فقر به طور خیلی ساده به معنای عدم توان انسان برای تأمین اولیات زندگی است. در جامعه، فقر زمانی شکل میگیرد که انسانها توان تهیه اولیات زندگی از جمله خوراک، پوشاک، مسکن، تأمین بهداشت و توان تحصیل را نداشته باشند.
حاکمیت در قبال شهروندان و نیازهای اولیه آنها مسئولیتهایی دارد. به طور مثال تأمین بهداشت و امکان تحصیل باید برای عموم مردم رایگان و یکسان باشد و یا امکان اشتغال برای مردم فراهم باشد و هرکسی بتواند درآمد داشته باشد تا بتواند نیازهای خود را برطرف کند. (با استثناها کاری نداریم)
پس حاکمیت باید سازوکاری برای ایجاد فضایی مناسب برای اشتغال مردم فراهم کند. این یعنی مردم باید خود در رفع نیازهای خود نقش داشته باشند و بهوسیله کمک به جامعه درآمد داشته و در عین برطرفکردن بخشی از نیاز جامعه، نیاز خود را نیز برطرف کنند.
حال اگر حاکمیت بجای فراهمکردن فضایی برای رفع نیازهای مردم توسط خود مردم و مستقل بودنشان از خیریهها و کمکهای خارجی، راهحل مقطعی و سطحیای مثل ایجاد خیریه را در نظر بگیرد هم هزینههای جامعه زیاد میشود و هم امکان تأمین نیازها بهواقع برطرف نمیشود. زیرا خیریهها نهایتاً میتوانند هرازگاهی یک بسته معیشتی برای مردم فراهم کنند و مردم را به حداقل رفاه لازم نمیتوانند برسانند. مردم مسکندار نمیشوند. مردم خیال آسوده از داشتن منبع درآمدی مطمئن نخواهند داشت و این آسودگی خاطر و آرامش روانی شاید مهمترین چیز برای سلامت جامعه باشد. مردم همواره منتظر بستههای کمکرسانی خواهند بود و در نهایت مردم غیرمستقل و چشمانتظار کمکهای خیریهای بار خواهند آمد. این یک فاجعه است.
حال آیا وجود خیریهها بد است؟ آیا خیریهها به این دلیل باید از جامعه کنار گذاشته شوند؟ خیر. اساساً انفاق یعنی پرکردن خلأها اما این پرکردن خلأها با توجه به مسئولیتها و با توجه به نقش هرکسی متفاوت است و نیاز است که هرکسی نقش خود را بهخوبی ایفا کند. برای مثال اگر حاکمیت بجای ایجاد قانونهای کارآمد و صحیح و نظارت درست و پیگیریهای قضایی صحیح و کامل و به طور خلاصه بجای ایجاد و حفظ فضای سالم و امن برای رفع نیاز مردم توسط خود آنها، رویکرد خود را به ایجاد و گسترش خیریهها تغییر دهد، وظیفه خود را انجام نداده است و بهجای آنکه پیچیدگیهای مسئولیت خود را بپذیرد، خیلی منفعلانه روی میآورد به زدن خیریهها. وظایف اینچنینی حاکمیت، اسکلت جامعه در زمینه رفع فقر هستند. برای رفع نیازهای اولیه مردم در یک فضای امن و سالم. خیریهها باید از جانب مردم و برای مردم باشد و نه از جانب حاکمیت. مواسات مسئلهای است که نباید در برابر وظایف حاکمیت تعریف شود و باید در راستای تکمیل آن باشد. یعنی حاکمیت در فضای کلی جامعه باید سعی بر نظمدهی و ایمنسازی و فضاسازی و امکان دهی به مردم برای رفع نیازهای خود داشته باشد و این خود بهتنهایی اغلب مشکلات فقری در جامعه را حل میکند حال در این مرحله خیریهها و همدلی مردم با هم و به عبارتی مواسات میتواند تکمیلکننده پازل فقرزدایی باشد. میتواند گچ سفید میان آجرهای دیوار ساختمان جامعهای باشد که باعث میشود خلأهای میان آجرهای دیوار پرشده و دیواری یکدست و زیبا داشته باشیم. ولی بدون آجرهای دیوار (انجام وظایف حاکمیتی) این گچ ناکارآمد است و مانند مالهای خواهد بود که بر سیاهیها کشیده خواهد شد.
کمیت خیریهها همواره رابطه عکس با مسئولیتپذیری دولتها داشته است و از طرفی هم همواره جریان خیریهای نسبتی با سرمایهداری داشته است و از خیریهها بهعنوان ابزاری برای مشروعیتبخشی به خود سوءاستفاده میکنند. فلذا خیریه باید از مردم و برای مردم باشد و اساساً حاکمیت باید متمرکز بر اجرای وظایف خود باشد.
پس رویکرد خیریهای سه ویژگی دارد:
جلوگیری از خیریهای شدن حکومت منافاتی با خوب بودن مواسات مردمی ندارد و کمک به هم نوع یا از خودگذشتگی برای هم نوع قطعاً خوب است. ولی حاکمیت باید در رفع فقر نقش داشته باشد و در عین حال نقش خود را با نقش مردم و فقرا جدا و سر جای خود حفظ کند. متأسفانه رویکرد خیریهای عاملی برای رفع مسئولیتهای دولتی شده است.
حال آیا هیچ نسبتی بین خیریهها و حاکمیت وجود ندارد؟ قطعاً هنگامیکه خیریهها بهراحتی میتوانند و توانستهاند محلی برای پولشوییها و مشروعیتبخشیهای نامشروع شوند باید نظارتی بر آنها صورتگرفته شود و مسئولین حاکمیتی هم باید برای دوری از لغزشها و همچنین رفع شبهات از فضای فعالیت در خیریهها دوری گزینند.
با تشکر از استاد خوبمان جناب روحالله رشیدی
هادی فرجیان