آن سال زنبورها که رفته بودند، دوباره برگشتند. انگار که همه شهرها را گشته باشند و دشتهای مختلف را چشیده باشند و به مذاقشان خوش نیامده باشد و بعد در میان جستجوی جایی بهتر، یکی آن وسط فریاد زده باشد اصلا چرا از خراب شده قبلی بیرون آمدیم و ناگهان کل جمع ساکت شده باشد و بعد سرافکنده.
بعد بدون اینکه لازم باشد کسی راهنمایی کند، بالهایشان را به سمت کندوهای قبلی گردانده باشند. حتما برگشت، از راه رفته، کمتر طول کشیده و وقتی که برگشتهاند، قدیمیهای کندو نفس راحتی کشیدهاند و به جدیدترها گفتهاند هیچ جا کندوی خود آدم نمیشود.
ملکهها که از خستگی سفر فارغ شوند،
نوبت حساب کشی می شود. نظامی ها از همان لحظه اول برگشت دستور زیر نظر گرفتن آنهایی که ۱۱ ماه قبل کندو ها را به حرکت وا داشتند را داده اند یک وقت توسط فرار به سرشان نزند. کیفرخواست ۱۱ کندو تقریباً مشابه هم است. مطرح کردن افکار نسنجیده و هدایت جامعه به سمت مقاصد نامعلوم که سبب
از بین رفتن جان های زیادی شده و توان مولد کندوها را در راهی هدر داده که حاصلی نداشته و حالا اینها باید پاسخ بدهند و جبران تولید از دست رفته و زنبورهای درگذشته را بکنند.
پر واضح است که از این محاکمه، زنبوری جان سالم به در نمیبرد. اگر چه ملکهها میدانند که این بینواها بیتقصیرند.
از این به بعد قانون دیگری به قوانین سفت و سخت کندو اضافه می شود: هر گونه تغییری بدون تضمین موفقیت ممنوع است و پس از گذشت چند فصل، قانون بدین شکل در میآید که هر تغییری ممنوع است.
قانونی که باید نسلها بگذرد تا بار دیگر به چالش کشیده شود. /پایان.