تپینگ یا ضربه درمانی یا EFT (تکنیک رهایی احساسات) چیست؟
برای اینکه بتوانم توضیح قابل درکی بدهم داستان مریم را برایتان نقل می کنم.
مریم در ۵ سالگی دچار یک تصادف ترسناک می شود. بعد از مدتی از نظر جسمی سلامتی خودش را بدست می آورد. و به روال عادی زندگی اش برمی گردد. اما با یک تفاوت، ذهنش حالا فهمیده که شنیدن صدای ترمز ماشین یعنی خطری در راه است و باید زودتر از خودت دفاع کنی! مریم همیشه از خیابان و ماشین ها می ترسد، بخصوص وقتی که صدای ناگهانی ترمز به گوش می رسد. مریم علت این موضوع را به صورت هوشیار نمی داند و با خودش می گوید بعضی ها واقعا بی ملاحضه رانندگی می کنند!
حالا مریم ۳۵ ساله شده و هنوز از صدای ترمز ماشین وحشت دارد، به همین علت هنوز گواهینامه رانندگی نگرفته و ترجیج می دهد پیاده به کارهای روزانه اش رسیدگی کند. مریم حتی ترجیح می دهد فیلم های سینمایی که در مورد مسابقه اتومبیل رانی یا درام هایی که راجع به تصادف رانندگی است را نبیند چون فکر می کند این فیلم ها ارزش دیدن ندارد!
مغز کارهای زیادی برای انجام دادن دارد. برای همین کارها، فکرها و احساسات را دسته بندی می کند تا راحت تر به آنها دسترسی داشته باشد. و زمانی که به آنها نیاز دارد در کمتر از هزارم ثانیه به آنها دسترسی پیدا کند.
در واقع مغز ما یک دستگاه بی نظیرست! دستگاهی که مهم ترین وظیفه اش، حفاظت از بدنی است که در آن است، بله بدن خودمان اما چه طور؟
مغز برای خودش یک سیستم غریزی حفاظتی ساخته، این سیستم را شبیه سیستم فعال در آتشنشانی ها تصور کنید. ذهن با توجه به احساسات، فکرها،باورها که در طول زندگی مان تجربه کرده ایم و اطلاعات محیطی موجود، چیزی را به خاطر می آورد، و خیلی سریع آژیر قرمز را به صدا در می آورد… و این یعنی بدن آماده فرار کردن یا حمله می شود تا زنده بماند! به این واکنش، جنگ و گریز گفته می شود.
وقتی مریم تصادف کرد. صدای ترمز ماشین را به وضوح شنید. ترسید. زمین خورد. زخمی شد. درد کشید و ادامه ماجرا… ذهن مریم فهمید که ترمز برابر است با خطر مرگ! ذهن مریم در طول زندگی، مریم را از هر صدای ترمزی ترساند، تا بتواند بقای خود و این بدن را حفظ کند. اما مریم به خاطر زندگی در یک شهر شلوغ و پر از ماشین، هر روز بارها صدای ترمز ماشین ها می شنود!
یعنی تقریبا همیشه صدای آژیر ذهنش را می شنود!
مضطرب می شود!
زود خسته و عصبی می شود!
دلش آرامش می خواد اما هرگز یک لحظه هم آرامش ندارد چون مدام نگران است و بی دلیل می ترسد.
در تکنیک ضربه درمانی، با ضربات آهسته و نرمی که به نقاط مختلف صورت و بدن می زنیم. سیستم گردش انرژی را به حرکت درمیاریم. و با کمک مرور خاطره ای که باعث ایجاد احساس آزارنده خاصی شده است، ذهن را دوباره به لحظه وقوع خاطره می بریم. اما با یک تفاوت بسیار بزرگ! این بار صدای آژیر خطر را خاموش می کنیم!
وقتی مریم به نقاط مشخصی، ضربه می زد و خاطره را در ذهنش مرور می کرد. طبیعتا دوباره احساسی که تجربه کرده بود هم همراه با این خاطره زنده شد. چون این احساس کنار خاطره تصادف، معنا پیدا کرده بود.
مریم فرصت کرد این احساس درک نشده را بررسی، بازبینی و درک کند. او توانست به خودش اجازه بدهد، خاطره تصاوف را مرور کنید و احساس ترس ناشی از آن تصادف را بپذیرید و آن را رها کند تا دوباره طعم شیرین آزادی و آرامش ذهنی را بچشد.
نکته مهمی که لازم است بدانیم این است که ذهن تفاوتی بین آنچه بدن تجربه می کند یا خودش (ذهن) آن را می سازد قائل نمی شود و هر دو را واقعی می داند. پس مرور خاطره و به یاد آوردن جزئیات آن برای مغز یعنی دوباره اتفاق افتادن آن اما این بار در شرایط امن و دور از خطر مرگ!
وقتی به خاطرانمان دسترسی پیدا کنیم، می توانیم صدای آژیر قرمز که قطع کنیم. حالا آرامش را تجربه خواهیم کرد. چون ذهن دیگر، جان خودش و ما را در خطر نمی بیند. پس دستور مضطرب بودن یا آماده جنگ و دفاع بودن را قطع می کند و به طرز معجزه آسایی فرصت ها و اتفاق های مثبت را به جریان می اندازد.
روش تپینگ یا ضربه درمانی روشی سهل و ممتنع است! می توانید بر روی مسائل سحطی و کوچک خودتان امتحان کنید. از این جا شروع کنید. اگر تازه کار هستید روی خاطرات تلخ، درد های فیزیکی شدید و بیمارهای مزمن به تنهایی کار نکنید! برای به نتیجه رسیدن در این موارد نیاز به حضور یک کاربر متخصص دارید.
https://khodyari.com/تپینگ-یا-ضربه-درمانی-چیست/
ما در شبکه های اجتماعی (اینستاگرام و تلگرام) @/khodyaricom