● ۱۴ سال از انتشار «سکستِیپ» یک هنرپیشه میگذرد. در زمان خودش، نفس خبر، یک شوک رسانهای بود. این روزها واگویی ماجرا از زبان خودش دوباره خبرساز شده است. موجی از کاربران رسانههای اجتماعی و اهل رسانه و قلم با او همدردی و از او بهخاطر برپاخاستن پس از این ماجرا ستایش میکنند. تردیدی نیست نقض حریم خصوصی از این دست، بدترین نوع بولیگری، ترور شخصیت و «شرارت و جنایت اجتماعی» است. این موج حمایت عمومی از او بهعنوان یک قربانی نشانه خوبی است از بلوغ فکری کاربران.
اما بیتعارف بگویم من این حجم آسیب وارده فردی و اجتماعی را نمیفهمم. ۱۴ سال میگذرد و تنانگی دیگر در فرهنگ عمومی ایرانیان یک هیولا نیست. در این ۱۴ سال رویکرد فرهنگی جامعه ایرانی به موضوع تنانگی دستخوش تغییرات زیادی شده و انتشار سکستیپ، آن هم بهطور ناخواسته، آن بار روانی و اجتماعی سابق را برای فرد ندارد.
احساس میکنم بخشی از ذهنیت قربانی و حامیان دلسوزش در گذشته فرهنگی جا مانده وگرنه موضوع دیگر آنقدرها مهم نیست! حتی درباره انتشار سکستیپ مدیران هم همین را باید گفت.
هنرها و رسانههای تصویری در برابر تنانگی، در هیچ فرهنگی در طول تاریخ، تاب مقاومت نداشتهاند؛ چه رسد به این روزها که دوربین گوشیهای همراه و فضای مجازی میشود گفت تقریبا چیزی جز تنانگی برای فرهنگ عمومی باقی نگذاشتهاند!
●●●
اینها که گفتم رفتار زشت و مخرب یکی را در تجاوز به حریم خصوصی دیگری ذرهای توجیه نمیکند؛ میگویم حساسیت بیش از حد، خودش زمینهساز سوءاستفاده است. قربانیان را قضاوت نمیکنم چون نمیدانم بر آنها دقیقا چه گذشته؛ اما فکر میکنم با پروبال دادن دوباره به موضوع داریم او را بیشتر در نقش قربانی هل میدهیم. دیگر وقتی نوود همهجا ریخته باید ول کنیم.
اصلا بگیرید زندگی خصوصی همه را از چشم دوربینهای موبایل دارند میبینند. حریمی برای تنانگی هیچکس مانده است؟ نمانده است. پس اینقدر اتفاق ۱۴سال پیش را سخت نگیریم.
| #رسانهشناسی |