ویرگول
ورودثبت نام
دکتر شهریار خونساری
دکتر شهریار خونساریعکسها و نوشته های من، در بی حوصلگی هایم با شما زندگی کرده ام. مؤلف، پژوهشگر ، دکتری پژوهش هنر‌، کارشناس‌ارشد پژوهش هنر، ارتباطات برای توسعه و عکاسی.
دکتر شهریار خونساری
دکتر شهریار خونساری
خواندن ۶ دقیقه·۵ ماه پیش

عکاسی مشارکتی: بازپس‌گیری روایت

محدودیت‌های روایت‌های غالب در عکاسی(قسمت دوم)

به عنوان مثال، بازنمایی تاریخی جمعیت‌های بومی در عکاسی را در نظر بگیرید. عکاسان این تصاویر، که اغلب افراد خارجی بودند، تفسیرهای خود را بر سوژه‌ها تحمیل می‌کردند در حالی که ظاهراً زندگی آنها را مستند می‌کردند.

زبان بصری مورد استفاده، عمداً یا سهواً، پیام‌های نابرابری را منتقل می‌کرد و به طور نامحسوس تسلط یک روایت بر روایت‌های دیگر را تداوم می‌بخشید.

این مسئله محدود به عکاسی تاریخی نیست. رسانه‌های تصویری معاصر همچنان با این چالش دست و پنجه نرم می‌کنند. به عنوان مثال، بازنمایی زنان در تبلیغات اغلب کلیشه‌هایی در مورد نقش‌های جنسیتی را تداوم می‌بخشد. تأثیر این بیان بصری عمیق است و به فقدان همدلی و درک منجر می‌شود و تعصب و تبعیض را تقویت می‌کند.

جوامع حاشیه‌نشین اغلب از پیشرفت و مشارکت سیاسی محروم می‌شوند، زیرا تجربیات و دیدگاه‌های آنها تا حد زیادی برای جامعه اکثریت نامرئی باقی می‌ماند. این نامرئی بودن، نابرابری‌های موجود را تقویت می‌کند. باید به طور خاص از عکاسان جوامع به حاشیه رانده شده پشتیبانی کرد و حمایت و تأمین مالی بسیار مهم است.

این امر شامل دسترسی به تجهیزات، آموزش، توانمندسازی آنها برای خلق و به اشتراک گذاشتن روایت‌های بصری خود است. با توانمندسازی این جوامع برای روایت داستان‌های خود، می‌توانیم اثرات سکوت تاریخی را خنثی کنیم و چشم‌انداز بصری عادلانه‌تر و منصفانه‌تری ایجاد کنیم.

این مسئله‌ درباره‌ی عدالت اجتماعی و توانمندسازی افراد و جوامع برای بازپس‌گیری روایت‌های خودشان است.

هدف اطمینان از این مساله است که تصویرها، تنوع و پیچیدگی تجربه‌ی انسانی را به شیوه‌ای واقعاً نماینده منعکس نمایند. این امر مستلزم مشارکت عکاسان، ویراستاران، موزه‌داران، مؤسسات و جامعه‌ی وسیع‌تر است تا اطمینان حاصل شود که هر صدایی شنیده و دیده می‌شود. هدف نهایی، فرهنگی بصری است که پیچیدگی تجربه‌ی انسانی را در تمام اشکال چندوجهی آن منعکس کند. تنها در این صورت می‌توانیم امیدوار باشیم که تعصبات ریشه‌دار را به چالش بکشیم.

عکاسی، با قدرت ذاتی خود در شکل‌دهی به ادراک، اغلب واقعیت‌های پیچیده اجتماعی را ساده می‌کند و افراد و جوامع را به بازنمایی‌های تک‌بعدی تقلیل می‌دهد. این ساده‌سازی، که نوعی تقلیل‌گرایی بصری است، ماهیت چندوجهی تجربه انسانی را نادیده می‌گیرد.

انتخاب یک تصویر واحد و به ظاهر نماینده، در واقع می‌تواند ظرافت‌های اساسی را از بین ببرد و منجر به تصویری ناقص و بالقوه گمراه‌کننده شود. این امر به ویژه هنگام مستندسازی جوامع یا افرادی که از قبل در معرض تحریف قرار دارند، مشکل‌ساز است.

  به  تصویر کشیدن فقر را در نظر بگیرید. عکسی که یک ساختمان مخروبه، کودکی با لباس‌های پاره یا خانواده‌ای که با گرسنگی دست و پنجه نرم می‌کند را نشان می‌دهد، ممکن است باعث همدردی شود. با این حال، چنین تصویری که بدون زمینه بیشتر ارائه می‌شود، خطر کاهش پیچیدگی فقر به یک روایت واحد را به همراه دارد. این امر خطر نادیده گرفتن تاب‌آوری، تدبیر و قدرت افراد و جوامعی را که با شرایط چالش‌برانگیز مقابله می‌کنند، به همراه دارد. این تصویر، شبکه‌ای از عوامل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که در فقر نقش دارند را نادیده می‌گیرد و یک رابطه علت و معلولی ساده‌انگارانه ارائه می‌دهد که به ندرت واقعیت را منعکس می‌کند. بیننده ممکن است احساس دلسوزی کند، اما درک او محدود باقی می‌ماند و به طور بالقوه مانع تعامل موثر با مسائل اساسی می‌شود. به طور مشابه، نمایش عکاسی از اعتراضات یا جنبش‌های اجتماعی را در نظر بگیرید. یک تصویر واحد ممکن است لحظه‌ای از خشونت یا هرج و مرج را ثبت کند که به طور بالقوه روایت‌های ناآرامی و بی‌نظمی را تقویت می‌کند. با این حال، این تصویر، جدا از زمینه وسیع‌تر اهداف، انگیزه‌ها و مسیر تاریخی جنبش، می‌تواند شرکت‌کنندگان و هدف آنها را به شدت نادرست نشان دهد. این امر می‌تواند نارضایتی‌های اساسی، استراتژی‌های بلندمدت و اهداف کلی جنبش را مبهم کند و منجر به درک سطحی و احتمالاً جانبدارانه شود. تأثیر عاطفی چنین تصویری می‌تواند قدرتمند باشد و به طور بالقوه بر هرگونه تلاشی برای درک دقیق غلبه کند.

چنین پروژه‌های مشارکتی به کسانی که در طول تاریخ به حاشیه رانده شده‌اند، اجازه می‌دهد تا روایت را شکل دهند و داستان‌های خود را به زبان خودشان به اشتراک بگذارند. تصاویر پروژه‌های مشارکتی حاصل صرفاً بازنمایی‌هایی از جامعه نیستند؛ آنها محصولات جامعه هستند، صدای جمعی آن را منعکس می‌کنند و حس توانمندی را تقویت می‌کنند.

علاوه بر این، شرح عکس، و متن همراه آن، نقش مهمی در شکل‌دهی به نحوه تفسیر تصاویر توسط بینندگان دارند. عکسی که فاقد توضیح باشد، می‌تواند به راحتی اشتباه تفسیر شود، حتی دستکاری شود.

 شرح عکس اطلاعات مهمی را ارائه می‌دهد، شرایط پیرامون تصویر را روشن می‌کند، اطلاعات پیش‌زمینه را ارائه می‌دهد و دیدگاه‌های مختلفی را ارائه می‌دهد. این امر امکان درک کامل‌تر و دقیق‌تری از پیچیدگی‌های موقعیت به تصویر کشیده شده را فراهم می‌کند.

 عکس‌ها آثار بی‌طرف نیستند؛ آنها در زمینه‌های اجتماعی خاصی خلق می‌شوند که ناگزیر معنای آنها را شکل می‌دهد. جایگاه قدرت عکاس، و پیشینه فرهنگی ، همگی بر نحوه قاب‌بندی و تفسیر صحنه تأثیر می‌گذارند. عکاسان ممکن است ناخواسته تعصبات و دیدگاه‌های فرهنگی خود را بر سوژه‌هایی که به تصویر می‌کشند تحمیل کنند و در نتیجه تصاویری ایجاد کنند که فاقد عمق و اصالت هستند. بنابراین، خوداندیشی انتقادی و آگاهی از جایگاه خود برای تولید آثار اخلاقی مسئولانه و نماینده، حیاتی است.

وسوسه ساده‌سازی، تقلیل روایت‌های پیچیده به تصاویر قابل فهم، همیشه وجود دارد. با این حال، مسئولیت اخلاقی عکاس، تلاش آگاهانه برای مقاومت در برابر این وسوسه را می‌طلبد. این امر مستلزم بررسی دقیق زمینه، تعامل با دیدگاه‌های سوژه‌ها و تعهد به بازنمایی دقیق و ظریف است. این امر مستلزم تمایل به فراتر رفتن از مشاهدات سطحی و کاوش در پیچیدگی‌های تجربه انسانی، با اذعان به محدودیت‌های یک تصویر یا زاویه واحد برای ثبت کامل غنا و تنوع هر موقعیت خاص است. هدف صرفاً مستندسازی واقعیت نیست، بلکه روشن کردن آن، ارائه درک عمیق‌تر و به چالش کشیدن روایت‌های غالب است که اغلب تجربیات زیسته جوامع و افراد را ساده‌سازی و تحریف می‌کنند.

ویراستاران، سردبیر و ناشران همگی نقش حیاتی در شکل‌دهی به روایت‌های بصری دارند. آنها مسئولیت دارند تا اطمینان حاصل کنند که تصاویری که انتخاب و منتشر می‌کنند، تنوع تجربیات انسانی را منعکس کند و از تداوم کلیشه‌های مضر یا بازنمایی‌های ساده‌انگارانه اجتناب ورزد. این امر مستلزم تلاشی هماهنگ برای یافتن و ترویج آثاری از صداهای به حاشیه رانده شده و ایجاد یک فرهنگ بصری فراگیرتر است.

ساده کردن واقعیت‌های پیچیده در عکاسی یک مشکل سیستماتیک است که عمیقاً در پویایی قدرت و تعصبات تاریخی ریشه دارد. پرداختن به این مشکل نه تنها به اقدامات فردی، بلکه به تغییرات نهادی و اجتماعی نیز نیاز دارد. این امر مستلزم تعامل انتقادی با پیامدهای اخلاقی بازنمایی عکاسی، تعهد به روش‌های مشارکتی و تلاش گسترده‌تر برای ارتقای سواد بصری و رسانه است. تنها از طریق چنین رویکرد چندوجهی می‌توانیم امیدوار باشیم که فرهنگی بصری ایجاد کنیم که هم اصیل باشد و هم نمایانگر بافت غنی تجربه انسانی .

عکاسیآموزش عکاسیعکاسی مستند
۱
۰
دکتر شهریار خونساری
دکتر شهریار خونساری
عکسها و نوشته های من، در بی حوصلگی هایم با شما زندگی کرده ام. مؤلف، پژوهشگر ، دکتری پژوهش هنر‌، کارشناس‌ارشد پژوهش هنر، ارتباطات برای توسعه و عکاسی.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید