سلام
حتما براتون پیش اومده که بخواین به عنوان یک کوچ ( مربی ) وبیناری رو برای همکاراتون و یا مراجعاتون طراحی و اجرا کنید و این چالش رو داشته باشید که نکنه نتونم و یا چی کار باید بکنم که به بهترین شکل اجرا شه تو این مقاله 17 تکنیک و راه حل ساده رو میگیم که به شما کمک میکنه وبینار تاثیرگذارتری داشته باشید
اول از همه سه قاعده کلی که متن وبینارتون نیاز داره رو با هم بررسی می کنیم :
آیا شنوندههایتان قادر به درک حرفهایتان هستند؟ یا فقط نیمی از نکاتی که عنوان کردید را فهمیدهاند؟
آیا استدلالهایتان منطقی هستند؟ یا اینکه توقع دارید شنوندههایتان ازخودگذشتگی کرده و به شما اعتماد کنند؟ ربط دادن صحبتها به هم برای شنوندههایتان ساده است؟
موضوعات جزئی و و واقعی همیشه بهتر از موضوعات کلی و انتزاعی هستند.
حالا که این سه اصل کلی رو تو موضوع متن وبینارتون چک کردین میریم سراغ تکنیک ها که بر پایه این 3 اصله:
قابلدرک کردن حرفها
اگر شنوندههایتان حرفهایتان را نفهمند، نمیتوانند تحت نفوذ شما قرار گیرند. برای اینکه سخنرانی موثر داشته باشید، باید حرفهای واضح بزنید. برای اینکه حرفهای واضح بزنید، باید از کلمات، عبارات، نمونهها و تصاویر قابل فهم و واضح استفاده کنید و آنها را با سرعتی مشخص که برای شنوندهها قابل جذب باشد، ارائه کنید.
چطور میتوانید اینکار را بکنید؟
از این طریق…
از کلماتی استفاده کنید که شنوندههایتان استفاده میکنند. از اصطلاحات فنی و تخصصی که شنوندههایتان آشنایی با آنها ندارند استفاده نکنید.
سعی نکنید از زبانهایی که در مقالات علمی و آکادمیک میبینید تقلید کنید. زبان تخصصی در آن موقعیتها الزامی است ولی برای یک سخنرانی مثل سخنرانی شما هیچ کمکی نمیکند.
البته دقت کنید که زبان ساده به معنی زبان خستهکننده نیست. از زبان توصیفی روشن و مشخص استفاده کنید.
برای اینکه سخنرانی بانفوذ باشید، اول باید سخنرانی صریح باشید.
شنوندههای شما نباید برای فهمیدن پیام شما سردرگم شوند. پیام شما باید صریح و واضح ارائه شود. مطمئن شوید که مفهومتان با سوءتفاهم برداشت نشود.
مخصوصاً خیلی مهم است که رابطهی بین فرضیات و نتیجهگیریهایتان مشخص و واضح باشد. «بهدلیل» کلمهای جادویی برای این منظور است: «بهدلیل فرضیه A و فرضیه B، میتوانیم ببینیم که این نتیجهگیری باید درست باشد.»
اگر سخنرانیتان چندین فرضیه دارد، دقت کنید که شنوندههایتان رابطه بین آنها را بفهمند.
برای کمک به شنوندهها برای فهم توالیها و پروسهها، قدمها و مرحلهها را با نظمی معنادار عنوان کنید. اگر مراحل مختلف موضوع را بدون نظم مطرح کنید و از این شاخه به آن شاخه بپرید، شنوندههایتان سردرگم خواهند شد.
با بالاتر رفتن تعداد مراحل، نیاز به استفاده از نمودار برای صراحت بیشتر بالا خواهد رفت.
نمودارهایی که با دقت طراحی شده باشند درک شنوندهها از موضوع موردبخث را بالاتر خواهد برد. مهم نیست که نمودار را در Powerpoint بکشید یا روی یک وایتبرد یا پشت یک دستمالکاغذی، مهم فقط این است که آن مفهوم را برای شنوندههایتان روشن کنید.
ولی دقت کنید که یک نمودار پیچیده غیرلازم را به شنوندهها معرفی نکنید. در بدترین حالت، یک نمودار شلوغ یا نموداری که جزییات غیرمرتبط دارند، تماشاچیها را خسته کرده و درک آنها را از موضوع کمتر میکند.
جدول هم مثل نمودار مطالب بسیار زیادی را به شنونده میرساند و میتواند مفاهیم پیچیده و روابط مبهم را به خوبی توضیح دهد.
دقت کنید که هشدار پیچیدگی غیرلازم درمورد جدول هم صدق میکند.
نمودار (یا جدول) را در نظر بگیرید که چطور مفهومی که تقریباً پیچیده است را به بهترین شکل توضیح میدهد.
در تقریباً تمام موارد، استفاده از ارائه تدریجی باید امکانپذیر باشد. این یعنی کل نمودار را به صورت پیشرونده و تدریجی و تکهتکه که در هر زمان فقط یک قسمت از کل نمودار توضیح داده میشود، ارائه کنید. اگر حین صحبت کردن نمودار را میکشید، درواقع ذاتاً از ارائه تدریجی استفاده میکنید (چند خط میکشید، چیزی که کشیدهاید را توضیح میدهید، بعد چند خط دیگر و توضیحات بیشتر و همینطور تا آخر). این کار با پاورپوینت هم به سادگی قابلانجام است.
هرجا که مفهوم جدیدی را معرفی میکنید، یک مقایسه مرتبط با آن برای کمک به درک بهتر شنوندهها ارائه کنید.
منطقی کردن حرفها
خوب، حالا که شنوندههایتان متوجه حرفهایتان هستند، باید ببینید آیا حرفهایی که میزنید منطقی به نظر میرسد یا خیر؟
آیا حرفهایتان در آزمونهای منطقیای که شنوندههایتان به صورت ناخودآگاه در ذهنشان انجام میدهند، موفق میشود یا خیر؟
مسائل پیشپاافتاده میتواند باثباتترین پایه برای صحبتهایتان باشد. ایده خیلی خوبی است که با اینگونه مسائل شروع کنید چون شنوندههایتان بدون هیچ توضیحی آنها را باور دارند و همین مسائل باعث میشود مابقی صحبتهایتان هم به همان سمت و سو برود.
همچنین بیان موضوع از دیدگاه شنوندههایتان هم راهی عالی برای بانفوذتر کردن آن است.
سوال کردن شنوندههایتان را هم درگیر میکند و باعث میشود شرکتکنندههایی فعال در وبینار باشند. به جای اینکه به صورت منفعل یکجا بنشینند و منتظر پاسخهای خودتان باشند، آنها به پاسخهای سوال فکر خواهند کرد. و بعد که شما به سمت نتیجهگیریها می روید، آنها آن پاسخها را از زبان خودشان خواهند دانست. در ایدآلترین شرایط، احساس خواهند کرد که خودشان به آن نتیجهگیریها رسیدهاند، این روشی فوقالعاده برای متقاعد کردن آنهاست.
در ظاهر به نظر احمقانه میرسد که ادعاهای مختلف ادعای خودتان را هم مطرح کنید. اگر شنوندههایتان اصلاً به آنها فکر هم نکرده بودند چه؟ با این کار فقط بذر شک و تردید را در دلشان کاشتهاید.
برعکس مطرح کردن نقطهنظر مخالف باعث میشود شما به دور از تعصب به نظر برسید و این اعتبارتان را بیشتر میکند.
فقط در صورتیکه واقعیاتی ایدآل و انکارناپذیر عنوان میکنید و استدلالهایتان کاملاً قیاسی است (که در آن نتیجهگیری بلافاصله بعد از فرضیه میآید)، در استدلال قیاسیتان مطمئناً نقصهایی وجود خواهد داشت. (این به آن معنا نیست که کارتان را خوب انجام ندادهاید، استدلالهای استقرایی در تعریف خود عدمقطعیتهایی دارد).
ازآنجا که وبینار شما طول مشخصی دارد، باید بهترین انتخابها را برای گذراندن این مدت داشته باشید. اگر بخش عمده زمان خود را به بحث کردن درمورد موضوعات موردعلاقه شنوندههایتان کنید، سخنرانی موثرتری خواهید داشت.
واقعی کردن حرفها
جزئیات واقعی و مشخص قدرت مباحثتان را بالا میبرد و درنتیجه پیام کلیتان را نافذتر میکند.
توضیح دادن تئوریای که باعث میشود راهکار شما سود را بالا ببرد شروع خوبی است. تعریف کردن داستان شرکتی که توانست با استفاده از راهکارتان سود خود را تا ۱۷ درصد بالا ببرد، اقدام قویتری است.
حرف زدن درمورد یک چیز به صورت انتزاعی خوب است ولی استفاده از اشیاء یا عکسهای واقعی اعتبار بیشتری به حرفهایتان میدهد. شواهد بصری به سختی قابل انکارند.
با کمک عکس میتوانید ادعاهایتان را با ارائه جزئیات دقیق واقعیتر کنید.
اعداد تاثیر صحبتهایتان را بیشتر میکنند. مثلاً دو جمله زیر را با هم مقایسه کنید:
– هر سال افراد زیادی برای توسعه کسب و کار خود هزینه می کنند.
– هر سال کسب و کار های کوچک 3 میلیارد هزینه توسعه می کنند.
کدامیک از این جملات احتمال بیشتری دارد که بتواند شنوندههایتان را به جذب سرمایه برای کسب و کار راغب می کند؟
یک آمار ممکن است درست باشد ولی بدون عنوان کردن یک منبع، شنوندههایتان آن را رد خواهند کرد. با ذکر یک منبع، شما صحبتهایتان را قابلباورتر میکنید.
البته اعتبار منبعی که ذکر میکنید هم مهم است.
میتوانید مباحث قانعکنندهای درمورد تئوریها و ایدهها ارائه کنید ولی شنوندههایتان به این فکر خواهند کرد که این تئوریها واقعیت دارند یا نه. نمونههای واقعی و تحقیقات موردی نشان میدهند که تئوری شما در دنیای واقعی جا دارد.
یک داستان و خاطره شخصی قدرت یک نموه واقعی را با آنچه که از منابع قبلاً ذکر کردید ترکیب میکند. اگر تصور کنیم شما منبع معتبری هستید، خاطرات شخصی تاثیری به مراتب بالاتر از تاثیر خاطراهها و داستان دوستان و آشنایانتان خواهد داشت.
چه فکر میکنید؟