از سال 2015 پدیده جابجایی اجباری دسته جمعی اصطلاح "بحران" به خود گرفته است، شرایط جدیدی از لحاظ اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی از سال 2001 (از حمله به مرکز تجارت جهانی) در دنیا آغاز شد. گزارشی در سال 2020 توسط دانشگاه براون تخمین می زند که "حداقل 37 میلیون نفر در هشت جنگ خشن که ارتش ایالات متحده از سال 2001 آغاز کرده (یا در آن شرکت کرده)، خانه های خود را ترک کرده اند" (Vine et al. 2020, 1). در همین دوره، افزایش بی ثباتی در آمریکای مرکزی و جنوبی (به ویژه ونزوئلا) منجر به ثبت تعداد بیسابقه آوارگان داخلی و خارجی شده است، در حالی که درگیریهای جاری در آفریقا بیش از 30 میلیون پناهنده ایجاد کرده است. گای اس. گودوین-گیل استدلال می کند که "مشکل پناهندگان را نمی توان جدا از حوزه حقوق بشر در نظر گرفت" (2014، 43). همانطور که هانا آرنت می گوید، پناهنده فردی است که «همه ویژگی ها و روابط خاص خود را از دست داده است – به جز اینکه آنها [هنوز] انسان هستند» (1979، 299). حجم فزاینده افراد آواره و رفتار با آنها توسط کشورهای میزبان، سوالاتی در مورد اینکه چگونه انسان ها خود را به عنوان بخشی از یک انسانیت مشترک تصور می کنند، ایجاد می کند. کلود لوی استروس یک قرن پیش می گوید «مفهوم انسانیت، که بدون تمایز نژاد، تمام اشکال نوع بشر را در بر می گیرد، به شکلی محدود وجود دارد» (1976، 329). این محدودیتها در داستانهای آوارگان، شعر، فیلم، روزنامهنگاری ادبی و زندگینویسی قرن بیست و یکم بازنمایی میشوند، که نه صرفاً وحشیگریهای قابل پیشبینی رژیمهای استبدادی، بلکه خشونتهای آشکار مرزی و غیرانسانی بودن دولتهای دموکراتیک را به تصویر میکشند. در طول دهه گذشته، چندین مجموعه مهم به موضوع پناهندگی در زمان حال پرداخته اند. روایات شگفت انگیز پناهندگی معاصر اگنس وولی ، مجموعه لاوا اسعد، و همچنین مجموعه آثار مایک کلاسون فرانگوس و شیلا گوس توجه را به فرهنگ بحران در دوره معاصر جلب کرده است.