زندگی از جایی شروع میشه که هیچ وقت منتظرش نبودی ، جایی قرار می گیری که انتظارش را نذاشتی
اختیاری در تصمیم گیری نداری و محکوم به بودن هستی.
بودن و زندگی کردن در اوج حضور ، دنیا پر و خالی می شود از بودن ها و نبودن ها و تو در این میان باید بمانی ، بجنگی ، و بخوای که موفق بشی.
در میان این همه شلوغی تو ناگهان عاشق می شوی. زندگی با عشق آغاز میشه و ختم ش را عاشقانه می خوانند ،
عشق گاهی تلخ است و گاه شیرین .
عشق ناب است و کمیاب .
عشق سرآغاز هستی و عشق می شود تو.