دکتر شهریار خونساری
مقدمه: در طول تاریخ، بیماریهای کشنده ای تمدن بشر را تهدید کرده است . بعضی اوقات روند تاریخ و تمدن انسانها را تغییر داده است. برای این بیماریها واژه هایی وجود دارد که برای بشریت دوره هایی تلخ و تاریک را تداعی میکند. یکی از این واژه ها، همه گیری است. همه گیری به معنای بروز بیش از حد یک بیماری در جمعیتی معین در یک شهر یا منطقه است و زمانی که این منطقه شامل چند کشور و یا چند قاره شود، همه گیری جهانی، دنیاگیری، پاندمی[1]یا همه گیری عالمگیر نامیده میشود.( وبی، 1993) در حقیقت، بیماریهای همه گیر قسمتی از تاریخ بشر است که ارتباط میان انسانها، شهرها،کشورها و قاره ها سهم مهمی در آلوده کردن مناطق سالم دارد. به همین دلیل، قرنطینه شاید اولین راه حلی باشد که به ذهن هر کسی میرسد. اما در مقابل، ارتباط سازنده میان حکمرانان و سیاستمداران شهرها و کشورهای مختلف توانسته در مهار این همه گیریها تاثیرگذار باشد.
از آذر 1398 کووید 19 در چین شناسایی شد و در زمان کوتاهی بسیاری از کشورهای جهان را درگیر کرد و تبدیل به یک بیماری همه گیر جهانی مرگبار شد و اهمیت همکاری و ارتباط سازنده میان کشورها در مبارزه به بیماریهای همه گیر را یادآور شد. در این مقاله، با بررسی تاریخی همه گیریها سعی بر آن است که از این همه گیریها درسی برای امروز و معضل پاندمی کرونا بدست است تا مشخص گردد، ارتباط و یا عدم ارتباط چه تاثیری بر مقابله با این بیماری در طول تاریخ داشته است.
روش تحقیق، تحقیق کتابخانه ای[2]است که با توجه به نگاه تاریخی به همه گیریها در این مقاله انتخاب شد.
همه گیریها ، نگاه به گذشته :
اولین سلسله پادشاهی که موفق به تأسیس حکومت نیرومند بین المللی در آسیا گردید سلسله هخامنشیان بودند که از ۵۵۹ ق. م تا ۳۳۰ ق. م دوام آوردند. این دولت تقریباً همه جهان متمدن آن زمان را دربرمیگرفت و باعث شد ارتباط میان اقوام و تمدنهای متنوع امکان پذیر گردد. در مقابل، هخامنشیان دریافتند در برقراری ارتباط میان اقوام مختلف، احتمال خطر به ابتلا به بیماریهای مختلف نیز بالاتر خواهد رفت. ایشان دلیل ابتلا به بسیاری از بیماریها را نمیدانستند و این بیماری ها را به حلول روحی بد در بدن بیمار نسبت میدادند. به همین دلیل گروهی از درمانگران وظیفه داشتند این روح های بد را از بدن بیمار خارج نمایند.
در وندیداد فرگرد 7 بند 44 نوشته شده:" ای زرتشت آن کس که با سخن ایزدی (مانتره ) درمان می کند درمان بخش ترین درمان کنندگان است. "
پزشکان روح یکی از سه گروه پزشکان دوران هخامنشی بودند. مهم ترین وظیفه این پزشکان جلوگیری از ابتلای پادشاه به بیماریهای ناشناخته بود و هم چنین خطرناک ترین زمان برای ابتلای پادشاه به بیماری های ناشناخته، زمان ملاقات بزرگان اقوام مختلف در مراسم بار عام نوروز در تخت جمشید بود. به همین دلیل پزشکان روح، هر کسی که از مناطق مختلف پادشاهی آمده بود را چهل روز در اتاقی نگاه می داشتند تا روح های پلید از جسم او خارج گردد. در زمان صحبت کردن با پادشاه نیز همه باید جلوی دهان خود را با دست می پوشاندند. از این مسایل می توان نتیجه گرفت که با اینکه پزشکان دلیل بیماری را نمی دانستند اما حدس می زدند که شیوه انتقال بسیاری از بیماری ها چیست و سعی در مقابله با آن داشتند.
یکی از ویران کننده ترین بیماری های تاریخ بشری ، اولین بیماری همه گیری طاعون (قرن ششم تا هشتم میلادی) بود که به نام امپراتور بیزانس آن زمان ، ژوستینین ، نامگذاری شد. امپراتوری بیزانس که با پادشاهی ساسانیان مرز مشترک داشتند مرکز شیوع این بیماری بود و در طول دو قرن جمعیتی میان 25 تا 50 میلیون نفر را از بین برد و در زمان اوج آن در مدتی یک ساله نیمی از جمعیت مردم اروپا را به کام مرگ فرستاد.
از زمان طاعون جوستینانیک بیماریهای همه گیر با مدلهای ثابت اپیدمیولوژیک و اکولوژیک در هر زمان و هر کجای کره زمین ، فراتر از منشاء، فرهنگ ها و مذاهب ، دوباره ظهور میکنند.
شروع یک بیماری و تغییر آن به یک بیماری همه گیر ، نیاز به تعامل پیچیده بین سه عنصر دارد. عامل خارجی شامل میکروارگانیسم ها (باکتری ها ، ویروس ها و انگل ها) است که با توجه به عفونت آنها (نسبت افراد در معرض آلودگی) ، بیماری زایی (نسبت افراد آلوده که به یک بیماری ظاهری بالینی مبتلا می شوند) و شدت آن (نسبت بالینی موارد ظاهری شدید یا کشنده) بررسی میشوند.
عنصر دوم این سه گانه ، میزبان است که به جمعیت انسانی و عواملی اشاره دارد که میتواند در معرض خطر بودن و مبتلا شدن به عوامل بیماریزا نقش داشته باشد. عنصر سوم محیط زیست است که هر دو عوامل زیست محیطی و بیولوژیکی را شامل می شود. محیط زیست فقط نوع آب و هوایی یا طبیعت نیست بلکه بیشتر پارامتری اقتصادی است و پارامترهایی مانند جمعیت زیاد ، سرویس بهداشتی و سطح خدمات درمانی را شامل میشود. این سه گانه از طاعون دور اول (طاعون ژوستینین) تا همهگیری بیماری کویید -19 ثابت مانده است.
در بیشتر همهگیریها اگر تعداد کافی از افراد در برابر پاتوژن (به دلیل واکسیناسیون یا عفونت قبلی) مقاوم باشند ، افراد مستعد توسط اکثریت مقاوم محافظت می شوند و ایمنی یک گروه با تعمیم ایمنی فرد ، مصونیت گلهای نامیده میشود. در مورد طاعون ژوستینین ، 1500 سال پیش، جمعیت بیزانس در برابر عامل بیماری زا آسیبپذیر بودند. در جهانی بدون دانش پزشکی و واکسن ها ، ایمنی گلهای، تنها راه پایان یافتن یک همهگیری بود. در زمان ژوستینین ، طاعون تقریباً در هر 10سال در قسطنطنیه و روم ظاهر میشد.
در نتیجه تعامل میزبان و پاتوژن ، تکامل طبیعی هر بیماری و تنها محافظت در برابر شیوع آینده بود. پدیده ایمنی گلهای میتواند مرگ و میر جمعیت زیادی از انسانها در شهرهای بیزانس و اروپای غربی را توضیح دهد. به همین جهت، جمعیت بومی قاره آمریکا پس از اولین تماس با استعمارگران اروپایی از آنجایی که هرگز با بیماریهای قاره های دیگر درگیر نبوده و تماس پیدا نکرده بودند به همه گیری بیماری آبله مبتلا شده و بسیاری از ایشان مردند. باید گفت شاید مرگبارترین زنجیره ارتباط در دوران استعماری برای بومیان رقم حورد
سفیدپوستان تعدادی از بیماریهای جدید را به کشورهای مستعمره منتقل میکردند که باعث مرگ بسیاری از افراد محلی میشد. در چارچوب وسیع تر استعمارگران باعث كاهش و نقض كل جمعیت ها شدند و بسیاری از بومیان مستعمره نشین را عمداً آلوده کردند.
در بعضی موارد مردم بومی برای قانونی کردن تئوری های مشکوک غربی برتری نژادی مورد سوء استفاده قرار می گیرند. به عنوان مثال ، اوژن فیشر ، نظریه های خود را هنگام انجام "تحقیقات میدانی" در نامیبیای امروزی توسعه داد. حتی رابرت کخ آزمایشاتی را که در آلمان به دلیل غیر انسانی بودن آنها ممنوع شده بود ، بر روی بومیان در مستعمرات انجام داد.
در طول تاریخ ، بیشتر شهرهای بزرگ و مراکز تجاری جهان در اثر بیماری های عفونی کشنده و همه گیر قرار گرفتهاند که این امر به واسطه ارتباط تجاری و فرهنگی میان شهرها قابل توجیه است. از زمانی که ارتباط دریایی میان تمدنها قوی تر شد لفظ قرنطینه به وجود آمد. این کلمه از چهل[3] در زبان لاتین به وجود آمده است. در آن زمان ها وقتی یک کشتی از کشوری دور به بنادر ایتالیا وارد می شد، کارکنان و مسافران چهل روز اجازه خروج از کشتی نداشتند تا بیماریهای کشورهای دیگر را به سوقات نیاورده باشند. این دوره چهل روزه کوارانتنا[4] نامیده شد که در زبان فارسی به لغت قرنطینه تبدیل گردید.
تقریباً در هر کشور در زمان بروز بیماری های اپیدمیک ، بستن مرزها و محدود کردن سفر اولین راه حل ممکن برای جلوگیری است. اما مرزهای ملی برای بیماری ها بی معنا هستند. در مقابل ارتباط و همبستگی میان کشورها میتواند پاسخی هماهنگ در مقابل بیماری ها به وجود آورد.
بیماریهای اپیدمیک بارها باعث تغییرات بزرگی در جامعه شده است. مرگ سیاه(طاعون) قرون وسطایی (حدود 1346-1352 میلادی) باعث مرگ نیمی از جمعیت اروپا شد و قرن ها بعد از دوره قرون وسطا وجود داشت. اما مرگ سیاه باعث شد فئودالیسم در اروپا از بین برود. ( موساپ، 2019).
بدیهی است که قرون وسطا یک سیستم جمعیتی پویا به وجود آورد. دین و زبان علمی مشترک( لاتین) باعث شدجابجایی گسترده مردم هرگز متوقف نشود و منجر به شهرنشینی و برنامه ریزی غیررسمی شهری شود که به نوبه خود منجر به بازیافت بیماری ها یا زمینهای برای شیوع های جدید شد.(همان)
اپیدمی های دوران قرون وسطایی ، به عنوان نتیجه قابل پیش بینی خرافات و جهل علمی جمعیت های معاصر تعبیر می شود.(همان) رفتارهای اجتماعی که در طول همه گیری های گذشته پدید آمده ، امروزه عجیب به نظر میرسد. اما ، فراتر از اختلافات فرهنگی ، به نظر می رسد انسانهای مدرن همان ترسهای جمعی و واکنشهای عاطفی را با مردم قرنهای گذشته به اشتراک میگذارند. با وجود تکامل پزشکی ، در مورد بیماری کووید 19 ، طیف مشابهی از رفتارهای اجتماعی فردی و جمعی پدیدار شده است. این ویژگی از همبستگی با پرسنل پزشکی و بیماران گرفته تا تئوری های توطئه تشابهات بسیاری با رفتارهای قرون وسطایی مردم دارد. اسطوره ها و توجیهات کلیشه ای که هم اکنون از طریق رسانه های اجتماعی گسترش می یابند به همان اندازه کلیشه های قرون وسطایی غیر منطقی و متناقض هستند و با تعدادی از اسطوره های توطئه ادغام می شوند.
شعارهای ضداجتماعی در متن بحران تعجب آور نیست. این بحران فرصتی به جامعه میدهد که میتوانند پیامهای نفرت پراکنانه خود را درباره "دیگران" پخش کنند. مقصر بودن "دیگری" برای بحران های طبیعی ، سیاسی و اقتصادی تحول جدیدی نیست. قرن هاست که این جوهر جهان بینی ضد "دیگری" وجود داشته است. در حقیقت انتشار تفکر توطئه تأثیر ماندگار خواهد داشت و روند خطرناکی را به دنبال خواهد داشت.
بیماری همه گیر طاعون (موج سوم طاعون [5]) (حدود 1855 - 1955) در سراسر جهان از یونان[6]چین شروع شد و در سال 1894 گسترش پیدا کرد. طاعون میلیون ها نفر را در آسیای جنوبی طی چند دهه کشت ، اما در قارههای دیگر بسیار کمتر مردم مردند. به عنوان مثال ، در سانفرانسیسکو ، در طی 4 دهه "فقط" 300 نفر از طاعون مردند. در پاسخ به این همهگیری واکنشهای بسیار متفاوت انسانی مشاهده میشود. در هندوستان این همه گیری منجر به وضع قوانین جدید بهداشتی شد که جامعه را برای همیشه متحول ساخت و در مقابل شیوع بیماری های آینده مقاومت جامعه را بالا برد. (گالی، 2018)(برامانتی، 2019)
در مقابل فرماندار کالیفرنیا، هنری گیج[7]، بیماری طاعون در سانفرانسیسکو را پنهان کرد زیرا این امر منجر به ممنوعیت صادرات کالاهای کالیفرنیا به ایالت های دیگر میگردید. طاعون سان فرانسیسکو این امر را گوشزد میکند که نیاز به ارتباط نزدیک بین مقامات منتخب ، کارمندان بهداشت عمومی و مردم محلی برای حفظ رویکردی هماهنگ مهمترین امر در مقابله با همهگیری است.
اولین تلاش ها برای ایجاد همکاری میان کشورها در جهان به قرن نوزدهم در زمان شیوع وبا در اروپا بوجود آمد. وحشت از وبا به عنوان یک کاتالیزور شکل جدیدی از همکاری بین کشورهای مستقل اروپایی ایجاد کرد و زمینه را برای سیاست بهداشت جهانی امروز فراهم کرد. این بیماری از جنوب آسیا سرچشمه گرفته بود و در چندین موج از آغاز سال 1817 در سراسر جهان گسترش یافت و اولین بار در اوایل دهه 1830 به اروپا رسید. در سال 1851 دوازده کشور اروپایی در جلسه ای در پاریس به این مساله اذعان کردند که مقابله با همهگیریها تنها با همکاری و ارتباط میان کشورها قابل حل است و یک دیپلماسی بینالمملی میتواند بسیار یاریگر باشد تا در مقابل طاعون، تب زرد و مخصوصا وبا بتوان مقاومت کرد.
کشورهای اروپایی به این نتیجه رسیدند که اقدام هماهنگ قرنطینه تمام کشورهای اروپایی تنها راه خلاصی از این بیماری است. وبا نتیجه توسعه ارتباطات میان کشورهای اروپایی و مستعمرات ایشان بود. آخرین کشتار وبا در اروپا در هامبورگ رخ داد که در 1892 بیش از هشت هزار نفر در چند هفته جان خود را از دست دادند. پس از رسیدن به نتیجه و ریشه کن شدن وبا در اروپا، این کشورها عمدتاً علاقه خود را برای مبارزه با وبا در مقیاس جهانی از دست دادند. به تصور غرب وبا ریشه کن شده است اما در هائیتی پس از زلزله سال 2010 (حدود هفتصدهزار نفر)، و در یمن جنگ زده پس از سال 2016(حدود یک میلیون و هفتصد هزار نفر)) وبا جان بسیاری از انسانها را گرفت. با این حال ، واکنش غرب به چنین مسایلی بطور تکان دهنده ای منفعل بوده است. در مورد اپیدمی ایبولا در غرب(2014-2015) و مرکز آفریقا (2018) نیز غرب به سختی واکنشی نشان داده است. دلیل منفعل بودن غرب شاید نگاه "ما در مقابل دیگری" بود. یعنی در ناخودآگاه جامعه غربی، هنوز آن خودبرتر بینی که باعث شد باغ وحشهای انسانی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شکل گیرد، هنوز وجود دارد.
بیماری آنفلوانزای اسپانیایی ، بزرگترین بیماری عفونی کشنده در تاریخ مدرن است. آنفلوانزای اسپانیایی در 1918-1919 در ایران و کشورهای درگیر ، باعث مرگ بسیاری از انسانها گردید. تخمین زده میشود حدود 50 میلیون به واسطه این بیماری کشته شده باشند.
آنفولانزا با جهشهای پی در پی باعث به وجود آمدن مجموعهای از همهگیریهای جهانی در طول سالها شده است. آنفولانزای آسیایی در سالهای 1957 و 1958 حدود یک میلیون نفر را در سراسر جهان کشت. نوع جهش یافته این ویروس پس از ده سال همهگیری دیگری را به وجود آورد که به آنفولانزای هنگکنگ معروف شد. آنفولانزای خوکی در سال 2009 نوع دیگری از آنفولانزا بود که در بعضی آمارها بیش از پانصد هزار نفر را در جهان از بین برد. این بیماری، تنها گروههای سنی زیر 65 سال را میکشت. ( هنزلر و دیگران، 2003)
در دهه 1940 ، ایده "بهداشت جهانی" ظهور یافت تا جامعه جهانی از چرخه هراس و غفلت خارج خواهد شوند و به تهدید بیماری های عفونی بصورت جهانی پاسخ دهد. پس از جنگ جهانی دوم با رشد صنعت هوایی این ایده که جهان در حال کوچک شدن است و به واسطه ارتباطات جهان به چیزی مانند یک دهکده تبدیل شده و به عنوان یک مسئولیت مشترک سازمان بهداشت جهانی تاسیس گردید.
در تاریخ بهداشت جهانی در غرب تصورات جهانی سازی اغلب با مفاهیم خطر حاد ناشی از بیماری های عفونی همراه بوده اند. آن ها می ترسیدند با طلوع دهکده جهانی، بیماریهای خطرناکی با سرعت حیرت انگیزی در سراسر کره زمین گسترش یابد و هیچ کس از آسیب آن در امان نخواهد بود مگر اینکه ارتباطی سازنده میان دولتها بوجود آید. زیرا سلامتی افراد هر کشور به طور غیرقابل توصیفی با سلامتی افراد کشورهای دیگر در ارتباط است و ارتباط جهانی فقط راه پیش رو برای مقابله با این بیماریها است. در نتیجه ، بسیاری از سیاستگذاران و کارشناسان بهداشت کشورهای مختلف، مبارزه با بیماری ها را در مقیاس جهانی دیدند و سازمان بهداشت جهانی به وجود آمد.
با افزایش تنش ها در اوایل جنگ سرد، ادراک تهدید حاد از بیماری در غرب کم رنگ می شود و چنین آرزوهایی از ارتباط جهانی به سرعت فروکش می کند.
همهگیری بیماری ایدز در دهه هشتاد قرن بیستم، همهگیری دیگری بود که جهان را به چالش کشید. این بیماری در سال 1981 کشف شد اما چند سالی گذشت تا سازمان بهداشت جهانی این بیماری را به عنوان یک همهگیر معرفی نماید و در 1989بود که سازمان بهداشت جهانی از کشورهای ثروتمند خواست که برای مبارزه با این بیماری به کشورهای فقیر کمک مالی نمایند. (گرین ، 2008)
همهگیری جهانی کووید -19 که از اواخر سال 2019 آغاز شده، شاید مهمترین همهگیری در قرن بیست و یکم بشود. این بیماری در منطقه ووهان چین شناسایی شد و میتوان گفت تمامی کشورهای جهان را آلوده کرده است. این بیماری نسبت به بیماریهایی همچون طاعون و آنفولانزا کشندگی کمتری دارد. اما سرعت انتشار آن بسیار بالاتر است. ساختار ویروس کرونا به شدت تغییرپذیر است و مقاومت کرونا در برابر دما بسیار زیاد است. این همهگیری وضعیت اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و روانی جامعه را تحت تاثیر قرار داده است. گفتمان" ما، دیگری " در میان کشورها بسیار پررنگ ظاهر شده و مسابقهای میان آنها برای اول بودن برای نمایش قدرت و برتری خود، در کشف واکسن وجود دارد. در گفتمان سیاسی بعضی از رهبران کشورها، تئوریهای توطئه تکرار میشود. رییس جمهور ایالات متحده آمریکا با اهرمهای مختلف سعی در ضعیف کردن و حتی از بین بردن سازمان بهداشت جهانی میکند. زیرا این سازمان را دست نشانده چین میداند و چین را مسئول این همه گیری معرفی میکند.
اما در زمینه ارتباطات میان دانشمندان علوم مختلف، جهشی عظیم بوجود آمده است. بیشتر موسسات تحقیقاتی و داروسازی به گونهای متحد شدهاند تا واکسن این بیماری را بسازند و در مقابل خواستههای نامتعارف و زیادهخواهیهای رهبران سیاسی خود مقاومت میکنند.
نتیجه گیری: در دورهای که جهان به مانند یک دهکده جهانی شده است، دیگر نمیتوان بیماری را پس از آنکه به یک کشور میرسد از بین برد. بلکه با بیماریها باید در زمان آغاز آن در مبداء شکلگیری مقابله کرد. تاریخ شاهدی بر این ادعاست که ارتباط میان تمدن ها و کشورها با تمام مزیتها، باعث سرعت بخشیدن به رشد بیماریهای خطرناک شده است. شاید تاریخ نتواند به انسان معاصر بیاموزد که چگونه با چالش جهانی پاندمی کرونا مقابله شود. اما تاریخ یادآوری می کند که در برابر چالش های این چنینی با ایجاد ارتباط سازنده و همبستگی بین الملی میتوان پیروز شد. در حقیقت ماهیت ارتباط سازنده است که کلیشه "ما در مقابل دیگران" را از بین میبرد تا تمامی کشورها در مقابل بیمارهای همه گیر جهانی با اتحاد صفآرایی کنند.
منابع:
Bramanti B, Dean KR, Walløe L, Chr Stenseth N. 2019.The Third Plague Pandemic in Europe. Proc Biol Sci. 286(1901)
Galy A, Loubet P, Peiffer-Smadja N, Yazdanpanah Y. La peste : mise au point et actualités [The plague: An overview and hot topics]. Rev Med Interne. 2018;39(11):863-868.
Greene WC. A history of AIDS: looking back to see ahead [published correction appears in Eur J Immunol. 2008 Jan;38(1):309]. Eur J Immunol. 2007;37
Henzler DJ, Kradel DC, Davison S, Ziegler AF, Singletary D, DeBok P, Castro AE, Lu H, Eckroade R, Swayne D, Lagoda W, Schmucker B, Nesselrodt A.2003. Epidemiology, production losses, and control measures associated with an outbreak of asian influenza subtype H7N2 in Pennsylvania (1996–98). Avian Diseases.
Mussap CJ. The Plague Doctor of Venice. Intern Med J. 2019;49(5):671-676.
Snacken R, Kendal AP, Haaheim LR, Wood JM.1999. The next influenza pandemic: Lessons from Hong Kong, 1997. Emerging Infectious Diseases.
[1] pandemic
[2] Library Research
[3] Quaranta
[4] Quarantena
[5] Bubonic plague
[7] Henry Gage