کانون خوابگاه شهید احمدی روشن
کانون خوابگاه شهید احمدی روشن
خواندن ۱۶ دقیقه·۵ سال پیش

نه خفاش نه مورچه خوار، عامل شیوع کرونا خوابگاه اعلام شد!

در متن طنزیم شده‌ی زیر می خواهیم به تاثیرات متقابل کرونا و خوابگاه بپردازیم و توانایی خوابگاه در پرورش استعداد‌های از این دست را مورد بررسی قرار دهیم.

این روز‌ها به خاطر شیوع ویروس کرونا همه دانشگاه‌ها و خوابگاه‌ها تعطیل شده است و دانشجویان عزیز در کنار خانواده‌ی محترم در حال تحمل رنج‌های زندانی شدن اختیاری در خانه هستند. اما چه چیز باعث این عزلت‌گزینی شده است؟ جای گفتن ندارد که کرونا عامل تمام بدبختی‌های مذکور است و عامل خود کرونا خوابگاه است. بله خوابگاه. درست است که گمانه‌زنی کارشناسان گزینه‌های زیادی را پیش روی ما نهاده و میان این موارد خفاش و مورچه‌خوار اعتبار بیشتری برای خود دست و پا کرده اند؛ لکن خوابگاه گوی سبقت را از این دو نیز ربوده است. به نقل از منابع آگاه، استعمار جهانی به توان خوابگاه های کشورمان پی برده است و از سال 2014 برای این مکان‌ها برنامه‌ریزی کرده و اقدام به کشف و پرورش سلاح بیولوژیک نموده است؛ از جمله‌ دست‌آورد این تلاش‌ها ویروسی می‌باشد که جهان را در حال حاضر دگرگون ساخته است و یکی پس از دیگری مرز‌ کشور‌ها را در‌می‌نوردد.

آمار‌ها و تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد زنجیره‌ای از عوامل کرونا را کرونا کرده‌اند و هر کدام از این علل سبب بروز علائمی در بدن فرد مبتلا می‌شود. این علائم می‌توانند شامل: تب (43/8 درصد هنگام پذیرش و 88/7 درصد هنگام بستری)، سرفه‌های خشک، اختلال تنفسی، احساس خستگی، سردرد و سرگیجه، درد عضلانی و در8/3 درصد موارد به صورت اسهال ]گلاب به روی‌تان[ باشند. در ادامه جزئیات بیش‌تری از این علل تقدیم حضورتان خواهد شد:

_ تب و لرز در خوابگاه یک دلیل بیشتر ندارد و آن نبود پدری در اتاق است که کولر را خاموش کند. حال اگر مورد نادری در میان بچه‌های اتاق چنین ویژگی‌ای را زودتر از موعدش داشته باشد، با 11 نفر باید مذاکره کند تا حرف خود را به کرسی]البته شاید بهتر باشد بگوییم کولر[ بنشاند. چرا که در شرح وظایف کولر خوابگاه پوشش همزمان دو اتاق دیده می‌شود. کولر آن قدر روشن می‌ماند تا همه را به تب و لرز اندازد.

_ بوی تعفن ترکیب شده از 6 جفت جوراب جوانان جویای نام هم‌اتاقی که در اتاق می پیچد مطمئنا هر دستگاه تنفسی سالمی را به روغن‌ریزی می‌اندازد. تنگی نفس و مسمومیت تنفسی زمانی حادتر خواهد شد که اعضای اتاق نگرش متفاوتی به تمیزی داشته باشند؛مثلا، هوای آزاد یا شوفاژ ما را از شست‌وشو بی‌نیاز می‌سازد. این نکته نباید فراموش شود که اگر فرد برای فوتسال به سوله‌ی خوابگاه رفته باشد، جلوی درصد مرگ و میر یک صفر هم اضافه می‌گردد. در این موارد کار از اختلال تنفسی گذشته و پای عزرائیل را به وسط می‌کشاند و ایشان است که باید قضاوت کند و پاسخ این سوال را دهد: آیا فوتی‌های حاصل از استشمام این گاز سمی را باید با کشته‌شدگان گاز خردل در یک ردیف قرار داد یا خیر؟

_ افتخار ایجاد سرفه‌های خشک به صورت مشترک تعلق می‌گیرد به زرشک‌پلو با مرغ و خوراک مرغ. غذاهای مذکور چنان خشک هستند و اثراتشان در گلو ماندگار، آب که هیچ نوشابه هم نمی‌تواند آثار این غذاها را از گلو بشورد و ببرد. پس گلو راهی ندارد جز این که با سرفه‌های خشک خشکی غذا را به گوش همگان رساند. این شعر به یاد ما می‌آید. چه زنم چو نای هر دم زخشکی آن غذا دم که سرفه‌ی خشک خوش‌تر بنماید این قضا را این خشکی سلسله‌وار در بدن هر مرحله از هضم را که طی می‌کند، خشکی در آن ناحیه تاثیرش را می‌گذارد و در مرحله‌ی آخر روده هم نمی‌تواند از خجالت شمایی که همچین غذایی وارد حلق مبارک فرمودید درآید. خود مرغ هم فکر نمی‌کرد در گوشه‌ای از دنیا مردم به چشم سلاح بیوشیمیایی به این مخلوق خدا نگاه کنند. همانطور که مطلع هستید در کل دنیا خبری از ساخت داروی کرونا به صورت رسمی اعلام نشده است. دلیلش این است که سازمان بهداشت جهانی هم هنوز نتوانسته است به ترکیبات سازنده ی این دو غذا پی ببرد.

_ همانطور که در بالا گفته شد کرونا درد عضلانی و کوفتگی بدن هم دارد. یکی از انتخاب‌های افرادی که دچار گرفتگی عضلانی هستند رفتن به حمام است؛ اما استحمام در خوابگاه به منزله‌ی تشدید این گرفتگی است. این شوخی همیشه میان خوابگاهی‌ها می باشد که وقتی پای صحبت درباره‌ی طبقه دو و سه ]که ما سه و چهار می‌نامیم[ باز می‌شود، می‌گویند: تا بریم حمام و برگردیم دوباره عرق می‌کنیم و باز باید برگردیم حمام! این داستان هنگامی جالب می‌شود که یکی از ملزومات حمام‌رفتن از خاطر حمام‌رونده فراموش شود. حمام را بی‌خیال؛ نمی‌دانید آشغال‌های اتاق را خالی کردن چقدر درد عضلانی‌آور است. جوری که شب خواب به چشمت نیاید و برای نجات از بی‌خوابی ارزش دارد در این مورد با هم‌اتاقی‌ها چانه زد و نوبتت را به لطایف‌الحیلی گردن کس دیگری اندازی. یه نوع کوفتگی و درد عضلانی در ناحیه دست هم هست که بر اثر کپی کردن پاسخ تمرین‌های دروس بروز می‌یابد. البته این مورد خوابگاه و غیرخوابگاه ندارد و بعد مواد، پاسخ تمرین سریع‌ترین چیزی است که در هر جایی می‌شود جورش کرد. هرچه از سال ورودتان به خوابگاه بگذرد احتمال دور شدن از همکف بلوک ها بیش‌تر خواهد شد. بعد می‌پرسند چه می‌شود که سال‌بالایی ها خسته اند و درد عضلاتشان آن‌ها را مجبور به استفاده از طُرُق توصیه نشده می‌کند؛ خُب وقتی شما تحت احاطه‌ی جبر روزگار یک بار برای دانشگاه رفتن مثلا 3 طبقه را پایین بیایی و بعد از تعداد زیادی کلاس همچنان 3 طبقه در پیش داشته باشی و رفت و برگشت شام‌گرفتن و سوله‌رفتن و احیانا حمام‌رفتن را در محاسبات مدنظر قرار دهی فوَقَعَ ما وَقَع می‌شود دیگر. همین ذهن یک مهندس را برای یافتن پاسخ این مسئله به تکاپو می‌اندازد و راه پیدا شده این است که از اول دانشگاه نرود و انرژی اش را برای درس خواندن و شام گرفتن ذخیره کند و حتی انرژی مورد نیاز برای سوله‌رفتن شب با بر و بچ را نیز با خواب بیش‌تر تامین کند.

_ احساس خستگی یکی دیگر از عوامل بروز کرونا در بدن هر فردی می باشد. سه دلیل برای خستگی وجود دارد که همه‌اش نشأت‌گرفته است از فرآیند خواب در خوابگاه: اول: وقتی چشمانت سنگین می‌شود حوالی ساعت2 بامداد یک عده گعده‌ای با موضوع روز آغاز می‌کنند که خواه ناخواه و درازکش شریک آن‌ها می‌شوی و تا اتمام گعده باید نظرات گهربارشان را تحمل کنی.دوم: مرحله‌ی بعدی مراسمی است که در اتاق انجام می‌پذیرد و جمعی از خروپف‌کنندگان حرفه‌ای هم‌اتاقی‌ با هم و یک‌صدا به اجرای زنده‌ی موسیقی می‌پردازند. صدای تراکتور صدای غالب در این جمع می‌باشد. درنهایت افراد سبک‌خواب‌تر بعد از پرتاب وسایل دم‌دستشان به سمت دهان خواننده‌ها به‌ناچار باید از تختشان دل بکنند و کمی فیزیکی‌تر به تراکتور‌های عزیز بفهمانند که بدخوابی الآنشان حاصل روشن‌کردن موتور تراکتور است. سوم: زنگ هشدار‌های گوشی‌ها شروع یک روز پرچالش دیگر را نشان می‌دهد. خوابگاهی با شعار «دانشگاه تو را می‌خواند» از تخت بلند می‌شود و 3 دقیقه زمان دارد تا مسیر 10 دقیقه پیاده‌روی تا دانشگاه را بدود و حضورش را بزند. صبحانه نخوردن و بدخواب شدن شب یه طرف، سر کلاس هم بدخواب می‌شود و همه‌ی این موارد دست به دست هم می‌دهند تا احساس خستگی بر شما چیره شود.

_ کرونا علاوه بر موارد مزبور سردرد و سرگیجه هم دارد که این چنین در خوابگاه تولید می‌شود: به میزانی که برای قشر درس‌خوان خوابگاه در سالن مطالعه درس‌خواندن سردرد‌آور است و سنگینی مطالب درسی زیاد، سرگیجه در مورد قشر مخالف این عده مربوط به باخت در کانترو کالاف و پِس و فیفا می‌باشد. قشر دوم پس از 6 ساعت خواب، 6 ساعت دیگر نیز می‌خوابند تا بدنشان برای مسابقات درون اتاقی ریکاوری شود و زمانی که از خواب برمی‎‌خیزند درس‌خوان‌ها علاوه بر حضور در کلاس درس قریب به 4 ساعت مطالعه داشته اند و در ادامه برنامه‌ی آن‌ها حضور مجدد و پرقدرت سر کلاس و درس‌خواندن و حل تمرین است و شب که بعد از یک روز مفید مسواک می‌زنند و می‌خوابند دسته‌ی دوم تازه دسته‌ها را برای شروع بازی تنظیم می‌کنند. سردرد از طریق دیگری نیز فرد را دچار می‌کند؛ هیچ چیز بدتر از آن نیست که با 5 نفر دیگر در اتاق وارد بحث شوی تا مشخص شود اکنون نوبت چه کسی می‌باشد که اتاق را از بوی بد سطل آشغال خلاص سازد یا برای جارو کشیدن کدام یک مستحق‌تر است یا خرید نان امروز وظیفه‌ی که می‌باشد. مگر در اتاق باعث و بانی کپک‌هایی که کوکوسیب‌زمینی را به کوکوسبزی مبدل کرده است پیدا می‌شود! استمسام به براهین محکم برای تعیین مسبب این فاجعه از میان افراد مورد ظن نیز خاتمه‌بخش این جدل نمی‌باشد وهمه دچار سردرد می‌شوند. کار بالا می‌گیرد و داد و فریاد و گلاویز شدن و... . کار تا آن‌جا ادامه می‌یابد و کسی گردن نمی‌گیرد که طالبان و داعش برای ختم غائله بیانیه صادر می‌کنند و این حادثه‌ی تروریستی را به عهده می‌گیرند و با ارسال نماینده‌ای تمام خرابی‌ها را جبران می‌نمایند.

_ اما می‌رسیم به آخرین علامت یعنی حضرت «گلاب به روی‌تان». این مورد دامن‌گیر افرادی می‌شود که بر دیواره‌ی لیوانشان رسوب نسکافه و چای و شیر باقی است؛ لکن همچنان اعتقادی به شستن لیوان ندارند. یا وقتی ظرف غذایشان عاجزانه خواستار برائت خود از ته‌مانده‌ی قورمه‌سبزی و استخوان مرغ وعده‌های قبل می‌شود و تقاضای شسته شدن می‌نماید، به ظرف این نکته را متذکر می‌شوند که هنوز برای سه وعده‌ی دیگر امکان غذا خوردن درون وی وجود دارد و پس از آن اقدام به شست‌وشو خواهند کرد. اسکاچ هم مزید بر علت است تا کرونا با آن شیوه‌ی نمایان‌شدن در درون فرد متجلی شود؛ به علاوه شایع‌ترین سرطان در آقایان یعنی سرطان معده نیز به دست گره‌گشای حضرت اسکاچ به رفقای خوابگاهی هدیه می‌شود. شاید هیچ کس فکرش را نکند آن اسکاچ‌های به ظاهر بخت‌برگشته‌ی روی سینک‌ ظرف‌شویی آشپزخانه که بی‌صاحب رها شده اند و با نگاهی مظلومانه شما را دنبال می‌کنند، در زوایا و خفایای خود ویروس‌هایی را پنهان کرده باشند که هر لحظه مترصّد سهل‌انگاری یک نفر بمانند تا کرونای ساخت خوابگاه را به وی انتقال دهند. اما همچنان بزرگوارانی هستند که از روی ترحم(مدیون هستید اگر فکر کنید خودشان اسکاچ و مایع‌ظرفشویی ندارند و دنبال کاهش هزینه‌های جاری زندگی‌شان می‌باشند) ظروف خود را با ابر و اسکاچ‌های اشاره‌شده به فیض نائل می‌نمایند. شعارشان هم این است:« اسکاچ‌ها به سان سرچشمه‌ای لایتناهی از کف آماده‌ی خدمت‌رسانی به هم‌خوابگاهیان عزیز می‌باشند».

_ لازم به ذکر است که ما افسردگی پس از کرونا نیز داریم؛این اختلال تنها بر افرادی اثر می‌گذارد که نتوانسته‌اند همه‌ی حجم اینترنتی که خوابگاه در اختیارشان قرار می‌دهد را مصرف نمایند.اگر فکر کرده‌اید دسته‌ی دوم از شر این افسردگی رها شده‌اند، با عرض معذرت اشتباه نموده‌اید؛ چرا که کل مبلغ موجود در حساب یک دانشجو با افزایش قیمت هارد هیچ‌گونه همخوانی‌ای ندارد و در نتیجه افرادی هم که از این منبع لایزال بهره برده‌اند اصطلاحا به افسردگی پس از دانلود دچار می‌شوند.

البته خوابگاه که در کارنامه‌ی خود سابقه‌ی تولید کرونای سال 2002 چین(سارس) و کرونای سال 2012 عربستان(مرس) را دارد، صرفا اکتفا به تولید کرونای جدید(کووید-19) نکرده و در جهت خودکفایی هرچه بیش‌تر، اقدام به کشت‌دهی و رشد و تکثیر زکام، طاعون، وبا، تب زرد، تب خونریزی‌دهنده کریمه-کنگو، سرخک، دیفتری و مخملک نموده‌ است.

هرگاه مشاهده کردید سوسکی درست در وسط آشپزخانه کله‌پا شده است، این حادثه را یک مرگ ساده مپندارید. دست تقدیر برای این موجودات مشمئزکننده، مشمئزکننده‌تر از خودشان را جلوی چشمشان آورده و پس از نظاره‌ی صحنه‌های دل‌خراش واقع‌شده در خوابگاه تحمل‌دانِشان دیگر تحمل نکرده است. در نهایت دو گروه غالب میان جانداران موجود در خوابگاه یعنی سوسک‌ها و ساس‌ها اعلام انقراض نموده و دسته‌جمعی خودکشی کردند.

حال که به علت کرونا[که در متن سعی شد اثبات شود ساخته‌ی دست توان‌مند خوابگاه است] در منزل اقامت گزیدیم، اندک اندک برای خانواده تبعات خوابگاهی‌شدن ما در حال نمایان شدن است. پدر و مادر اوایل کار رفتار‌های ناهنجار فرزند در خانه را با بهانه تغییر آب‌وهوای او توجیه می‌کردند؛اما سال‌های دور از خانه اثرش را بر جوان رعنای خانواده گذاشته است.اکنون باید واقیت را پذیرفت و با آن روبه‌رو شد و راهی یافت برای تَرک. باور کردن آن‌چه رخ می‌دهد سخت است. تا وقتی فرزند در خانه بود زندگی‌اش نظم داشت. او زمانی آب را در لیوان می‌نوشید، قبل از خواب لیوان شیر داغش را با کیک خرسی میل می‌کرد و سپس مسواک می‌زد و رأس ساعت 21 در رخت‌خوابش آرمیده بود، با چنگال به تناول پفک می‌پرداخت، بی‌ادبی‌اش گفتن کلمه‌ی ببعی بود، هیچ‌جوره سوپ و بادمجان از گلویش پایین نمی‌رفت، بعد از بیدارشدن، مرتب کردن پتو، ورزش صبح‌گاهی و صبحانه همراه یک لیوان آب‌پرتقال، راهی مدرسه می‌شد، پس از برگشت لباس‌هایش در کمد قرار می‌گرفت و...؛ اما الآن تبدیل شده است به شخصی که بطری نوشابه را سَرمی‌کشد، تَه پیاله‌ی ماست را با انگشت تمیز می‌کند، خیار را نشسته با یک حرکت غیب می‌نماید(در حلق خویش فرومی‌برد)، پرتقال را با پوست هضم می‌کند، غذای سرد داخل یخچال را با کنسرو نپخته می‌بلعد، سنگ هم جلویش بگذاری فلفل و نمک رویش می‌پاشد و میل‌می‌فرماید و گویا معده‌اش فرمول هضم همه‌رقم ماده‌ای را دارد، تا ساعت 3 بامداد به شب‌زنده‌داری می‌پردازد و تلگرام‌نوردی می‌نماید، تا لنگ ظهر می‌خسبد و اصلا از تخت بلند نمی‌شود که بخواهد مرتبش کند، بی‌نظمی در نگاه او به نظم بدل گشته، البسه‌اش در هر نقطه‌ای از اتاق در دست‌رس او هستند، سریال و فیلم بی‌وقفه در حال پخش است و بی‌حساب دیده می‌شود، دوز بی‌ادبی در کلامش از صفر درصد بالاتر رفته و اکنون برای تعیین قوای پرخاشگرانه‌ی او معیاری دیگر جایگزین شده است وصفر تا صد بیرون پریدن لغتی ناشایست از دهانش را می‌سنجند و...

تمام مطالبی که تاکنون در این متن نگارش یافت، بزرگنمایی‌ای بود از رفتار بعضی از هم‌خوابگاهی‌ها و برخی مشکلات خوابگاه(تأکید می‌نمایم بعضی و برخی) به بهانه‌ی شیوع ویروس کرونا. اتفاقا مزایای خوابگاه بر معایبش می‌چربد و گذار انسان را از مرحله‌ی خامی به مرحله‌ی عقلانیت و استقلال شخصیتی هموار می‌کند. درست است ما ریز‌ها را درشت کردیم اما نباید درشت‌ها را ریز کنیم؛ خوابگاه محلی است برای: جوش خوردن پیوند رفاقتی بی‌نهایت محکم و بی‌سرمد، رشد‌کردن در جنبه‌هایی غیر از درس، جمعی درس‌خواندن(گواه این گفته آن است که در ایام امتحانات غیرخوابگاهی‌ها نیز به خوابگاه پناهنده می‌شوند)، بی‌پاسخ نماندن سوال، انتقال تجربه‌ی بزرگترهایی که در محیط دانشگاه دل‌مشغولی‌هایی خود را دارند اما در خوابگاه آزادند، تمرین همکاری و کار گروهی و جمعی زندگی کردن به جای اجتماع صِرف، با خیال راحت وسیله را رها کردن بدون واهمه از سرقت آن و در چند کلمه به صورت خلاصه آرامش، نشاط، معنویت، فعالیت.

متن را با تلنگری متفاوت از نوشته‌های فوق به پایان رسانم. اولین شبی که در خوابگاه ساکن می‌شویم حسرت آغوش گرم و نرم خانواده را می‌خوریم و دل‌تنگ تخت و غذای خانه‌ایم و با تماس‌گرفتن‌های زیاد این دل‌تنگی را تسکین می‌بخشیم. آخر هفته‌ی اول و یا شاید آخرهفته‌های پیاپی، حتی اگر 8 ساعته هم راه تا شهرمان باشد به عشق خانه می‌پیماییم و بازمی‌گردیم؛ اما نمی‌دانم تهران یا دانشگاه یا خوابگاه یا هر سه، چه بر سر ما می‌آورند که وقتی در حال جمع کردن و تخلیه‌ی اتاق در پایان سال هستیم، روزها از آخرین تماسمان به خانه گذشته است و هفته‌ها یا ماه‌هاست به خانه برنگشته‌ایم و جالب است که اشتیاقی هم به بازگشت نداریم. حال شرایط به گونه‌ای رقم خورده است که در خانه‌هستیم و در کنار خانواده بودن را امن‌ترین در تمام عالم یافته‌ایم. به امید آن که نه فقط در بلایا و مصائب بلکه در هرلحظه از نفس نفس زدن هایمان، هوای امن‌ترین خودمان باشد و پیش از آن که خانواده را از دست بدهیم قدر کنار هم بودن و پشتوانه‌ای محکم داشتن را بدانیم و شکرگزار ایجادکننده‌ی آن باشیم.

طنزکروناخوابگاه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید