بنیانگذاران مجاهدین، محمد حنیفنژاد، سعید محسن و اصغر بدیعزادگان از دانشآموختگان دانشگاه تهران و هوادار نهضت آزادی، اما منتقد شیوههای عمل سران نهضت (بخش مذهبی جبهه ملی ایران) بودند.
پس از قیام ۱۵خرداد ۱۳۴۲، که سرکوب خونین مردم و پیگرد و دستگیری گسترده مخالفان و فعالان سیاسی را بهدنبال داشت، بنیانگذاران در زندان به جمعبندی مبارزات سیاسی گذشته پرداختند و دریافتند که مبارزات پارلمانی و سیاسی همواره توسط دیکتاتوری سرکوب میشود و به نتیجه مطلوب نمیرسد، بنابراین برای سرنگونی دیکتاتوری، مبارزه مسلحانه در آن مرحله، بهعنوان شکل محوری مبارزه، یک ضرورت است. بر این اساس، گروهی را بنیان نهادند که چند سال بعد، سازمان مجاهدین خلق ایران نام گرفت.
این گروه طی ۶سال فعالیت مخفی به مطالعه شرایط سیاسی و تدوین دیدگاههای خود در زمینههای مختلف سیاسی، استراتژیک و ایدئولوژیک همت گماشت. مهمترین دستاورد محمد حنیفنژاد در زمینه ایدئولوژیک، کشف این حقیقت بود که بهلحاظ اجتماعی- اقتصادی مرز واقعی، بین استثمارشده و استثمارگر است و نه بین معتقدان صوری و منکران خدا. این حقیقت، خط فاصل مشخص و خدشهناپذیری بین مجاهدین خلق و انواع درکهای مختلف از اسلام که هر یک به ترتیبی و به درجهای استثمار را میپذیرند، ترسیم کرد.
در شهریور۱۳۵۰، ساواک شاه در آستانه برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله، هجوم گستردهیی را به سازمان و دیگر نیروهای مبارز بهعمل آورد و طی آن حدود ۹۰درصد اعضای سازمان و تمام مرکزیت را دستگیر کرد.
در نخستین بیانیهٔ سازمان که در 20 بهمن 1350 پراکنده شد، آمده است:
... هستهٔ اولیّهٔ سازمان که هم اکنون برای اولین بار نام آنرا فاش میکنیم در ۶ سال قبل و با شرکت برخی از کادرهای سابق نهضت آزادی ایران ... به شکل مخفی بنیاد یافت ...
حنیف نژاد در بازجوییهای خود چنین اعتراف کرده است:
... حاصل آنکه کمکم به فکر حل مسئله افتادم. آنوقت مدّتی بود که با سعید محسن و عبدالرضا نیک بین آشنا شدم با هم قرار گذاشتیم که مطالعاتی داشته باشیم ... قرار بر این گذاشتیم که افرادی را در دور خودمان عضوگیری کنیم و آنها را به مطالعه بکشانیم.
نام سازمانی گروه، در دورانی «سازمان آزادی بخش ایران» خوانده میشد و سپس «سازمان مجاهدین خلق» نام گرفت. البته هیچیک از دو نام «آزادی بخش ایران» و «مجاهدین خلق» تا آنجا که بررسیها نشان میدهد، از سوی بنیانگذاران و کادر مرکزی سازمان برگزیده نشده است. لیکن در مورد این که نام و آرم سازمان از سوی چه کسانی پیشنهاد، تصویب و در چه تاریخی روی آن توافق شد، سکوت شده است. تا قبل از شهریور ماه ۱۳۵۰ که بیش از هفتاد تن از بنیانگذاران، کادر مرکزی و شماری از اعضای هواداران و سمپات سازمان از سوی حکومت شاهنشاهی بازداشت شدند، هنوز سازمان دارای نام و آرمی نبوده است.
حنیف نژاد پس از بازداشت در بازجو ییهای خود صریحاً اعلام کرده است که:
... گروه ما اسم نداشت، میگفتیم «سازمان».
سعید محسن نیز در این زمینه در بازجوییهای خود یادآور شده است:
ما برای سازمان خود اسمی نگذاشته بودیم و چون احتیاجی به معرفی پیدا نکرده بودیم، لذا ضرورت اسم گذاری معلوم نشده بود. در کلّیهٔ نوشتهها و مابین تمام افراد فقط لغت «سازمان» در اثر تکرار مصطلح شده بود، در مدارک خارجی ما هم به هیچ وجه نامی جز سازمان مطرح نگردیده است.
تغییر ایدولوژی مجاهدین :
در سال 1354 كه بيشتر رهبران سازمان در زندان به سر ميبردند "تقي شهرام" يكي از اعضاي بلندپايه مجاهدين از زندان ساري فرار كرد و به سازماندهي نيروهاي پراكنده «مجاهدين خلق» پرداخت. وي به همراه چند تن ديگر از جمله "بهرام آرام" اطلاعيهاي موسوم به تغيير ايدئولوژي سازمان منتشر كرد. كه عقايد آنها كمونيست شده و اعتقادات مذهبي خود را كنار گذاشتهاند.
شكاف بين مجاهدين:
مجاهدين بعد از اعلام بيانيه تغيير مواضع ايدئولوژيك در سال 54 شكافي عظيم در ميان اعضاي سازمان مجاهدين ايجاد شد. سازمان مجاهدين از آن تاريخ به بعد به دو گروه مجاهدين مسلمان و مجاهدين ماركسيست تقسيم شد. انشعاب در مجاهدين به خشونت نيز كشيده شد مجاهدين ماركسيست از طرف ديگر به تسويه حساب با برخي از اعضاي برجسته سازمان كه بر روي اصول اسلامي پافشاري داشتند پرداختند؛ از جمله مجيد شريف واقفي و مرتضي صمديه لباف را ربودند، شريف واقفي را کشتند.. و لباف را نيز زخمي و در دام پليس انداختند.
سرانجام مجاهدين ماركسيست:
مجاهدين ماركسيست نيز چندين عمليات ديگر عليه رژيم شاه انجام دادند در هر حال انشعاب سال 1354، اختلافهاي موجود و درگيريهاي گروههاي مختلف سازمان مجاهدين ضربات مهلكي را بر اين سازمان وارد كرد ساواك در طي مدت زمان كوتاه پس از انشعاب توانست تعداد زيادي از افراد و گروههاي پراكنده ماركسيست و مذهبي وابسته به سازمان مجاهدين را به تدريج شناسايي كند و از بين ببرد به طوري كه از اواسط سال 1355 ديگر عملا سازماني وجود نداشت اين گروه در جريانات انقلاب با گروههاي مائوئيست ادغام شدند و در سه گروه هم خط با اندكي تفاوت جمع شدند و سازمان پيكار در راه آزادي طبقه كارگر معروف به (سازمان پيكار) را تشكيل دادند. و گروه ديگري از مجاهدين ماركسيست نيز پس از آزادي از زندان در جريان انقلاب سازمان كارگران انقلابي ايران را تشكيل دادند كه چندي بعد نام راه كارگر را براي خود برگزيد.
در پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران ، مجاهدین خلق این واقعه را به رهبر انقلاب و ملّت ایران تبریک گفتند .و او را «امام» نامیدند. مسعود رجوی که مدتی پیش از انقلاب 57 و سرنگونی حکومت شاهنشاهی ، در30 دی 57 از زندان آزاد شده و ریاست سازمان مجاهدین را به عهده گرفته بود، به همراهموسی خیابانی به دیدار آیت الله خمینی رفتند. مجاهدین با استفاده از فضای آزادتری که پدید آمده بود، با بالاگرفتن تب فعّالیتهای سیاسی همچون سایر احزاب به سرعت رشد کرد.
"امام خميني" مي فرمايند من از مجموع اظهارت و نوشته هايشان به اين نتيجه رسيدم كه اين جمعيت به اسلام اعتنا ندارد ليكن چون ميدانند كه در كشوري مانند ايران كه بيش از هزار سال است كه اسلام در رگ و پي اين ملت ريشه دوانيده جز نام اسلام نميتوان پيشرفت كرد لذا اسلام را ملعبه كردهاند. ليكن ذيل آن همان حرفها و بافته هاي ماركسيست و ماديون است من نميخواهم بگويم كه همه آنهايي كه با اين جمعيت هستند اينجورند ممكن است در ميان آنها افرادي باشند كه واقعا به اسلام اعتقاد داشته باشند و چه بسا افرادي كه فريب آنها را خورده باشند ليكن اساس اين تشكيلات روي اعتقاد به اسلام نيست.
رأی ندادن به قانون اساسی :
مجاهدین علت عدم رای به قانون اساسی جدید را وجود اصل ولایت فقیه عنوان و معتقد بودند ، این به مفهوم حکومت مطلقه بوده و به فاشیسم دینی لباس قانونی و مشروعیت میپوشاند، به همین خاطر از شرکت در همهپرسی قانون اساسی و دادن رأی به آن خودداری کردند.
متعاقباً در تاریخ ۲۹ دی، از آیت الله خمینی دربارهٔ انتخابات ریاست جمهوری و اعتقاد نامزدها بهقانون اساسی پرسشی به عمل آمد و وی در پاسخ نوشت:
کسانی که به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رأی مثبت ندادهاند، صلاحیت ندارند، رئیس جمهور ایران شوند
از آن روز به بعد، مجاهدین به صورت علنی به محکوم کردن حکم آیت الله خمینی پرداختند و مقامات دولتی نیز در پاسخ، به توقیف روزنامه مجاهدین که فروش آن ۱۶ برابر بیشتر از روزنامهٔ روحانیون حاکم (حزب جمهوری اسلامی) بود، بازداشت چندین تن از سران آن سازمان و ممنوع اعلام کردن فعّالیّت آنها پرداختند. اتفاقات دیگری همچون دستگیری محمدرضا سعادتی ، یکی از مهمترین اعضای سازمان، آن هم به اتهام جاسوسی، وضعیت را وخیمتر کرد.
مجاهدین خلق نیز در پی تعارضات شدید با نظام جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۹، از بنی صدر حمایت کرده و در تاریخ 29 خرداد 60 از هوادارانشان خواستند تا علیه نظام به خیابانها بریزند. یک روز پس از آن، تظاهرات خشونتآمیزی در شهرهای مختلف کشور به راه افتاد.
آغاز حرکات مسلحانه و ترور :
در ۲۷ خرداد ۱۳۶۰، مجلس شورای اسلامی به دلیل بیکفایتیها، تشنجآفرینیها و اقدامات غیرقانونی بنیصدر علیه رهبر انقلاب ، دولت و مجلس و ناتوانی در اداره امور کشور دو فوریت طرح عدم کفایت سیاسی وی را تصویب کرد. یک روز بعد در ۲۸ خرداد ۶۰، سازمان مجاهدین خلق «اطلاعیه سیاسی ـ نظامی شماره ۲۵» خود را صادر کرد. این اطلاعیه اعلام آغاز رسمی شورش مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی و به تعبیر یک عضو جدا شده سازمان؛ «اعلامیه جنگ تمام عیار با جمهوری اسلامی» بود.
عصر روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس به تصویب رسید. در همان لحظات اعضا و هواداران سازمان در تهران و چند شهر دیگر دست به شورش مسلحانه و ایجاد خشونت در خیابانها زدند. به گزارش خبرگزاری رویتر تعدادشان در تهران ۳ هزار نفر بود و تعدادی اتوبوس، اتومبیل و موتورسیکلت متعلق به مردم عادی را که در خیابانها پارک شده بود به آتش کشیدند و دهها تن از مردم کشته و زخمی شدند.
طی دو سال ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱ تعداد ۳۶۶ مورد ترور مردم عادی در استان تهران توسط اعضای سازمان مجاهدین انجام شد. ۵۳ درصد از این افراد کارمند نهادهای دولتی بودند که ۳۶ درصد آنها شاغل در سپاه، ارتش، بسیجی و شهربانی بودند. بنابراین بقیه ۶۴ درصد ترورشدگان مردمی دارای مشاغل غیرنظامی و آزاد بودند که تنها جرم آنها داشتن ظاهری حزباللهی یا قرار گرفتن در تیررس تیمهای شکار سازمان مجاهدین بوده است.
تیمهای ترور سازمان ائمه جمعه را نیز هدف قرار دادند و شخصیتهایی مانند آیتالله صدوقی (امام جمعه یزد)، آیتالله دستغیب (امام جمعه شیراز)، آیتالله مدنی (امام جمعه تبریز) درحالی ترور شدند که سنین آنها در دهه هفتاد عمرشان بود.
اما سازمان روز به روز زیر ضربات قوای انتظامی و نیروهای مردمی تحلیل میرفت. در روز ۱۹ بهمن ۱۳۶۰، خانه تیمی اصلی و مقر مرکزیت سازمان کشف شد و در حمله افراد سپاه به آنجا، موسی خیابانی، نفر دوم سازمان، و اشرف ربیعی، همسر مسعود رجوی و عده دیگری از افراد مرکزیت در درگیری مسلحانه کشته شدند. با این حادثه طومار موجودیت سازمان در ایران تقریبا درهم پیچیده شد و در سال ۱۳۶۱ اندک خانههای تیمی و افراد باقیمانده نیز کشف و دستگیر شدند.
در روز ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ نیروهای ُسپاه پاسداران موفق به کشف محل اختفای اصلی رهبران مجاهدین در تهران در محلهٔ زعفرانیه شده و پس از محاصرهٔ آن محل و چند ساعت درگیری مسلحانه آن را تصرف کردند. در این واقعه ۲۳ نفر از جمله موسی خیابانی مرد شماره ۲ سازمان، آذر رضایی همسر موسی خیابانی واشرف ربیعی ، همسر اول مسعود رجوی، کشته و پسر خردسال مسعود و اشرف نیز به اسارت درآمد. این واقعه از سوی مجاهدین به «عاشورای مجاهدین» نامیده شد.<br/>
با وجود وقوع حوادث خشونتآمیز سال 60 و کشته شدن برخی مقامات بلندپایه، بر خلاف پیشبینی مجاهدین خلق و سایر مبارزان مسلح که با ضربه وارد آوردن بوسیله عملیات مسلحانه و حذف فیزیکی نیروهای «مکتبی»، امید به سلب قدرت و ضعیف نمودن آنان داشتند، نه تنها از قدرت این نیروها کاسته نگردید، بلکه تمامی مراکز تصمیمگیری نیز در اختیار آنان قرار گرفته و فضای سیاسی کشور بسته شد. بدین ترتیب، همه گروههای سیاسی، جز آنهایی که در ردیف نیروهای «مکتبی» قرار داشتند، از میدان خارج شدند.
در سال ۱۹۸۶ میلادی دولت فرانسه مجاهدین را به خروج از پاریس مجبور کرد و از آن پس مرکز استقرار آنها شهر بغداد پایتخت عراق شد. مجاهدین پس از آن به تأسیس شهری در شمال بغداد، در استان دیاله اقدام کردند. این شهر کهشهر اشرف نامیده میشد، مرکز اقامت مجاهدین بود و پس از اشغال عراق توسط نیروهای ائتلاف از سال 2003 تا اول ژانویه 2009 توسط آمریکائیها حفاظت میشد. دولت عراق از اول ژانویه سال 2009 مسولیت ادارهٔ اردوگاه اشرف را به دست گرفت.<br/>
پس از انتقال اعضا به عراق ، زوجها ملزم به جدایی از یکدیگر شدند و سازمان فرزندانشان را به اروپا منتقل کرد.بسیاری از آنان دیگر فرزندانشان را ندیدند
پس از بازگشت رجوی در سال 65 به عراق ، در سال 66 مجاهدین، ارتش آزادی بخش رابه منظور سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، تأسیس کرده و در سراسر مرزایران و عراق ، دست به تهاجم علیه نیروهای جمهوری اسلامی زدند و تا مرداد 67 بیش از صد رشته عملیات نظامی علیه سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی انجام دادند.<br/>
عملیات فروغ جاویدان :
شش روز پس از قبول قطعنامهٔ آتشبس توسط ایران و در شرایطی که نیروهای عراقی با بهرهبرداری از ضعف شدید روحیهٔ نیروهای ایرانی، مجدداً به خرمشهر حمله کرده و تا آستانهٔ تصرّف آن پیش میروند، سازمان مجاهدین در تاریخ ۳مرداد ۱۳۶۷ عملیاتی با نام فروغ جاویدان را آغاز میکند.
هدف مجاهدین از این عملیات تصرف تهران اعلام شد امّا طی عملیات مرصاد نظان جمهوری اسلامی به شکست گسترده و تلفات شدید سازمان منتهی میشود. مطابق اعلام رسمی مجاهدین ۱۳۰۴ نفر از اعضای آن طی این عملیات کشته شدند.آیت الله هاشمی رفسنجانی در این مورد میگوید: «تدارک منافقین خیلی وسیع بوده و ضربه وارده بر آنها خیلی عمیق است. ۱۲۰ تانک زرهی ۶۰ نفربر و ۶۰۰ خودرو دیگر، حدود ۵۰۰۰ رزمنده و همین تعداد پشتیبانی و تدارکچی و طرح رسیدن به تهران ، خیلی احمقانه و ساده لوحانه و هفتاد درصد انهدام»
این آخرین فرصتی بود که از سوی صدام به مجاهدین برای تجزیهٔ بخشی از خاک ایران و ایجاد یک منطقهٔ خودمختار داده شده بود.
عملیات فروغ جاویدان روز ۳ مرداد آغاز شد و ۷ مرداد پایان یافت. اعدامها نیز از روز ۷ مرداد شروع شدند.
«پس از تهاجم نیروهای سازمان مجاهدین با پشتیبانی ارتش عراق به داخل ایران ... امام خمینی طی حکمی آنها را «محارب » اعلام میکند و چنین حکم میدهد:
«از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام تا کنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجتالاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نمایندهای از وزارت اطلاعات میباشد، اگر چه احتیاط در اجماع است، و همین طور در زندانهای مراکز استان کشور رای اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع میباشد، رحم بر محاربین سادهاندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظاماسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد. والسلام»
معرفی مریم رجوی بهعنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران :
روز ۲۶مهر ۱۳۶۸، در یک گردهمایی با حضور صدها تن از اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، مسعود رجوی، خانم مریم رجوی را بهعنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران معرفی کرد.
معرفی مریم رجوی، بهعنوان رئیسجمهور برگزیده :
در تاریخ ۶شهریور ۱۳۷۲، شورای ملی مقاومت ایران در اجلاس رسمی خود، مریم رجوی را بهعنوان رئیسجمهور مقاومت در دوران انتقال انتخاب کرد. این انتخاب در روز ۳۰مهر همان سال اعلان عمومی گردید.
احتمال مرگ مسعود رجوی :
ترکی الفیصل، شاهزاده سعودی و رئیس اسبق دستگاه اطلاعاتی عربستان در کنفرانس منافقین در تیرماه 1395 در پاریس حضور یافت و در سخنرانی بحث برانگیزی ، از مسعود رجوی سرکرده مجاهدین به عنوان «مرحوم مسعود رجوی» یاد کرد.
تنها چند ساعت بعد، برخی از عوامل مجاهدین در رسانه های اجتماعی به شکلی دستپاچه از تحت تأثیر بودن الفیصل به دلیل مصرف الکل یا مواد مخدر یاد کردند.
این کنفرانس با حضور مقامات سوخته کشورهای حامی تروریست از جمله عربستان، در پاریس، پایتخت فرانسه برگزار شد و شبکه تلویزیونی العربیه عربستان آن را پوشش زنده خبری می داد.فیصل با اعلام حمایت رسمی از منافقین دو بار خطاب به مریم رجوی، هنگام اشاره به مسعود رجوی، از واژه مرحوم استفاده کرد که نشان دهنده مرگ وی است.
مرگ مسعود زمانی رنگ واقعیت گرفت که از وی هیچ واکنشی در مقابل سقوط اشرف، فرار اعضا محاصره لیبرتی و... به عنوان رئیس منافقین دیده و منتشر نشد.
حال اگرچه مقام اطلاعاتی سعودی در جمع منافقان از رجوی به عنوان مرحوم یاد کرد، اما نباید از چند نکته مهم غافل شد :
۱) وی ﻭﺯﻳﺮ اﻃﻼﻋﺎﺕ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩه و بی شک با توجه به ارتباطاتش با مقامات سیا و موساد از مرگ رجوی خبر داشته.
۲) وی ﺑﺸﻜﻞ ﻋﻠﻨﻲ ﺑﺎ ﻣﻘﺎﻣﺎﺕ اﻃﻼﻋﺎﺗﻲ اﺳﺮاﻳﻴﻞ ﻣﺮﺗﺒﻄ ﻫﺴت و بخوبی میداند سرکرده سابق منافقین چه وزنه ای برای براندازان حکومت ایران بوده لیکن افشای راز مرگ نامبرده در حال حاضر اهمیتی ندارد و مخصوصاً که دیگر در بدنه دستگاه سعودی خالی از هر مقامی است.
۳) ﺣﺪﻭﺩ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ, ﻳﻚ ﺳﺎﻳﺖ صهیونیستی ﺑﻌﻠﺖ اﻓﺸﺎﻱ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﺭﺟﻮﻱ ﺩﺭ سرزمینهای اشغالی ﺗﻮﺳﻄ ﺩﻭﻟﺖ اﺳﺮاﻳﻴﻞ ﻣﺴﺪﻭﺩ ﺷﺪ و ﺑﺮاﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻌﻂﻴﻞ ﮔﺮﺩﻳﺪ. اﻳﻦ اﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﺑﻴﻦ ﺗﺮﻛﻲ ﻓﻴﺼﻞ و ﻣﻮﺳﺎﺩ ﻣﻴﺘﻮاﻧﺪ اﺧﺒﺎﺭ ﻣﺤﺮﻣﺎﻧﻪ ﺭا ﺩﺭ اﺧﺘﻴﺎﺭ ﺗﺮﻛﻲ ﻓﻴﺼﻞ ﻗﺮاﺭ ﺩاﺩه ﺑﺎﺷﺪ!
گمانه زنی هایی از افشای هوشمندانه فیصل نیز مطرح است. گفته می شود هدف ﺗﺮﻛﻲ ﻓﻴﺼﻞ اﺯ اﻧﺘﺸﺎﺭ اﻳﻦ ﺧﺒﺮ اﻳﺠﺎﺩ ﺷﻜﺎﻑ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻴﻦ ﺟﻨﺎﺣﻬﺎﻱ ﭼﭗ (ﺑﺸﺪﺕ ﺗﻀﻌﻴﻒﺷﺪه و ﺩﺭ اﻗﻠﻴﺖ ﻣﻂﻠﻖ), و ﺭاﺳﺖ (ﺩﺭ اﻛﺜﺮﻳﺖ ﻣﻂﻠﻖ و ﺣﺎﻛﻢ) ﺩﺭﻭﻥ گروهک منافقان اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺗﻘﻮﻳﺖ ﺟﻨﺎﺡ ﺭاﺳﺖ و اﻛﺜﺮﻳﺖ این سازمان تروریستی, ﺁﻧﺮا ﺑﻪ ﻳﻚ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺑﺮﻭﺯ ﺷﺪه ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ اﻓﻐﺎﻥ(ﻃﺎﻟﺒﺎﻥ) ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻛﻨﺪ, ﻛﻪ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻋﺮﻳﺎﻥﺗﺮ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ اﻫﺪاﻑ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ و اﺳﺮاﻳﻴﻞ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ و ﻣﺰﺩﺑﮕﻴﺮﻱ (ﻣﺰﺩﻭﺭﻱ) ﻗﺮاﺭ ﺑﮕﻴﺮﺩ!
از سویی دیگر مریم رجوی می کوشد با زنده نگه داشتن یاد مسعود رجوی و احترام به طیف اقلیت طرفدارانش با جذب سرمایه های سنای آمریکا و اتحادیه اروپا و در رأس آن فرانسه، اولاً بخشی زیادی از این بودجه هنگفت را در جیب خود و همکیشان جنایتکارش قرار داده و بخش کوچکی از آنرا هزینه رسانه های تحت امرش و برپایی میتینگ، همایش و سمینارهای ضد ایرانی و همچنین جذب مزدوران خارجی از جمله در آفریقا و آسیا کند تا در مواقع لزوم بتواند از نیروی انسانی و مساعدت آنها در ادامه عملیات خرابکارانه و جنایتکارانه بهره ببرد.
چیزی که غیر قابل انکار است، محرز بودن مرگ مسعود رجوی است و باید به زودی تحولات چشمگیری با آشکار شدن راز مرگ وی در بدنه این گروهک تروریستی شاهد بود.