از همان زمانی که موسیقی به شکل ارادی توسط انسان تولید شد، آموزش آن نیز شروع شد. از دورههای بسیار دور که سازهای بادی اولیه بهصورت تجربی و سینه به سینه آموزش داده میشدند که بگذریم، میرسیم به موسیقی نگاشته شده با نت و آموزش آکادمیک و منطبق با سرفصل.
عموما تصوری که در جامعه وجود دارد این است که اساتید بزرگ (به اصطلاح معروفها) شاگردان موفقی دارند. پر واضح است که اینطور نیست. تعداد اساتید خواننده و نوازندهی بزرگی که معلمهای خوبی نیز بوده باشند بسیار کم است. چه در موسیقی کلاسیک غربی و چه در موسیقی سنتی ایرانی و چه در تمامی سبکهای مختلف.
زمانی که مسائل مالی مثل امروز آنچنان برای افراد مهم نبود و همه مردم در حد متعادلی قادر بودند زندگی خود را تامین کنند، آموزش موسیقی نیز فرآیند بهتری داشت. هنرجوها به سراغ معلمهای مختلفی که سراغ داشتند میرفتند، چه آن شخص استاد معروف و معلم خوبی بود، چه آن فرد نه یک استاد بزرگ و شناختهشده، بلکه فقط یک معلم خوشبیان بود. این هنرجوها با خیالی آسوده موسیقی را فرا میگرفتند، آن معلم با آرامش درساش را میداد و خیالش از کیفیت کارش راحت بود، آن استاد بزرگ نیز هم به کارهای دیگرش در موسیقی میرسید و هم به خوبی آموزش میداد. همهچیز تقریبا خوب پیش میرفت و اصراری بر آموزش نبود. هرکس به کار تخصصی خودش مشغول بود.
اما روزهایی رسید که تامین مالی دیگر کار راحتی نبود. موسیقی نیز از همان ابتدا حرفهی پولسازی نبود. اینجا اتفاق بدی افتاد. تمامی اساتیدی که میدانستند شناختهشده هستند، از این معروفیت استفاده کردند و شروع کردند به تدریس موسیقی برای کسب درآمد بیشتر. هرکسی که کمی موسیقی میدانست نیز شروع کرد به آموزش موسیقی. حتی کسانی که موسیقی نمیدانستند نیز شروع کردند به درس دادن! تعداد مدرسهای موسیقی روز به روز بیشتر شد. کیفیتهای آموزش به شدت کاهش پیدا کرد. معلمهای واقعی مهجور و منزوی شدند و یک موج کمسوادی در موسیقی ایجاد شد. این اتفاق البته به طور خاص در ایران رخ داد. در مورد کشورهای دیگر اطلاع دقیقی در دست نیست.
شبکههای اجتماعی نیز مزید بر علت شدند. افرادی که میدانستند چطور باید از این شبکهها استفاده کنند توانستند دنبالکنندههای زیادی پیدا کنند و بعد از همین طریق کلاسهای آموزش موسیقیشان را تبلیغ کردند و هنرجوها هم به خیال اینکه این فرد کارش را بلد است به این کلاسها هجوم بردند.
میتوانید صفحات اجتماعی و حتی تراکم کلاسهای آموزشی معلمهای واقعی موسیقی را با این عزیزان مقایسه کنید.
مسئله به همینجا ختم نمیشود. تبعات این اتفاق بسیار بدتر از خود اتفاق است. موجی که برای آموزش موسیقی ایجاد شده (طبیعتا چون درآمد خوبی دارد) باعث میشود تا نسلی از هنرجویان موسیقی تربیت شود که موسیقی را درست، استاندارد و اصولی نمیشناسد. این نسل، سلیقهی مربی خود را رونوشت میکند. اراده و فکر مستقل نخواهد داشت و حتی اگر این اراده و استقلال فکری و سلیقه وجود داشته باشد، بر پایهی دانش و آگاهی درستی از موسیقی نیست.
حال این نسل که درکی از موسیقی درست ندارد، یا مجری موسیقی خواهد شد یا مخاطب موسیقی. تصور میکنید موسیقیای که توسط این نسل از افراد ساخته و شنیده میشود چگونه موسیقیای خواهد شد؟
جمعبندی:
به مدرسین موسیقی از هر طیف خردهای وارد نیست. نقد به معلمین واقعی موسیقی وارد میشود و به مخاطبان موسیقی.
معلمهای واقعی موسیقی به این دلیل که خود را کنار کشیدند. با شبکههای اجتماعی همراه نشدند و سیستم و روش کار خود را مطابق نیازهای نسل جدید بهروز نکردند. منزوی شدن این اساتید باعث میشوند تا هرکسی بتواند ادعای تدریس موسیقی کند.
به مخاطبین نیز نقد وارد است چون بدون هیچگونه تحقیقی، صرفا بخاطر معروف بودن یک شخص یا زیاد بودن فالوئرهایش، او را بهعنوان معلم موسیقی میپذیرد و به او رجوع میکنند.
این متن یک برداشت از اتفاقات موجود است و هیچگونه جهتگیری نسبت به شخص یا اشخاص حقیقی خاصی ندارد.