قسمت سوم: پیشی برجام، هاپوی برگزیت!
● تا به حال تلاش کردهاید با کلید خانه در ماشین را باز کنید، یا برعکس؟ چه اتفاقی میافتد؟ خوششانس باشیم کلید داخل قفل میرود اما نمیچرخد! بدشانس باشیم همانجا گیر میکند!
این روزها وضع جهان همین است: همه مناسبات ملی و بینالمللی که میشناسیم بر مبنای یک مفهوم بنا شده: ملت-کشور! همه کلیدهایی هم که برای حل مشکلات داریم، از قوانین و معاهدات و سازمانهای بینالمللی، همه برای همین در ساخته شده. اما واقعیت این است که مفهوم ملت-کشور یا nation-state دیگر وجود خارجی ندارد و جز پوستهای نمایشی از آن باقی نمانده است و در عمل، این مناسبات شبکههای قدرت جهانی است که سرنوشت همهچیز را معلوم میکند! نتیجه این شرایط همین وضعی است که مثلا در برجام میبینیم: معاهدهای که در عالیترین سطح ممکن بسته شد، اما جز چند روزی کار نکرد!
کلید سیاست در قفل جهان امروز گیر کرده و دارد میشکند. چاره چیست؟ شاید باید کلیدهای قدیمی را کنار بگذاریم و شاهکلیدی از #پساحقیقت بسازیم!
●●● واقعیت این است که از مفهوم ملت-کشور جز پوستهای نمایشی باقی نمانده است و در عمل، این مناسبات شبکههای قدرت جهانی است که سرنوشت همهچیز را معلوم میکند! ●●●
به همین دلیل است که تلاش میکنم شبکههای قدرت را معرفی کنم و سازوکار رقابت آنان را در ایران و جهان توضیح دهم. باید این گروهها را آنقدر خوب بشناسیم که بدانیم با آنان چه باید کرد!
●●●
در قسمت دوم این سلسله یادداشتها، ۴ شبکه فراسرزمینی قدرت در جهان معاصر را معرفی کردم و نامهایی بر هر کدام گذاشتیم:
قرار شد هر کدام را حسابی شخم بزنیم و زیرورو کنیم. حالا از کجا شروع کنیم؟ از پیرآبیها خوب است؟ هرچه باشد آنها قدیمیترین شبکه جهانی اند و در این سالها، با پس زدن رقبا، دوباره در حال تبدیل شدن به قدرتمندترین گروه در سراسر گیتی اند!
شبکه سیاسی «انگلو-رومن» یا «پیرآبی»ها، بزرگترین و پیرترین شبکه فراسرزمینی قدرت در دنیای معاصر است. آنها از نیمه قرن هجدهم تا پیش از جنگ جهانی اول، جز دورههایی کوتاه، دست بالا را در اغلب نقاط جهان از جمله در ایران داشتند، ولی پس از ۲ جنگ جنونآسای جهانی و جنگ سرد، قلههای قدرت را یکی یکی به رقیبان واگذار کردند.
بزرگترین پیام سال نود و قفل برای جهان این بود که پیرآبیها پس از یک قرن محاق، دوباره به سکوی نخست المپیک سیاست برگشتهاند. دیگر هیچ توافق قدیمی یا جدید بدون در نظر گرفتن منافع و مصالح آنان به ثمر نخواهد رسید؛ از حقوق بشر گرفته تا معاهده پاریس، از برجام تا اتحاد اروپا! اما چهگونه؟ بیایید در این یادداشت سرنوشت برگزیت و برجام را دنبال کنیم.
●●● بزرگترین پیام سال نود و قفل برای جهان این بود که پیرآبیها پس از یک قرن محاق، دوباره به سکوی نخست المپیک سیاست برگشتهاند ●●●
پیرآبیها در سالی که گذشت، با برگِ برگریزِ برگزیت، اتحادیه اروپا را مانند ۲ سال قبل از آن، تا حد جنون شکنجه روانی کردند! نقل درد و رنج اروپا از این جدایی خودش یک یادداشت هفتاد من دیگر است. کافی است بدانیم اقتصاد بریتانیا، اقتصاد پنجم جهان و برابر با اقتصاد ۱۸ عضو اتحادیه اروپا ست!
تا حالا ۳ بار لایحه طلاق توافقی بریتانیا و اتحادیه اروپا را نخستوزیر این کشور به مجلس برده، ولی مجلس که در دست پیرآبیها ست آن را رد کرده است. نخستوزیر هم استعفا داده و این روزها، حزب محافظهکار در گیرودار تعیین جانشین او ست.
همه در بریتانیا و اروپا میدانند جدایی بدون توافق میتواند یک فاجعه بزرگ اقتصادی برای هر دو طرف ماجرا باشد. توافقنامههایی که تا کنون تهیه شده از نظر غالب ناظران منصفانه و قابل قبول است، اما بریتانیا که ساز جدایی میزند، به هیچ صراطی مستقیم نیست! میخواهید فشار روانی این شرایط را بر اروپا بدانید؟ به چهره شهردار سابق تهران و سرنوشت او نگاه کنید!
اروپا گرفتار عواقب بحرانهای جهانی و سیل پناهندگان است، هنوز از آثار بحران اقتصادی ۱۰ سال پیش رها نشده، اعضایش انواع بحران سیاسی داخلی دارند: از جلیقهزردها گرفته تا رویش راست افراطی… و حالا باید نگران اطوار بریتانیا و فروپاشی باقیمانده ثبات اقتصادی و اعتبار سیاسی خود هم باشد…
از سوی دیگر برجام به بزرگترین دغدغه سیاسی اروپا تبدیل شده است. مسأله تنها این نیست که رئیسجمهور آمریکا با خروج یکجانبه و بازگرداندن تحریمها، اعتبار سیاسی اتحادیه اروپا را به بازی گرفته است، مسأله این است که اجرای برجام میتواند مرهمی بر زخمهای اقتصادی اروپا نیز باشد: باز شدن درهای بازار ۸۰ میلیونی ایران که اقتصاد هجدهم جهان است موهبت بزرگی برای اروپا ست.
چه کسی نمیگذارد برجام اجرا شود؟ رئیسجمهور آمریکا؟ او که برای مذاکره با ایران لهله میزند! از روز اول هم گفته که میخواهد توافق بهتری جایگزین برجام کند؛ هم برای آمریکا، هم برای ایران! در ماجرای سقوط پهپاد آمریکا هم نشان داد که مخالف جنگ است. پس مشکل از کجا ست؟ چرا نمیرویم مذاکره کنیم؟
واقعیت این است که یک گروه سیاسی که در حال حاضر به رقبای خود برتری نسبی دارد نمیگذارد! کدام گروه؟ اصلاحطلبان و اعتدالیون که دولت را در دست دارند؟ آنها که برای احیای برجام جان میدهند! اصولگراها و حامیان دولت قبل؟ آنها که روز و شب از ترامپ تعریف میکنند! پس این کدام گروه است که با متوقف نگاه داشتن برجام، سیاست و معیشت را در ایران قفل کرده است؟
آنها یک گروه هنوز نیمهپنهان اند که سال گذشته آنان را «متولیان» نامیدم. در رشتهتوییتی که بدون خواست من بهصورت یادداشت در فضای مجازی منتشر و بسیار دیده شد.
متولیان بهعنوان یک گروه سیاسی مستقل پس از ۸۸ سر برآوردند و با تسلط بر بیت رهبر، رئیسجمهور پیشین و حامیان او در دفتر رهبری را به کناری راندند! آنان در انتخابات ۹۲ و ۹۶ از دولتیها (که در آن یادداشت «اعیان» نامیدم) شکست خورند، اما با تسلط امنیتی و قضایی، و نیز متوقف نگاه داشتن برجام، عملا دولت را زمینگیر کردند.
سؤال این است که جز منافع سیاسی داخلی، متولیان چه انگیزه دیگری برای توقف برجام دارند؟ اصلا آنها چهطور میتوانند در برابر اراده همه کشورهای قدرتمند جهان برای توافق جدید مقاومت کنند؟
پاسخ این است که بخش بزرگی از متولیان، در اتحاد با شبکه قدرت جهانی پیرآبیها هستند! درواقع مخالفت آنها با برجام، همسو با اراده انگلو-رومنها برای فشار بر اتحادیه اروپا و فرانکو-آمریکنها ست!
●●●
از این به بعد وقتی کنترل تلویزیون را در دست گرفتهاید و اخبار برگزیت را دنبال میکنید، اگر یکی با کلافگی پرسید با این بلبشوی اقتصادی چه حوصلهای داری ها؛ برگزیت چه ربطی به ما دارد؟ با اطمینان بگویید هیچ، فقط تشدید تحریمها و معلق ماندن برجام تا امروز، روی دیگر سکه برگزیت است!!
در قسمت بعد برایتان میگویم انگلو-رومنها یا پیرآبیها اساسا چهگونه در تاریخ جهان سر برآوردند، چرا به محاق رفتند، و چهطور دارند برمیگردند. تا آن موقع آهنگ «خدا نگهدارِ ملکه باد» را تمرین کنید شاید لازم شود! :) ●●●
(ادامه دارد...)
قسمت اول این سلسله یادداشت: سال هزار و سیصد و نود و قفل
قسمت دوم این سلسله یادداشت: آبیها، قرمزها، فیروزهایها و سفیدها؛ اربابان ۴ گانه دنیای جدید
| #پساحقیقت |