دو سال و اندی می شود که گفتگوهای صلح با طالبان بر سر زبان ها افتاده است، امریکا پس از هجده سال جنگ با این گروه، تصمیم گرفت تا به میز مذاکرات صلح بنشیند. سر انجام این مذاکرات در اوایل سال 2020 به یک توافق میان گروه طالبان و ایالات متحده انجامید.
هر چند، چگونگی امضای این توافق بطور کلی برای مردم و حکومت افغانستان روشن نشد؛ اما از آن زمان به بعد امیدواری های برای تامین صلح در کشور میان مردم افزایش یافت. امیدواری های توام با شک و تردید به نیت امریکا و اضطراب در قبال نتایج برخواسته از مذاکرات صلح.
اکنون که گروه طالبان پس از زد و بند های طولانی حاضر به مذاکره با دولت افغانستان شده است، بیشتر مردم نگران پیامد این مذاکرات اند. حالا این پیامد چه مثبت و یا منفی تاثیر فراوانی بر زندگی مردم افغانستان دارد.
در وضعیتی که تعین دوست و دشمن برای مردم و حتی حکومت دشوار است، سبب اضطراب بیشتر مردم نسبت به وضعیت آینده شان می گردد. ملتی که از تعیین دوست و دشمن خود برای تامین صلح دست کشد، امکان واقعی جنگ را از میان نبردهاست، بلکه صرفا از حضور جدی خود در صحنه سیاست صرف نظر کرده است و تنها بجای اینکه خود دوست و دشمنِ خود و نقطه نزاعِ خود را تعیین کند، به دیگر دولتها اجازه داده است تا برای او دوست و دشمنی تعیین کنند.
کارل اشمیت فیلسوف و نظریه پرداز آلمانی در اثر معروف خود «مفهوم امرسیاسی» اینگونه مینویسد: « اگر مردمی، دیگر توان یا خواست حفاظت از خود را در سپهر سیاست نداشته باشند، سپهر سیاسی از میان نمیرود. تنها مردمان ضعیف محو میشوند. »
در مذاکرات با طالبان نیز بیشترین نگرانی مردم از این ناشی می شود که دو طرف اختیار کامل و صلاحیت مذاکرات را ندارند و هر آنچه خواست امریکا باشد، بر هر دو طرف تحمیل خواهند شد. شاید این مذاکرات برای مردم امریکا چندان اهمیتی نداشته باشد و حتی مردم در امریکا نمی دانند افغانستان در کجای جغرافیای جهان موقعیت دارد. در اینجا اما اوضاع طور دیگری ست. هر روز سرفه و عطسه و.... رییس جمهور آمریکا نرخ زندگی و ارزش دارایی های این مردم را تقسیم بر دو یا سه یا چهار می کند و مستقیما بر زندگی مردم تاثیر دارد.
اکنون که مذاکرات میان اعضای گروه طالبان و هیات دولت افغانستان جریان دارد، مساله اصلی رسیدگی به خواست های قربانیان جنگ است که مردم خواستار توجه جدی به آن هستند. باورها بر این است که اگر در پروسه صلح به خواست های جناح های اصلی متضرر توجه صورت نگیرد، نمی توان به دوام صلح امید بست و منجر به منازعات جدیدی خواهد شد.
سیاست بازی دو طرف و سیه روزی مردم
چند دهه جنگ در کشور سبب شده است تا دیگر کسی با بحث جنگ و صلح و پاسخ آن آرامش نیابد.آنچه جامعه از آن خسته است همین منطق دوگانه جنگ و صلح است.جامعه ما بیش از چهل سال است که در یک منطق تکراری گرفتار است: منطق دشمن شناسی و لزوم تعطیل کردن همه فرآیندهای معمول زندگی برای مقابله با دشمن و آنچه خواست دشمن است.
هرچند هیچگاهی ما به وضوح تعریفی از دشمن در این جنگ چهل ساله نداشته ایم و هر جناح، گروه های محالف منافع خود شان را با کلماتی گاه «دشمن» و زمانی «مخالف سیاسی» خطاب نموده اند و همین امر یکی از عوامل طولانی شدن جنگ در کشور است. نظامیان و سیاسیون بر این باور اند که «جنگ راهبردها، تاکتیکها، قواعد و نظرگاه خود را دارد، اما همه این دارای این پیشفرض هستند که از قبل تصمیم سیاسی دربارهی این که چه کسی دشمن است گرفته شده باشد. »
اکنون برخی های می پرسند که در صورت نتیجه بخش بودن مذاکرات صلح، اعضای گروه طالبان با چه ماهیتی در جامعه ادغام خواهد شد؟ این دسته بیشتر نگران از دست دادن دستاوردهای دو دهه اخیر بوده و ترس از سقوط نظام جمهوریت را دارند. به همین دلیل امید مردم به خوب درخشیدن اعضای هیات مذاکره کننده است تا بتوانند از این دستاورد ها به خوبی دفاع کنند و برای کسب امتیاز در این مذاکرات از هیچ تلاشی دریغ نورزند.
صد سال پیش و در اواسط جنگ جهانی اول ارتش آلمان بخشهای عمدهای از خاک شوروی را تصرف کرده بود و حکومت آلمان اعلام کرد فقط به شرطی پیشروی را متوقف میکند که حکومت شوروی به مذاکره حاضر شود. لنین رهبر حکومت انقلابی شوروی، هیاتی را برای مذاکره فرستاد؛ ولی آلمانیها شرط گذاشتند که هیات روسی باید روز مذاکره «دریشی فراک» دوخت کشور آلمان را بپوشند. هیئت روسی عصبانی از این موضوع، این خبر را به لنین رسانیدند که آلمانی ها چنین شرطی گذاشته اند و این خلاف غرور و آرمانهای انقلابی ماست. لنین جواب داد :«حتی اگه لازم شد دامن بپوشید مذاکره کنید و امتیاز بگیرید.»
مردم نیز از هیات دولت افغانستان چنین انتظاری دارند که به هر نحوی ممکن باید بکوشند تا امتیاز بگیرند تا بتوانند گروه طالبان را به صلح بکشانند. صلحی که هیچ دستاوردی قربانی آن نشود و مردم بتوانند در فضای صلح آمیز بسر برند و زندگی را با همه حفرهها و ناکامیها و ناتمامیهایش در این کشور ادامه دهند. اگر این مذاکرات به نتیجه مطلوبی نرسد کشور بسوی آینده ی نا معلومی سوق داده می شود و خصومت و کینهورزی که در زمره خصوصیات بشری است؛ اما تولیداتش در این سوی جهان چندان فراوانی گرفته، مثل آتش به جان و مال و زندگیهای مان می افتد و فرصتها را میسوزاند و آِینده را تباه میکند.