زندگی، اکثر اوقات به شکل گریزناپذیری سخت است و فرقی هم نمیکند که «کی هستی؟» و در «کجا بسر میبری؟» همواره باید با سختیهای زندگی سردچار باشی، رنج جز جدایی ناپذیر زندگیست. سختیها از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشوند؛ ولی هیچگاه نابود نمی شود. چیزی را که یک شهزاده هندی بنام سیدارتا یا همان «بودا» قرنها پیش از میلاد مسیح نیز گفت «زندگی رنج است.»
شاید هر آئین و فیلسوف و یا دانشمندی دیدگاههای متفاوتی راجع به زندگی داشته باشند، طوریکه سقراط زندگی را «یک امتحان» مارکس «فکر و اندیشه» راسل «میدان مبارزه» ارسطو «عقل و خردمندی»، گاندی «محبت و عشق»، انشتاین «معرفت و شناسایی» فروید «مرگ» و کافکا زندگی را «یک آغاز» میداند؛ اما چیزی که در زندگی همه انسانها به انحای مختلف وجود دارد «رنج» است.
اما در کنار این، پدیدههای نیز هستند که این رنج را قابل تحمل میسازد، مثلا خانواده، هنر، کتاب، رفیق، سفر و... خانواده در کنار تمام پلیدیها و نابسامانی های این روزگار فقط یک کلمه نیست، بلکه کوهیست از آرامش و امنیت. شاید این را وقتی درک میکنید که از خانواده دور شوید و پشت تان به هیچی گرم نباشد، آن وقت فقط و فقط خانواده است و شاید هم بعضی رفقا.
داشتن رفیق هم میتواند برای تحمل رنجهای زندگی کمک کند؛ اما در دنیای که معیارهای رفاقت به شکل عجیبی دگرگون شده، پیداکردن رفیق خوب سخت است؛ ولی اگر شما خود تان خوب باشید، بزودی آدمهای خوبی اطراف تان جمع خواهد شد.
در زندگی اگر رنج هست، طنابهای رهایی از این رنج نیز هست، و من همیشه مدیون این سه طناب «خانواده، رفیق و کتاب» بوده ام و خواهم