قسمت اول: سال هزار و سیصد و نود و قفل
● در فرهنگ کاری ایرانیان، سال جدید معادل است با دستکم یک ماه تعطیلی. سال را در یک لحظه با در کردن توپ نو میکنیم و ۱ ماه بعد را به یللی تللی میگذرانیم.
اما امسال انگار قرار نیست سال نو شود. با اینکه به چهارمین ماه سال جدید قدم گذاشتهایم، سال قدیمی، یعنی «هزار و سیصد و نود و قفل» هنوز به پایان نرسیده است! بله همین سال سخت ۱۳۹۷ را میگویم که گویی به رفتن رضایت نمیدهد. سال ۹۷ «قفلسال سیاست» در ایران و جهان بود، که تا هنوز ادامه دارد!
«نود و قفل» سال ناامیدی از هرچه کلید در دست اهل سیاست بود؛ نهتنها در ایران که در تمام جهان! تقریبا هیچ توافق سیاسی در سال گذشته به نتیجه نرسید و توافقهای بزرگ قبلی از دم به کاغذپاره تبدیل شد. ترافیک سیاست هم قفلِ قفل بود و بشریت یک سال تمام پشت چراغ «قرمز» سیاست بوق زد. هنوز هم دارد میزند!
●●● سال «نود و هفت» را که گویی هنوز به رفتن رضایت نداده است باید «نود و قفل» نامید. سال ناامیدی از هرچه کلید در دست اهل سیاست بود؛ نهتنها در ایران که در تمام جهان! ●●●
قرار بود این سلسله یادداشت را در آغاز سال بنویسم. به دوستان وعده داده بودم بالاخره از تندیس #پساحقیقت جهان معاصر رونمایی میکنم. منتظر ماندم تا سال جدید، هرچه هست آغاز شود. اما نشد. تقویم ورق خورد اما ۹۸ نیامد که نیامد! فکر میکنید سال ۹۸ را در پایان آن چه خواهیم نامید؟ «نود و پشم»؟ «نود و کشک»؟ «نود و جشن»؟ «نود و خشم»…؟ هیچ نمیدانیم و این ترسناک است.
۴ ماه است که جهان بر لبه تیغ راه میرود. حالا تنش به نقطهای رسیده که به آن درگیری پراکنده و تصادفی میگویند. تصادفی؟! مثلا دو نفتکش با مین تصادف میکنند! یا یک پهپاد با یک موشک تصادف میکند! مثل تصادف موتوریهای محله ما؛ چراغ قرمز که طولانی باشد آنقدر بین ماشینها ویراژ میدهند که بالاخره به آینهبغل یکی میکوبند!
پشت چراغ قرمز، گاهی کار به فحش و دعوا میکشد، گاهی به روبوسی و ماچ و تعارف، گاهی به هر دو؛ اول دعوا و فحشکاری، بعد دیشلمه و چوبکاری! دنیای سیاست هم بهکذا: فاصله میان عشق و نفرت، در تمام روابط آدمیان، به باریکی یک تار مو است! به تیزی تیغه شمشیر! به لغزندگی پل صراط…! بگذریم…
●●●
سال ۱۳۹۷ را «قفلسال» بنامیم یا «بوقسال»، همه #پساحقیقت است و تنها به این حقیقت رجوع دارد: در این سال، آرایش جدید قدرت در نظام سیاسی جهانی، که از ۱۳۹۵ با ظهور ترامپ و برگزیت همه را غافلگیر کرد، بالاخره تثبیت شد و مفاهیم مربوط به نظم یا نظام جهانی مستقر، همه یکجا منقضی شدند!
برای ما که نود و قفل را با تحریمها و ۲-۳ بار کوچک شدن سفره روزیمان تجربه کردیم، مهمتر این است که بدانیم این قفل از کجا آمده و چرا بر زندگی ما چنگ انداخته است! اما واقعیت این است که در این دنیای کوچک، که باید آن را دهکده قرن ۲۱ بخوانیم، همه نزاعهای قدرت سیاسی آنچنان به هم تنیده ست که هیچ کُنجی را بهتنهایی نمیتوان کاوید و تحلیل کرد. همه میدانیم مسبب اصلی این وضع قاراشمیش ملی، خروج آمریکا از برجام است. اما نمیدانیم همه دعواهای اتحادیه اروپا و ترامپ بر سر برجام و پیمان زیستمحیطی پاریس و تعرفهها و بنسلمان و خاشقچی و چی و چی، با این که بیربط به نظر میرسند، یک دعوای واحد با ذینفعانی ثابت است! و تازه همه این ماجراها با دل دادنها و قلوه گرفتنهای هستهای این با «اون» هم یکی است! بله عزیزان، داستان شاهان و ماهان و پاهان، هنوز که هنوز است در «یکی بود یکی نبود» خلاصه میشود.
●●● میخواهیم بدانیم چرا برجام چنان شد و اقتصاد ما چنین؟ باید ریشه واحد همه نزاعهای سیاسی قرن ۲۱، از برجام و پیمان زیستمحیطی پاریس گرفته تا بنسلمان و خاشقچی و دیگر نزاعها را بشناسیم! نزاعهایی که هرچند بیربط به نظر میرسند، یک دعوای واحد با ذینفعانی مآلاً ثابت اند! ●●●
مخلص کلام: برای درک این جهان کوچک پرتلاطم، به این تعمیر و ارتقای اساسی در ذهنیت سیاسی خود نیاز داریم:
«نظام سیاسی کنونی جهان نه از ۲۰۵ کشور مستقل، که از ۴ گروه رقیب فراسرزمینی و منتشَر، با مرزهایی نامرئی، با جدال حداکثری و تعامل حداقلی تشکیل شده است! کأنه ۴ امپراتوری بزرگ متخاصم، با نزاع شدید و بیوقفه در تمام نقاط زمین!»
از فردا و در ادامه این سلسله یادداشت، آناتومی شبکههای بزرگ قدرت در جهان معاصر را برای اولین بار و تا حد امکان با وضوح تمام معرفی میکنم.
خانمها آقایان! این شما و این داستان واقعی پریان و ازمابهتران دنیای #پساحقیقت. برسد به دست جویندگان خرد، اخلاق، دانایی و حقیقت. بیش باد. ●●●
(ادامه دارد...)
قسمت دوم این سلسله یادداشت: آبیها، قرمزها، فیروزهایها و سفیدها؛ اربابان ۴ گانه دنیای جدید
قسمت سوم این سلسله یادداشت: پیشی برجام، هاپوی برگزیت!
| #پساحقیقت |