معصومه عبداللهزاده آرپناهی
از زمانی که درگیر کار برای شهدا شدهام فهمیدم چقدر این کار، کار شیرینی است و هنوز هم دارم آن را ادامه میدهم. وقتی برای شهدا مینویسم در لحظه لحظهی زندگیام شهید را حس میکنم. حتی کنار سفره و وقت غذا خوردن زندگی شهید در ذهنم مرور میشود. حس میکنم شهید الآن با من است. حس میکنم حتی بعضی اوقات مشکلاتی که در زندگی روزمرهام پیش میآید، به دست شهید حل یا تسهیل میشود.
ما برای جوانهایمان باید الگوسازی کنیم. اگر ما برایشان الگو نسازیم دیگران برای آنها الگو میسازند. مدافعهای حرم بهترین الگو برای جوانان ما هستند؛ چون همدورهاند و با مشکلات مشابه دستوپنجه نرم کردند. ولی اینها از بین همهی این مشکلات سربلند بیرون آمدند. این نشان میدهد که همهی جوانهای ما میتوانند راه آنها را ادامه بدهند و اینطور نیست که جوانی فکر کند که اگر دو بار اشتباه و گناهی کرده است دیگر نمیتواند راه آنها را ادامه دهد.
جوانها دنبال قهرماناند تا او را الگوی خودشان بکنند. اغلب این شهدایی که داریم و من با آنهایی که برخورد دارم واقعاً میتوانند برای جوانهای ما الگو باشند. میتوانند قهرمان زندگی جوانهای ما باشند. مثلاً شما شهید ابراهیم هادی را که نگاه کنید، واقعاً الگوست. هم ورزشکار بوده، هم روحیه جوانمردی داشته است. چیزی که جوانهای ما الآن دنبال آن هستند. و این نیاز کمی هم نیست که باید در جوانهای ما برطرف شود. اگر این نیاز آنها برطرف شود مطمئناً جوانان ما راههای درستتری را برای زندگیشان انتخاب میکنند.
در این میان مادرها و همسران شهدا هستند که شهید را به ما نشان میدهند. شهید داخل خانه را، شهید در زندگی را. اینکه زندگی او چگونه بوده است، سبک زندگی او چگونه بوده است. ساده زندگی میکرده است، به چه چیزهایی اعتقاد داشته است، به چه چیزهایی سختگیر است. خب این را چه کسی به ما نشان میدهد؟ این را یک مادر و همسر شهید برای ما میگوید. ما نویسندهها فقط کارهای حاشیهای را انجام میدهیم.
نوشتن از شهدا اگر به صورت رمان باشد حتماً مخاطب بیشتری خواهد داشت. البته باید نقدهایی که بزرگان داستاننویسی به این حوزه میگیرند دیده و حل شود. بزرگان داستاننویسی میگویند شما چیزهایی مینویسید که نه رمان و داستان است و نه خاطره. میتوانیم آن اشکالات را برطرف کنیم. هر چند من خودم خاطره خواندن از شهید را خیلی دوست دارم. اما ما باید فکر آنهایی باشیم که میخواهند داستان بخوانند. باید این حوزه را توسعه بدهیم که هر سلیقهای را دربربگیرد. حالا جدای از اینکه این کتابها میتواند بعدها برای فیلمسازها هم جذاب باشد.
ما که درباره شهدا کتاب مینویسیم دوست داریم زندگی شهدا آن طور که هست در کتابمان بیاید اما گاهی بعضی از خانوادههای شهدا میگویند قسمتهایی را حذف کنید. حالا آن قسمت مثلاً شهید شیطنتی کرده است. بالاخره شهید هم انسان بوده. اگر ما آن قسمتها را زندگی شهید پاک کنیم، شهید به صورت قدیس و آدم معصوم درمیآید و برای جوانان ما دستنیافتنی میشود. من که این حرف را میزنم خودم خانوادهی شهید هستم. برادرم شهید شده است و به تازگی برادرزادهام در دفاع از حرم به شهادت رسیده است. بگذارید جوانهای ما متوجه شوند که این شهیدی که رفته است این اشکالات را داشته است. اما با این حال به درجهی رفیع شهادت رسیده است. جوانهای ما هم میتوانند اگر اشتباهی کردهاند، گناهی کردهاند مثل شهید زندگی کنند و نتیجهی عمرشان و مرگشان به شهادت ختم شود.