حتما قبل از شروع جلسه با خودتان فکر می کنید، امروز روند رشد و یادگیری مراجع که بنظر مشخص و قابل اندازه گیری و معنا دار است را بررسی می کنم.
وارد جلسه می شوید و شروع به چک کردن می کنید …
اما چیزی به نظر درست نمیآید.
مراجع شما امروز کمی از فضای جلسه فاصله دارد گویا حواسش پرت است؟؟؟
حال روحی مساعدی ندارد؟؟؟
شاید هم اشتباه فکر میکنید؟؟؟
این سناریو دقیقا برای من اتفاق افتاد …
در این نقطه (نقطه تصمیم) من، مجبور بودم شهودم را به اشتراک بگذارم یا آن را نادیده بگیرم…
هنوز هم به عنوان یک مربی باتجربه، تعدادی نگرانی البته کوچک در دل داشتم.
مراجع من، یک مدیر اجرایی بود که تجربه های بسیار بیشتری در کار و زندگی دارد و این دومین جلسه ما بود… چطور می توانستم در مورد حس شهودیم با ایشان صحبت کنم…!
تصمیم گرفتم که ریسک کنم…
من اجازه خواستم که حسم را به اشتراک بگذارم…
و از ارتباط مستقیم با ایشان استفاده کردم .
من: میتوانم حسم را با شما در میان بگذارم؟
او: البته
من: آیا همه چیز خوب و مرتب است؟
او: خدایا! خدایا!
وای من تحت تاثیر قرار گرفتم حق با شماست! یادم آمد که من این ایمیل را فقط از یکی از مدیران ام به عنوان یک گزارش مستقیم دریافت کردم.
انگار سنگ از شانههایش برداشته شده بود .
ناگهان برخاست. او بالاخره حاضر شد .
در این جلسه دستور کار اصلی را کنار گذاشتیم و جلسه را در مورد آنچه در حال حاضر در ذهن او میگذشت ادامه دادیم. مسائلی که به وضوح برایش مهم بود. به طرز شگفت انگیزی پیشرفتهای عمدهای داشتیم .
وقتی جلسه را ۵۷ دقیقه بعد پایان دادیم، او هیجانزده بوده تا با مدیرش صحبت کند تا به او کمک کند که چیزی جدیدی یاد بگیرد چون او این ساعت را صرف یادگیری چیز جدیدی کرده بود .
بخاطر کاری که با او انجام دادم از من تشکر کرد، او گفت ” فقط منتظر جلسه بوده تا به موضوع واقعی ذهن خود با این مدیر رسیدگی کند. ضمنا گفت که قصد داشته این کار را به صورت واکنشی انجام دهد که چندان هم زیبا نبوده است …
عناصر کلاسیک یک جلسه مربیگری شما را راهنمایی میکنند و باید تا آنجا که ممکن است برای ایجاد ساختار استفاده شوند، اما اجازه ندهید که به بهانهای برای ریسک نکردن تبدیل شوند.
درواقع، بهتر است که ساختار را بشناسید، بهتر است که حس شهودی را به اشتراک بگذارید، میتوانید مراجع بپرسید و اگر او دوست داشته باشد دستور کار را تنظیم کند.
اکنون شما به یک دستور کار بیشتر، مجهز شدهاید سپس میتوانید به ساختار کلاسیک برگردید .
توجه کنید که اگر از ترس واکنش مراجع یا ترس از عدم پیروی از ساختار کلاسیک، همچنان با جدیت به دستور کار اصلی پایبند می بودم آنگاه آنچه که واقعا در حال رخ دادن بود را از دست میدادم .
به عنوان یک مربی(کوچ) قدرت شهود شما قدرتمندترین ابزار شماست .
همین حالا ترس از استفاده از قدرت شهودتان، به عنوان ابزاری که میتواند پتانسیل واقعی را در کوچینگ و در مراجع باز کند را رها کنید.
منبع: خانه کوچینگ
مترجم: مرضیه باقرزاده – کوچ
نویسنده: Hayden Lee