من آدم فیلم بینی نیستم و خودم رو هم در جایگا نقد فیلم نمی دونم، اما دیشب که از سر کنجکاوی ماتریکس 4 رو دیدم، نتوستم نظرم رو در مورد این نسخه ی ماتریکس بیان نکنم. این نوشته شامل بخشی از داستان (اسپویل) است هرچند این فیلم هرگز ارزش دیدن ندارد که لو رفتن داستان آن فرقی بوجود بیاورد
در نسخه ی چهارم، نسل های جدید انسان های دنیای واقعی (نجات یافته از ماتریکس) که نئو و مورفیس و اسمیت و... برایشان تبدیل به اسطوره شده اند، 60 سال بعد از اتفاقات پایانی قسمت سوم، اتفاقاً در ماتریکس صحنه هایی مشابه صحنه های اولیه ی قسمت اول ماتریکس را می بینند و از آنجایی که داستان را می دانند به آن کنجکاو می شوند و اتفاقی متوجه می شوند که نئو در ماتریکس، زنده است (که یعنی در دنیای واقعی هم تحت کنترل ماشین ها زنده است) و در نقش یک بازی ساز، بازی ماتریکس را ساخته است و ملت هم عاشق این بازی بسیار نواورانه شده است، از آنجایی که هنوز خاطراتی از اتفاقات نسخه های قبلی ماتریکس در ذهن نئو یا توماس اندروسن داخل ماتریکس باقی مانده است، عوامل ماتریکس سعی می کنند به او انگ دیوانگی و عدم توانایی تشخیص واقعیت از خیال بزنند، نیمی از زمان فیلم به چگونگی نجات دادن نئو از ماتریکس و البته از چنگ ماشین ها می گذرد وقتی نئو دوباره به دنیای واقعی بر می گردد به جای زایون، با شهر جدید نوساخته ای به نام آیان مواجه می شود که یکی از بازمانگان هم نسل او به نام نایوبی (که فکر کنم خلبان سفینه ای بود که علی رغم دستور دفاع از شهر، نئو و ترینیتی را به سمت دنیای ماشین ها برده بود) اکنون فرمانده ی کل این شهر است، صلخ با ماشین ها برقرار شده و حتی تعدادی از ماشین ها اکنون طرفدار انسان ها هستند.
حالا نئوی تازه بازگشته به دنیای واقعی به دنبال چیست؟
نئو وقتی به شهر می رسد، تنها خواسته اش، آزادی ترینیتی و بازگرداندن اوست! از همین جا مشخص می شود که فیلم هیچ حرفی برای گفتن ندارد. بر خلاف نسخه های قبلی به خصوص نسخه ی اول که در زمینه های مناقشه برانگیز فلسفی حرف هایی برای گفتن داشت، ماتریکس 4 چیزی جز تلاش نخ نما شده ی نجات معشوق توسط عاشق هیچ چیزی برای گفتن ندارد، حتی وقتی فرمانده ی شهر از نئو می پرسد آیا به قیمت به خطر انداختن جان همه ی افرادی که هم اکنون در این شهر زندگی می کنند (که همه زندگی شان را مدیون تلاش نئو برای صلح هستند) می خواهی باز هم به دنبال ترینیتی بروی؟ او جواب مثبت می دهد! همین این تمام چیزی است که ماتریکس 4 عاجزانه سعی در نمایش آن دارد و حتی در این خط داستانی هم ناموفق است. بقیه ی زمان فیلم به نجات ترینیتی می گذرد و منطبق با کلیشه های فیلم های هالیوودی، با رسیدن عاشق و معشوق به یکدیگر پایان می یابد. دست آخر هم برای اینکه بهانه ای برای ادامه ی کار ماشین پولسازی... ببخشید نسخه های بعدی ماتریکس داشته باشند، ترینیتی در پایان فیلم می گوید: "...تو به ما یک فرصت دوباره برای بازسازی جهان دادی!..."
ماتریکس 4 نسبت به سه گانه ی قبلی، بیشتر از آنکه شبیه به یک فیلم ماتریکس باشد، شبیه به تلاش گروهی است که می خواهند برای استهزاء و مسخره کردن سه گانه ی ماتریکس، هجوی برای آن بسازند. فیلم تهی از معنا، ناتوان از داستان گویی، بی قهرمان، کلیشه ای و قابل پیش بینی است و صرفاً روی برند و پلتفرم سینمایی سه گانه ی قبلی ماتریکس سوار است. فیلم هیچ هدفی جز فروش از طریق زنده کردن نوستالژی ماتریکس بعد از 20 سال ندارد و اصلا توانی فراتر از این ندارد. نواوری فیلم به شدت محدود است و جز چند اتفاق جدید در دنیای ماشین ها، بعد از 60 سال هیچ تغییر محسوسی در ماتریکس، دنیای انسان ها و دنیای ماشین ها بوجود نیامده. در فیلم گفته می شود که نسخه های جدید از ماتریکس بارگذاری شده است، اما دقیقاً مشخص نیست که این نسخه های جدید چه ویژگی دارد جز اینکه "بات" ها به آن اضافه شده اند و کنترل کننده گان ماتریکس می توانند در هر لحظه، هر کسی را تبدیل به بات کنند اتفاقی که در انتهای فیلم افتاد و کل مردم شهر علیه نئو و ترینیتی تبدیل به بات شدند.
فیلم، ناتوان از نواوری و حتی استفاده ی درست از پلتفرم سینمایی ماتریکس، به شکل مضحکی دست به ساخت و پرداخت ویژگی هایی جدیدی می زند که هیچ اصالتی در دنیای ماتریکس ندارد، از جمله اینکه اگر درون ماتریکس، دست نئو و ترینیتی به هم برسد ناگهان جرقه ای از قدرت پدید می آید! یا ماشین ها بعد از مرگ نئو او را دوباره زنده کرده اند. معلوم نیست چرا؟ و پاسخ منطقی به آن داده نمی شود. مخصوصاً اینکه اگر کسی از انسان ها توانایی از بین بردن قدرت ماشین ها بر انسان ها را داشته باشد، آن یک نفر نئو است.
فیلم به صورت وسواسی می خواهد صحنه های کلیدی سه گانه ی اول را بازسازی کند مانند اطاق توماس اندروسون در ابتدای قسمت اول، اولین ملاقات با مورفیس، رزم کنگ فو نئو با مورفیس و... که ناشی از تهی بودن فیلم از حرف جدید و حساب کردن روی فروش از طریق زنده کردن نوستالژی است. اکشن فیلم مبالغه شده، غیر منطقی و در بعضی موارد مضحک است و تنها برتری آن نسبت به سه گانه ی قبلی، تو ذوق نزدن جلوه های ویژه با استفاده از فناوری های جدید تر است.
این فیلم یک خیانت به شخصیت سینمایی نئو است. نئو از یک منجی فداکار کشته شده در راه رسالتش در نجات دادن دنیای انسان ها، تبدیل به یک شخصیت مفلوک ناتوان گنگ شده است که جز رسیدن دوباره به ترینیتی به هیچ چیز دیگری فکر نمی کند. نئو که روزگاری آنقدر بر ماتریکس مسلط شده شده بود که از درون آن، فضای اطراف را کد می دید، حرکات اسمیت را به راحتی پیش بینی می کرد و حتی پرواز می کرد، آنقدر ضعیف شده که بدون دوستان جدیدش چند دقیقه هم در ماتریکس دوام نمی اورد. نئوی ماتریکس 4 با بازی ضعیف کیانو رویایز تلاش های مضحکی برای پرواز کردن، مبارزه و متوقف کردن گلوله ها می کند که دستاوردی جز تخریب ذهنیت ساخته شده از نئوی سه گانه ی پیشین ندارد. در تفاوت نئوی واقعی و این کاریکاتور مضحک از نئو همین بس که در سه گانه ی قبلی، نئو به گلوله ها دستور می داد متوقف شوند، اما در اینجا نئو عاجزانه از گلوله ها التماس می کند که نزدیک نشوند. در صحنه ی منحرف کردن راکت شلیک شده از بالگرد نتوانستم جلوی خنده ی بلندم را بگیرم. در کل
من نئوی منجی کشته شده را به این نئو ی زنده شده ی قلابی در خدمت گیشه ترجیح می دهم
از شخصیت ترینیتی از سه گانه ی قبلی هم خوشم نمی امد و بیشتر نقش کلیشه ای زن همراه مرد در طول ماجراجویی هالیوودی را داشت و نمی توانستم نقش مستقل و تاثیر گذاری جدای از نئو برای او در نظر بگیرم. اما در نسخه ی چهارم همان هم نیست. یک زن متاهل دارای چند فرزند گیر افتاده در ماتریکس که ناخوداگاه به همان کافه ای می رود که نئوی بازی ساز می رود و شب خواب او را می بیند! دست آخر هم به صورت ناگهانی وقتی با هم تصمیم به خودکشی می گیرند ناگهان ترینیتی در حین سقوط قدرت پرواز پیدا می کند! نئو بعد از کلی تمرین مهارت هایش هنوز نمی تواند چند دقیقه در ماتریکس تنهایی دوام بیاورد. آنوقت ترینیتی تازه بیدار شده ی هیچوقت پرواز نکرده خیلی ناگهانی و بدون دلیل در حین سقوط، پرواز می کند! (صحنه ی پایانی سقوط از هواپیمای انیمیشن ریو 2 به مراتب از این صحنه بهتر است) معلوم نیست چرا نئو بعد از آن همه تلاش برای زنده کردن با ریسک از بین رفتن صلح بوجود آمده با ماشین ها در مواجهه با چند سرباز که از دست تعداد بسیار بیشتری از آنان با موفقیت فرار کرده بودند، پیشنهاد خودکشی می دهد؟ فیلم پر از ایرادات روایی است
ماشین ها با این سطح هوش و آگاهی که انسان ها را در کنترل خود دراورده اند، بعد از 60 سال! هیچ تغییر خاصی در دنیایشان رخ نداده است. دنیایشان آنقدر بی در و پیکر است که چند انسان با همکاری چند ماشین! به درون آن نفوذ می کنند و با موفقیت ترینیتی را از آنجا خارج می کنند، "ماشین ها"، هنوز به عقلشان نمی رسد که درون این پاد هایی که انسان قرار دارد، یک حسگری بگذارند که اگر انسانی به هر دلیلی از پادی خارج شد، همان لحظه متوجه شوند! و می ایند بصری چک می کنند! چه طور همچین ماشین هایی این حد از قدرت را دارند؟؟
این فیلم یک عقب گرد بزرگ برای برند سینمایی ماتریکس است، ساخته نشدن آن خیلی بهتر از ساخته شدن آن بود. در جایی دیده بودم که یکی از استادان فلسفه، سوال امتحانی درسش را از صحنه ی اولین ملاقات نئو با مورفیس طرح کرده بود. فیلم از همچین جایگاهی به یک فیلم هالیوودی ضعیف گیشه سقوط هولناکی کرده است. فیلم به شدت در جا انداختن منطق داستان ناتوان است و به قولی درنیامده، بازی ها ضعیف هستند و بیشتر به دنبال تکرار شخصیت های گذشته هستند تا ارائه ی جدید. در کل به نظر من فیلم ماتریکس ارزش دیدن ندارد و اگر کسی به دنبال تلف نشدن وقتش است، بهتر است به سمت آن نرود.