را فرسوده‌ است که جای هیچ شبهه‌ای نیست که ما همگی بیش‌ از همهٔ تاریخ با همدیگر بیگانه شده‌ایم. این بیگانگی به همراه پریشانی فشرده‌شدهٔ سال‌های سخت دهه‌های اخیر، ما را آسیب پذیر‌تر و شکننده‌تر کرده است.

این بیگانه ‌شدن سراسری، ما را در مقابل هم قرار می‌دهد و از مفاهیمی خالیمان می‌کند که به آسانی ساخته نشده‌اند: ملت، خانواده، دوستی، محبت، وابستگی، انسانیت، صفا و صداقت. غریبگی ما مردم آثاری دارد که برای متفکرین و محققین علوم انسانی می‌تواند از جهات مختلف حائز اهمیت بررسی باشد. شاید مهمترین مصداق‌های مورد بررسی را بتوان در جنبه‌های سیاسی، جامعه‌شناختی و مردم‌شناختی خلاصه کرد. با اینهمه گویی آنچه این بیگانگی بر سر ما می‌آورد را نتوان صرفا در جنبه‌های انسان محورانه خلاصه کرد. اقتصاد، فناوری و محیط زیست ما هم از گزند تیر نفرت سراسریمان به دور نخواهند بود. اعتماد مفصل و متصل کنندهُ همهٔ ارکان زندگی اجتماعی ماست. بدون اعتماد شرکتهای ما از هم خواهند پاشید، محققین ما دستاوردی ارائه نخواهند کرد، فعالین اقتصادی از عرضهٔ کالا‌ها و خدمات دست خواهند کشید و همه چیز ناگهان متوقف خواهد شد.

این آیندهُ تیره، بیش از هر چیز به عقیدهٔ من در سکوت ما ریشه خواهد داشت. فریاد‌های ناخوشایند ممکن است در کوتاه مدت به ضرر طیف‌هایی از اجتماع باشد، اما اگر نباشند کسانی که گله می‌کنند، سازگار نیستند و نارضایتیشان را ابراز می‌کنند، ما به سادگی بیگانگی را تقویت خواهیم کرد. هم اکنون آنچنان پریشان و مضطرب هستیم که در جواب کسی که زنگ خانهٔ ما را می‌زند مشتی به نیت مدافعه بزنیم. بیش‌فعالی عصبی‌گونهٔ ما توان درک هرگونه حسن نیتی را از ما سلب کرده است و آسان نیست که بدانیم سرانجام دور باطل نشنیدن تا چه حد دردناک خواهد بود؟ همانگونه که بدن دچار ضایعه و التهاب می‌شود، روابط انسانی هم درگیر تنش و خرابی می‌شوند. درست به همین منوال، همانطور که بدن سازوکاری برای تشخیص ضایعه و درمان آن دارد. جوامع انسانی‌ هم سازوکار‌هایی برای رفع پریشانی جمعی و بیگانگی اجتماعی دارند.

بدون شک مهمترین این سازوکار‌ها که خارج از دست هر قدرت، حاکمیت یا سیاست‌گذاری است؛ گفتگو است. گفتگو می‌تواند فریبنده باشد. قصد و نیت جریان‌های مطالبه‌گر می‌تواند، همراه با خودخواهی، اغراض جانبدارانه و ترفند‌های سیاسی باشد. هر چند عاقبت ‌الأمر همهٔ این آلودگی‌ها گفتگو را به راهی شکست خورده مبدل نمی‌کند. در طولانی مدت روایتی که قوی‌تر است راه خود را می‌گشاید. چه بسا بهتر است قدری در مسیر درست پیش برویم تا آنکه راه‌های غلط بسیاری را به انتها برسانیم.

باید فریاد کسانی را که بر حسب ضرورت به سخن آمده‌اند بشنویم. شاید نتوانیم راه درست را اجرا کنیم. اما دست کم مردم باید بتوانند همدیگر را درک کنند. سنگلاخ‌های سیاسی نباید بیشتر از حد قلمداد شوند. مشکل‌های ساختاری غیر قابل کتمان هستند، نقص‌های پی‌ریزی شده امکان کنش‌گری را برای شهروندان محدود کرده‌اند. مشارکت واقعی در تصمیم‌گیری‌های خرد و کلان چنان محدود شده است که سلیقهٔ افرادی چند بدون بررسی دامنهٔ تأثیرات مایهٔ گرفتاری جمعیتی کلان را ایجاد می‌کند. سخت است که بر چنین اشکلات واضحی چشم پوشید، اما یقین بدانید اگر ما همچنان آشفته و از هم گسیخته باشیم. رویه‌های ناصحیح بیشتری گسترش خواهند یافت.

من ادعا ندارم که راهی سوای راه‌های پیش‌تر شناخته شده، برای التیام زخم‌های جمعیمان می‌شناسم ولی باور دارم رسیدگی به هر مریض بدحالی از گرفتن شرح حال شروع می‌شود و جامعهٔ دردمند ما زبانی جز زبان مردم خود ندارد.

بیگانگیاجتماعیگفتگوآینده
سال‌ها به سرعت برق و باد می‌گذرند و ما گاهی فراموش می‌کنیم که هستیم. گاهی در میان طوفان زندگی همچون برگی از شاخه جدا شده به این‌طرف و آن‌طرف کشیده می‌شویم. ولی هر چه باشد روزی برگ سبزی بودیم. همین!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید