● این روزها ۲ موضوع در فضای مجازی بهویژه توییتر ترند شده است: یکی تصویر دستگیری دخترکی در خیابان که یک لباسشخصی او را با خشونت در ماشین پلیس میاندازد، یکی بحث بر سر خیانت همسران و این که اگر تصادفا همسر خود را در رختخواب با فرد دیگری گیر بیندازید چه واکنشی نشان میدهید؟
عمده بحثهایی که حول موضوع اول دیدهام و در صداسیما هم از نماینده پلیس پرسیدند، این است که ماجرا از چه قرار است و اصولا پلیس حق چنین برخوردی را دارد یا نه. من فکر میکنم سؤال کلیدی در این ماجرا این نیست که حق با پلیس است یا نه؛ این است که آن مأمور لباسشخصی کیست و چه جایگاه قانونی دارد؟!
همانطور که در مورد گیر انداختن همسر خیانتکار در رختخواب هم سؤال کلیدی این نیست که چه واکنشی نشان میدهید؛ این است که شریک خیانت همسر کیست؟
●●●
واقعا آن مأمور لباسشخصی کیست و چهطور سر صحنه آمده است؟ در خیابان حضور داشته؟ همیشه در هر خیابانی هستند؟ به او خبر دادهاند و با موتور خودش را رسانده؟ همیشه به آنها خبر میدهند؟ آنها دستیار پلیس اند؟ با کدام قانون؟ آنها ارشد پلیس اند؟ از کی پلیس ایران سرخر و بالاسر دارد؟ یا چی؟...
کسی که همسر شما با او به شما خیانت میکند کیست؟ دوست نزدیک یا عضو خانواده شما ست؟ همکار یا آشنای او ست که میشناسید؟ غریبهای است که نمیشناسید؟ خیانت یکباره و گذاری اتفاق افتاده یا زیرگوش شما برنامهریزی شده است؟ رابطه آنان قطعشدنی است؟ چه کسانی از آن مطلع اند یا خواهند شد؟…
با این که معلوم بوده ماجرا دختر-پسری است، چرا مأمور زن به محل اعزام نشده است؟ چهطور پلیس اینقدر خونسرد است؟ چهطور رفتار لباسشخصی را نادیده میگیرد؟...
با این که همسران، زمان رفتوآمد یکدیگر را خوب میدانند، چهطور با این صحنه مواجه شدهاید؟ نکند برنامهریزی کردهاند شما با این صحنه تکاندهنده روبهرو شوید؟...
●●●
به هر یک از این سؤالها، پاسخهای بسیار متنوعی میتوان داد و هر پاسخ به هر سؤال، تصویر کل ماجرا را عوض میکند و قضاوت ما را بهکلی تغییر میدهد.
بدترین حالت برای هر ۲ ماجرا این است که با یک «فریب سیستماتیک»، یا همان «صحنهآرایی خطرناک» مواجه باشیم! و هر ۲ ماجرا برنامهریزیشده باشند!
همین چند ماه پیش، در ماجرای مسالمتآمیز دختران خیابان انقلاب، یکدفعه یک مأمور خشن را دیدیم که دخترکی را از بالای سکو پایین کشید و پایش را شکست. البته عکس درستی از پای شکسته ندیدیم ولی گفتند شکسته و ما هم باور کردیم. تشدید خشونت و انزجار، بعد ماجرای تراولها پیش آمد که دخترک ادعا کرد از طرف یک گروه سیاسی دادهاند و نگرفته، نهایتا هم ماجرا به خروج او از کشور (چهطور؟ نمیدانیم) و پناهندگی ختم شد. حالا چی؟
آن مأمور خشن و آن دخترک پاشکسته یا جیغجیغو را تصور کنید که چند ساعت یا چند روز بعد، با هم چای میخورند و بلندبلند میخندند!
همسر و شریک خیانت او را مجسم کنید که وقتی پلیس شما را به جرم خشونت و داد و فریاد و شکستن شیشهها میبرد، پتو را روی سرشان میکشند و کار را ادامه میدهند!
بله اینجا ایران است؛ پایتخت #پساحقیقت جهان معاصر. وقت آن رسیده هر چیزی در رسانه میبینیم باور نکنیم! (نام دیگر این مهارت ضروری سواد رسانهای است.) شاید اینها که نفتکشها و هاوکهای هم را میزنند و تحریم پشت تحریم به ناف ملت میبندند، پشت درهای بسته دارند چای میخورند و میخندند و پتو را روی سرشان میکشند!! بله در دنیای دیوانه #پساحقیقت همهچیز امکانپذیر است! ●
| #پساحقیقت |
| خردخواهی | یادداشتهای علی قنواتی | در تلگرام | در توییتر |