ویرگول
ورودثبت نام
نشریه خیزش نو
نشریه خیزش نو
خواندن ۱۱ دقیقه·۴ سال پیش

آزادی و عدالت (شماره‌ی ۱۰۰ام نشریه)، قسمت اول

رهبر انقلاب در منظومه ارزشی اسلام از جمله خُلقیات فردی و اجتماعی به مفاهیمی زندگی ساز نظیر آزادی، عدالت اجتماعی و سبک زندگی معتقدند و نتیجه عمل به این حقایق برخاسته از بعثت پیامبر اسلام را رسیدن به حیات طیبه یا همان زندگی شیرین می دانند.

رهبر انقلاب معتقد است دنیای غرب پس از اسلام و بعد از رنسانس (قرن 14 میلادی) حداقل حدود 700 سال دیرتر از مسلمانان با این مفاهیم آشنا شده است.

با نگاهی به کتب تاریخی می توان دریافت که اروپا پس از جنگ های صلیبی (با مسلمانان 1095-م1291) به دوره جنبش های اصلاح مذهبی، جنگ و تحولات علمی فلسفی نزدیک شدند که مورخان سالها بعد از آن به عنوان رنسانس یاد کردند. در این سالها(قرن 14-17) درگیری ها و تحولات بین المللی میان ملتهای اروپایی، پادشاهان قاره سبز و کلیسا رخ می داد، اما همزمان تغییر و تحولاتی در نظام سیاسی اجتماعی مردم اروپا شکل میگرفت که آزادی برخاسته از نظام فلسفی غرب به خصوص لیبرالیسم، از همان دوران بویژه از اوایل قرن 17 شروع به رشد و گسترش کرد و این درحالی است که اسلام در قرن 7 میلادی ظهور کرد و دورانی که از آن به عنوان تمدن طلایی اسلام یاد می شود، صد سال بعد یعنی از قرن هشتم شروع و تا قرن سیزدهم ادامه یافت. این دوران با وجودی که از هدایت ائمه و منصوبین شان در رأس حکومت ها بی بهره بود اما به عصر شکوفایی و ترقی علوم اسلامی شهرت یافت. دورانی که تمدن اسلامی بر قله علوم و فنون کشاورزی ، هنر، اقتصاد، صنعت، حقوق، ادبیات، دریانوردی، فلسفه، شیمی، فیزیک و نجوم، پزشکی و ... ایستاد. برخی مورخین از دلایل رشد و شکوفایی اروپا در قرون وسطی بهره گیری از کتب دوران طلایی اسلام می‌دانند.

برداشت های التقاطی و سلیقه‌ای از مفاهیم ارزشمندی همچون آزادی و عدالت از سال های پس از انقلاب اسلامی تا امروز نقل دعوای جامعه نخبگان بوده و هست. اما برای رفع این شبهات و دادن یک پاسخ اساسی، رجوع دوباره به نگاه تئورسین های انقلابی و نگرش اسلامی و عقلانی به آنها می تواند غبار نشسته روی معانی درخشان آن را بزداید و به ترویج گفتمان ناب آنها کمک کند.

شهید دکتر بهشتی برای توضیح آزادی مطلوب اسلام، از تحلیل نگاه متعارف و رایج در غرب شروع میکند و با طرح پرسش هایی نگرش آزادی و نتایج عمل به آن را در جامعه اینطور بیان می کند:

«اگر گاه گاهی هم فیلمهای سکسی خواستند در سینما نشان بدهند دیگر مانع به وجود نیاورند. والا این چه جور آزادی است؟ چرا نمی‌گذارند انسان آزاد فیلمهای سکسی تباه‌کننده بیاورد؟ هر کس دلش می‌خواهد برود ببیند، آزاد است هم‌چنین فیلم سکسی بیاورند در سینما نمایش بدهند انسان هم آزاداست، می‌خواهد می‌رود، می‌خواهد نمی‌رود. این می‌شود آزادی! یا داشتن استخرهای شنای مختلط برای زن و مرد این چیز خوبی است باشد! حالا اگر یک کسی مقدس است، دین دارد، خودش آنجا نرود. زنها و مردها با شیوه‌ها و لباس‌های نامطلوب و ناموزون در جامعه بیایند، به محل کارشان بروند عیبی ندارد، اگر یک زن خیلی متدین است خودش نرود اگر یک جوانی متدین است خودش چشمش را زیر بیندازد. اگر خانمها با هفت قلم آرایش و طنازی از این سو و آن سوی خیابان راه می‌روند آزادند این هم آزاد است، او هم آزاد است آن طور راه برود، این هم آزاد است نگاه نکند. بلی ما این جور آزادی را نفی می‌کنیم»

دکتر بهشتی از سال 1343 به مدت 5 سال مدیریت مرکز اسلامی هامبورگ آلمان را در اختیار داشت. او که تجربه نگاه نزدیک به جامعه اروپای غربی، زندگی در آن فرهنگ و مباحثات علمی فلسفی با اندیشمندان و دانشجویان را دارد، تصریح میکند که ما نتایج این نوع نگاه به آزادی را در زادگاه تفکر آن (لیبرالیسم) دیده ایم و آنجا راه به سوی تباهی انسان گشوده است، نه به سوی شکوفایی انسان. چرا؟ برای اینکه در یک محیط اجتماعی که دائما زیر فشار اشعه مرئی و نامرئی جاذبه‌های جنسی قرار دارد آزادی انسان دیگر معنی ندارد .

او معتقد است در اسلام آزادی انسان به عنوان نقطه قوت آفرینش انسان شناخته شده است و اسلام برای انسان آزاد و آگاه، زمینه و توان شکوفائی و خودانگیختگی و پیدا کردن راه را به حد فراوان قائل است و او را دعوت می‌کند تا نخست در پرتو نور فروزان پیامبر باطن، یعنی عقل و خرد، حرکت کند و عقل و خرد، راهبر انسان است.

در بحث مربوط به لیبرالیسم و آزادی، شهید دکتر بهشتی خود را در برچسب های لیبرال یا غیرلیبرال محدود نمی کند او معتقد است مهم نیست شما را چه می نامند مهم این است افراد جامعه نسبت به حدود آزادی و رعایت آن خود را در عمل ملزم بدانند و به آن معتقد باشند ایشان اینطور ادامه می دهند که :« ما اگر دیدیم شما وقتی در یک اداره‌ای رئیس آن اداره هستی، اگر دیدیم در برابر تبعیض یا ظلم حساسی، اگر دیدیم برابر فساد حساسی در برابر رشوه حساسی، در برابر فاصله زیاد حقوقها و درآمدها حساسی، در برابر کیفیت پوشش خانمهای کارمند حساسی در برابر روابط و طرز گفت و شنود آقایان و خانم‌های کارمند با یکدیگر حساسی و همه اینها را با حساسیت می‌کوشی به راه خدا و راه عفت و راه پاکدامنی و تقوی و عدالت و راستی و درستی بیاوری، بالای چشم، ما با اسم ( لیبرال یا غیرلیبرال) کاری نداریم.»

شهید بهشتی معتقد است یک سری حدود اجتماعی برای جامعه لازم و ضروری است و رعایت آنها ۲ امر مهم را می طلبد، همان جایی که شاید امروز هم دعوای برخی محافل باشد دعوای قانون یا تقوا!

ایشان تاکید دارند که ما نمی توانیم فکر کنیم که همه براساس وجدانشان و ایمانشان همیشه قانون را رعایت می‌کنند. ابتدا این ایمان و وجدان انسانها است که انها را متعهد به اجرای قوانین می کند و بعد قانون و اعمال آن بوسیله دولت و نهادهای مسئول.

جالب است بدانید یکی از آفات این روزهای ما را ایشان در سال ۵۹ به چالش می کشند و می گویند: « اعمال این قدرت بر طبق تعالیم اسلام باید صرفاً به وسیله حکومت باشد. برادران و خواهران یک بهانه‌ای که گاهی دوستان و شیفتگان انقلاب و اسلام به دست منتقدان می‌دهند این است که کاری را که باید دولت و نهادهای قانونی و مسئول بکنند، غیر مسئول‌ها می‌کنند. آن وقت می‌گویند بلی آزادی وجود ندارد.»

البته ایشان ضمن طرح مراحل امر به معروف در ۵ سطح متذکر می شوند که تنها در مرحله آخر چنان چه عدالت نیاز به اعمال قوه قهر داشته باشد اینجا صرفا وظیفه نهادهای مسئول است و تمام مراحل قبل تذکرات برای رعایت معروف خطاب به مردم جامعه است. ایشان در این بخش از صحبت اینطور مسئله آزادی را جمع می کنند و می گویند:« اسلام، انسان را موجود آزاد می‌داند و حتی به این موجود آزاد نهیب می‌زند که در هر شرایط اجتماعی هستی نایست، نمیر، یا بمیران یا لااقل هجرت کن، به هر حال تسلیم محیط فساد نشو. بنابراین برای انسان در برابر فشارهای محیط، آزادی قائل است. اما اسلام روی نقش کند کننده محیط فاسد، و نقش کند کننده فساد و ظلم حاکم بر محیط که حرکت انسان آزاد را کند می‌کند، حساسیت دارد و نمی‌تواند در برابر نقش کندکننده ظلم و فساد ساکت و بی‌تفاوت بماند. انسان مسلمان و دست‌پرورده اسلام در برابر همه جلوه‌های ظلم و فساد حساس است و هرگز بی‌تفاوت و خونسرد نیست. ما جامعه انسان‌های با ایمانِ مجاهدِ پیکارگرِ حساس، لازم داریم. به این ترتیب جامعه اسلامی ما جامعه‌ای‌ست با این خط روشن. حالا می‌خواهی اسمش را لیبرال بگذار، می‌خواهی نگذار که ما را با اسم کاری نیست. آنچه برای ما مهم است مسمی است، آنچه مهم است برای ما، آن معنائی است که از این اسم می‌فهمیم. برادرها و خواهرها درهمه زمینه‌ها به یاری خداوند متعال در حدود فرصتی که داریم باید دور هم جمع بشویم محتوای اسلام و مسمی و ذات و هویت اسلام و معارف اسلامی را براساس محکم و روشن و صریح و قاطع با یکدیگر در میان بگذاریم. مبادا خدای ناکرده جنگ ما با هویت و عینیت باطل، تبدیل شود به رزم ما بر ضد اسامی و اسامی نقشی ندارند. ما خود را از قید این اسمها آزاد می‌کنیم و در پی مسمی و در پی هویت و در پی حفظ کامل هویت و محتوای اصیل غیرالتقاطی اسلامی انقلابمان هستیم.»

شهید بهشتی در تفصیل مسئله لیبرالیسم آن را اینگونه معنا میکند:« لیبرالیسم یعنی آن طرز تفکری که بر پایه آزادی انسان نباشد، (بر پایه آزادی فرد انسان) اساس این مکتب این است که فرد انسان موجودی است آزاد و می‌تواند خواسته‌ها و تمنیاتش را بشناسد و می‌تواند در راه رسیدن به این خواسته‌ها و تمنیات تلاش کند و به آنها برسد و رشد انسان چه از نظر شخصی و شخصیتی، چه از نظر فرهنگی، چه از نظر رفتاری، چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی به این است که به او (یعنی به فرد انسان) آزادی بدهیم، به او بگوییم آن طور که دلت می‌خواهد حرکت کن.»

ایشان معتقدند که این خود روییده یک زمین دیگری است به نام راسیونالیسم( یا اصالت خرد ) به این معنا که انسان را از هرگونه منبع دیگری چون وحی و هدایت الهی بی نیاز می داند و بر این گمان است همین عقل انسان برای راهبری او تمام عیار و کافی است. در ادامه شهید بهشتی اینطور بیان می کنند که این طرز تفکر دو جنبه دارد که یکی اصالت دادن به فرد است و دیگری اصالت به جمع یا لیبرالیسم جمع گرا که به نوعی نیز با سوسیالیسم همراه می شود. در نگاه اول فرد انسان چنان آزاد است که در هر نوع محیط اجتماعی، در میدان هر نوع فرهنگ، در هر نوع نظام اقتصادی می‌تواند راه خودش را به صورت دلخواه بشناسد و پیدا کند و برود. اینکه بگویید این نظام یا آن نظام، و این که محیط چگونه باشد، اینها سدکننده راه انسان و راه فرد انسان نیست، چون انسان آزاد است آزاد از حاکمیت جبرها. اما نگاه دوم می بیند اینطور هم که نمی شود جامعه به کلی آزاد باشد لذا گاهی نظام اقتصادی یا اجتماعی دست و بال افراد را می بندد و از حرکت کاملا آزادانه باز می دارد که این نگاه کمابیش امروز در جوامع غربی مشاهده می شود. شاید برای این صحبت شهید بهشتی بتوان موارد ملموس تری از جوامع امروزی نام برد و برای مثال از برنی سندرز سیاست مدار و سناتور مشهور آمریکایی نام برد که برای حضور در انتخابات نوامبر ۲۰۲۰ رو به شعار های سوسیالیستی آورده بود و این شاید در یک کشور مدعی لیبرال دموکراسی کمی بیش از عجیب بنظر برسد.

نکته بعد که ظاهرا برخی درست آن را فهم نکرده اند این است که لیبرالیسم همراه با نفی شرع و قوانین و احکام خدایی است اما نه به این معنا که بگوید تو آنها را باطل بدان می گوید تو برای وضع مقررات اجتماعی در پی این نباش که حالا قرآن چه گفته تو برو ازاد عقلت را به کار بینداز و تفکر کن بر اساس شناخت علمی قوانین لازم برای سعادت انسان را کشف و وضع کن اگر هم روزی فهمیدی آن قانون ضرر دارد آن را لغو کن و قانون تازه بگذار و ایشان معتقدند (ظاهرا) این چیز جالبی هم به نظر می آید. اما ...


قسمت دوم

شماره‌ی ۱۰۰ام نشریه خیزشخیزش نوشماره‌ی ۱۰۰شهید بهشتیآزادی و عدالت
ارگان رسمی مجمع دانشجویان حزب‌الله، عضو اتحادیه جنبش عدالتخواه دانشجویی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید