قسمت دوم: آبیها، قرمزها، فیروزهایها و سفیدها؛ اربابان ۴گانه دنیای جدید
● در قسمت قبل گفتم ساختار سیاسی واقعی جهان کنونی نه از ۲۰۵ کشور مستقل که از ۴ شبکه فراسرزمینی قدرت تشکیل شده است. و گفتم این شبکهها در مرزهایی نادیدنی، در تمام نقاط جهان، بیوقفه در حال جدال با یکدیگر اند. پرسشی که خواب از چشم میرباید این است که این گروههای قدرت چه کسانی هستند؟ چهگونه و با چه سازوکاری تسلط مییابند و حکم میرانند؟ از کجا آمدهاند و چهگونه شکل گرفتهاند؟
در این قسمت به این پرسشها پاسخ کوتاهی میدهم و هر گروه را به طور خلاصه معرفی میکنم. یک نقشه استثنایی هم داریم که برتری سرزمینی آنان را نشان میدهد. در آخر هم چند نکته مهم درباره این چهارچوب تحلیلی را مرور میکنیم.
●●●
خانمها آقایان!
با افتخار، آناتومی شبکههای بزرگ قدرت در جهان معاصر را تقدیم میکنم: :)
آنها را آبی پررنگ، آبی پیر، پیرآبی یا بهطور خلاصه آبی مینامیم. در هسته این شبکه خانوادههای سلطنتی اروپا را بهراحتی میتوان تشخیص داد. به همین دلیل این شبکه را که در دوران استعمار اول شکل گرفته میتوان «انگلو-رومن» نامید. آنها «شکارگر»ان خوبی هستند. در طبیعت، و نیز در میان کشورها و نظامهای سیاسی، موجودات روبهضعف را به خوبی شناسایی و شکار میکنند. ایزدبانوی «آرتمیس» با سرشت دوگانه شکارچی و حامی طبیعت نماد خوبی برای آنان است. بهخصوص که آنان خویی زنانه، مادرانه و «سنتگرا» در سیاستورزی دارند.
آنها را قرمز مینامیم چون علاقه زیادی به استفاده از این رنگ دارند. این شبکه سیاسی را نجبا و اشراف و برخی بانکداران بزرگ اروپایی در مقاومت علیه خانوادههای سلطنتی شکل دادند. در هسته این مقاومت، خاندان سپرقرمزها (روتشیلدها) بودند که از آلمان برخاستند و در دورهای طولانی کنترل دربارهای اروپایی حتی انگلیس را در دست گرفتند. به دلیل علاقه آنان به نژاد آریایی و ژرمن، و نیز «موعودگرا»یی گفتمان سیاسی آنان، در کنار تلاش طولانی برای تأسیس و حفظ کشور اسرائیل، آنان را «صهیو-ژرمن» مینامیم. آنها «صنعتگر» اند و خویی مردانه و سرسخت در سیاستورزی دارند. به جنگ نیز بسیار مشتاق اند و «آرِس» یا خدای جنگ نماد خوبی برای آنان است.
آنها را آبی کمرنگ یا آبی جوان یا برناآبی یا فیروزهای مینامیم. شکلدهنده این شبکه، اشراف و روشنفکران فرانسوی بودند که خانوادههای سلطنتی را پس زدند و جمهوری و همه مفاهیم وابسته، از جمله برابریخواهی یا اِگَلیته و آزادیخواهی یا لیبرته را آفریدند. آنها به استقلال آمریکا کمک کردند و مجسمه آزادی را به یادگار برایشان فرستادند. بخش عمده مفاهیم روشنگری از جمله حقوق بشر متعلق به آنان است و البته آنان در بهرهبرداری سیاسی از این مفاهیم نیز پیشتاز اند! در ۵۰ سال گذشته قدرتمندترین شبکه جهانی بودهاند، نهادهای بینلمللی را تأسیس و اروپا را متحد کردهاند و در چین و ماچین نیز گسترده اند. با این حال به دلیل خاستگاه تاریخی و نقطه تمرکز سیاسی، آنان را هنوز «فرانکو-آمریکن» مینامیم. آنها را بیش از تولیدگری به «تجارتپیشه» بودن میشناسند. به دلیل گفتمان حقوقی و «نهادگرا» در سیاست، «آپولو» یا خدای هارمونی و نظم جهانی نماد خوبی برای آنان است. نظمی که در این سالها با برآمدن دوباره پیرآبیها و قرمزها در هم میشکند.
سفیدها متمرکزترین شبکه قدرت جهانی از نظر سرزمینی اند و کماکان در سرزمین پهناور روسیه و اروپای شرقی، یعنی خاستگاه تاریخی خود جا خوش کردهاند. تلاشهای آنها برای فراتر رفتن از مرزها در هیچ دورهای با موفقیت زیادی همراه نبوده و تلاشهای دیگر شبکههای قدرت برای تسخیر آنان نیز همیشه شکست خورده است، ولی این، «دژبانان» سرزمین بزرگ را به «نفوذگر»انی ماهر در نظامهای سیاسی دیگر تبدیل کرده است. با این که فرزندان «لادا»، الهه زیبایی و زایایی و وفاداری، از شبکههای دیگر قدرت عقب افتادهاند، به دلیل ماهیت «اتحادگرا» و ائتلاف بههنگام با سایر شبکههای قدرت، نقش مهمی در تحولات جهان ایفا میکنند.
●●●
چند نکته مهم برای درک بهتر این چهارچوب تحلیلی:
●●●
پیشنهاد میکنم قبل از خواندن قسمتهای بعدی این سلسله یادداشت، در این نقشه تقریبی و رنگهای آن مداقه کنید و ترمینولوژی یا دستگاه واژگان بالا را به خاطر بسپارید. یادداشتها با این ادبیات ادامه مییابد و اگر به رنگها و اصطلاحات خو نگیرید، کثرت کاربرد این واژگان، متن را نامفهوم و دیریاب خواهد کرد.
برای کشیدن این نفشه تقریبی وقت زیادی گذاشتم تا انتقال مطلب حتیالامکان ساده شود. پیشنهاد میکنم روی چند نقطه زوم و بررسی کنید. مثلا ایران را ببینید چه بلبشویی است؛ همه گروهها پرقدرت اند و در حال جدال نقطهبهنقطه! یا آمریکا را ببینید؛ با این که فیروزهایها هنوز قدرت برتر اند، قرمزها به یمن ریاستجمهوری ترامپ در حال پیشروی اند. چین را هم ببینید که تقریبا به تسخیر فیروزهایها درآمده. یا آفریقا را که جز در شمال (و البته کمی در جنوب که زیر راهنمای نقشه رفته)، تقریبا جای دیگری را بهطور جدی فیروزهای نمیبینید.
به هر حال این اولین تلاش برای توضیح این چهارچوب است و طبیعی است که ابهام در آن وجود داشته باسد. ممنون میشوم همراهی کنید و سؤال، ابهام یا نظری دارید بگویید. در یادداشتهای بعدی درباره هر گروه توضیحات بیشتری میدهم و نقش آنان در اتفاقات مهم جهان و ایران و منطقه را در این سالها نشان میدهم. باشد که نوری بر تاریکی دنیای #پساحقیقت بتابد. بیش باد. ●●●
(ادامه دارد...)
قسمت اول این سلسله یادداشت: سال هزار و سیصد و نود و قفل
قسمت سوم این سلسله یادداشت: پیشی برجام، هاپوی برگزیت!
| #پساحقیقت |
| خردخواهی | یادداشتهای علی قنواتی | تلگرام | توییتر |