این که می خواهم بنویسم یک تجربه است. اگر بخواهم آن را روی نقشه نشان بدهم با مزه می شود. در جستجوی منابع خوب نخ برای بافت پارچه هستم.
نقطه شروع، بازار تهران. بازار دروازه نو.
نتیجه خوبی به دست نیامد و علت اصلی آن میزان کم نخ درخواستی من است و موجود نبودن پنبه مثلا نمره ۲۰ یا ۳۰.
در بازار رشت هم چیز زیادی دستم را نگرفت.
اما با راهنمایی یکی از آشنایان با خانمی در رشت آشنا شدم از طرف ایشان با خانمی در کاشان که تخصص در پارچه بافی سنتی دارند از این راه با آقایی در مشهد و از طرف این آقا با آقایی دیگر در مشهد و بعد با آقایی در گلستان.
این راهی است که برای نخ ابریشم مناسب پارچه بافی پیمودم اما چه چیز این پیمایش را اینقدر جالب کرد که خواستم بنویسمش؟
هر وصل شدن به نفر بعدی خوشبختانه بدون بن بست پیش رفت و هر انتقال کمک خوبی برای رسیدن به نتیجه بود. شوقی که در مرحله اول برای شناخت به وجود آمده بود در هر بار انتقال بیشتر می شد. پیمودن این مسیر در من ایجاد نوعی شادی می کرد! این به هیچ وجه فقط به دلیل نزدیک شدن به نتیجه دلخواه نمی توانست باشد.
علت آن فقط ارتباط خوب انسانی است که پیش آمد. ارتباطی واقعی و نه از جنس مجاز. مطمئنم اگر این جابجا شدن از یک صفحه وب به صفحه دیگر و با دست آوردن نتیجه پایان می گرفت، این نوع شادی انسانی در من ایجاد نمی کرد. هرچند که حتما اگر با جستجوی وب می شد به نتیجه رسید زمان بسیار کمی می برد اما هیچوقت این همه انسان را نمی شناختم که در زمینه مورد علاقه من با هم اشتراک هایی داریم و چه شانس بزرگی از دست می رفت.
پس قدم بعدی این تجربه، جستجوی محلی خواهد بود. باید بیشتر بشناسم هرچه بیشتر.