شاید مدت ها بود که ضعف های سریال های تلویزونی کمی بینندگان تلویزون را دلسرد کرده بود، اما سال 99 شروعی خوب برای سریال های خوش ساخت با داستان هایی جذاب ایرانیست. سریال دوپینگ با درون مایه ی داستانی طنز که همراه ایده های فانتزی شده است، می تواند جذابیت های کافی را برای تمامی مخاطبین خود فراهم آورد. حال باید دید که این موضوع جذاب به همراه شروع خوب این سریال چگونه پایان میابد. ایده ی فیلم بسیار شبیه داستان های ابر قهرمانی است، شاید بسیار نزدیک به قدرت هایی که در سریال «جسیکا جونز» نیز شاهد آن ها هستیم. این استفاده ی خوب و ایرانی شده از قدرت های فرا بشری در داستان به همراه طنز ملایم دوپینگ می تواند یک سریال خوب و پر مخاطب را ایجاد کند.
از جسیکا جونز گفتم، بزارید کمی هم از این سریال بگم.
خطر اسپویل – خطر خطر خطر (از این قسمت به بعد داستان ها لو می رود)
خب جسیکا جونز هم یکی از داستان های مجموعه مارول هست که شاید بتونید حدس بزنید از کدوم شبکه VODپخش میشه؟ درست حدس زدید نت فلیکس (Netflix) بروز ترین و خفن ترین سازنده ی سریال هایی که جدیدا از دیدن هرکدوم سرمون صوت می کشه.
بزارید یکم از ویکی پدیا اطلاعات بدم:
جسیکا کمپل جونز (به انگلیسی: Jessica Campbell Jones) یک شخصیت خیالی ابرقهرمان در کتابهای کامیک منتشر شده توسط مارول کامیکس است که توسط برایان مایکل بندیس و مایکل گیدوس خلق شدهاست و برای اولین بار در شمارهٔ ۱ از مجموعه کمیک اِیلیئِس در نوامبر ۲۰۰۱ حضور پیدا کرد. جسیکا جونز کارآگاه خصوصی و ابرقهرمانی پیشین، که مالک و تنها کارمند تحقیقات خصوصی ایلیئس بود. او همراه با همسرش لوک کیج، یکی از اعضای انتقامجویان جدید در طی کمپین عصر قهرمانی مارول ۲۰۱۰ شد.کریستن ریتر نقش جسیکا جونز را در مجموعههای تلویزیونی نتفلیکس با عنوان جسیکا جونز و مدافعان ایفا کرده است.
در نتیجه یک سانحه و نشت مواد شیمیایی و تماس این مواد با جسیکا، مدت زمانی را در کما به سر برد. این حادثه منجر شد تا او دارای قدرت ابرانسانی و مقاوت در برابر آسیبها و همچنین توانایی پرواز با سرعت صوت شود. حدود قدرت و استقامت او در کمیکها به طور دقیق مشخص نشده است، اما او قادر است یک خودروی پلیس به وزن دو تن را به راحتی بلند کند. اما او به سختی در مقابل شلیک سمی جسیکا درو مقاومت کرد و با وجود مقاوت او در برابر آسیبها، پس از مبارزه با مرد آهنی و ویژن به شدت از ناحیه ستون فقرات، گردن و بینی زخمی شد.
پس از تجربه دردناک او بدست شخصیت بد ذات پرپل من (کیلگِریو)، جسیکا توسط جین گری از گروه مردان ایکس دارای درجهای از محافظت در مقابل توانایی دورکاری ذهن شد. علاوه بر قدرتهای ابرانسانی، جسیکا جونز کارآگاه و روزنامهنگاری خبره بهشمار میرود.
خب حالا که جسیکا رو هم شناختین و حتما سریالش رو ببینید، برمی گردیم به موضوع خودمون.
خب باید بخش دیگه ای از داستان سریال رو لو بدم.
یک شبی از شب ها دو همسایه که خانه هایشان روبروی هم است، همزمان صاحب دو بچه می شوند. حال تمام کش مکش داستان از شیر خوردن یکی از بچه و شیر نخوردن دیگری آغاز می شود. شروعی ساده که با حضور یک دانشمند گوشه نشین به یک موضوع جذاب تبدیل می شود. این دانشمند با تولید ماده ای جایگزین برای شیر مادر باعث می شود سرنوشت این دو کودک در آینده تغییر کند. درواقع بچه ای که شیر می خورد مادرش را از دست می دهد و دیگری هم که کلا شیر نمی خورد. دانشمند مرموز که در خانه ی یکی از این بچه ها مستاجر است، قرص هایی تولید میکند که دستور مصرف آن ها بدین گونه است: هر قرص را در هفت شیشه آب حل کنید، و هر شیشه را در هفت شیشه ی دیگر. بعد تا هفت روز به بچه ها بدید.
خب این دانشمند فردا صبح غیبش می زنه و احتمالا جلو تر باید انتظار داشته باشیم که باز هم وارد داستان بشه. داستان به سرعت می گذره و حدود 20 سال بعد رو نشون میده که حالا شیوا و کامران حسابی بزرگ شدن. این دو جوون بر حسب اتفاقی اون قرصهای بچگی رو پیدا می کنند و باز کاملا اتفاقی از اون قرصها می خورند (شاید بدترین باگ داستان همین اتفاقی ها باشه، یعنی نویسنده داستان خواسته خیلی سر سری وارد داستان اصلی بعد از خوردن قرص ها بشه و به قبلش و منطق داستان زیاد توجه نداشته). کامران با خوردن قرص نیروی جسمانی زیادی بدست میاره و شیوا با خوردنش قابلیت کنترل ذهن. بله این ها قدرت های ابرانسانی است که در این سریال می بینیم، البته شاید در آینده دانشمند مرموز باز هم برامون سورپرایزهای جدید داشته باشه.
این قدرت ها دقیقا چیزهاییست که در شخصیت کمیک جسیکا جونز می بینیم. ولی خب داستان ایرانیزه شده و در حوصله ی نویسندگان نبوده که یک قدرت دائمی رو به شخصیت ها بده و این مسئولیت رو قبول کنه که تا پایان سرنوشت این شخصیت ها کنارشون باشه. یعنی با وارد کردن قرص ها به عنوان مبدا انرژی یک قدرت موقت می دهد و با تمام شدن اثر قرص ها که بسیار کوتاه است وقایع داستان را می سازد. با تمام این کم حوصلگی ها که در سریال های تلویزیونی و ایرانی می بینم باز هم این سریال یک سریال خوش ساخت است.
زیرا در بین طنزها فیلمی و سریالی که اخیرا تولید شده شاهد این هستیم که گفتارها و رفتارها بسیار سخیف، زننده و جنسی شده اند. درحالی که دوپینگ یک طنز ملایم و دوست داشتنی و آشنا دارد. مادربزرگی که اعتقادات و حرف هایش بسیار نوستالژیست، لهجه ی ترکی که شیرینی خاص خود را دارد و صدای جناب خوان که به ذات جذاب است. البته خنگی کاراکترهای اصلی کمی روی اعصاب است. دلیل دیگر تازه بودن ایده ی سریال در بین سریال های اخیر تلویزیون است. یک داستان فانتزی و تخیلی که وارد روزمرگی های زندگی می شود و خرق عادت می کند.
مجموعه تلویزیونی دوپینگ به کارگردانی رضا مقصودی ساخته شده که پیش از این فیلم سینمایی «خجالت نکش» را با سیدامیر پروین حسینی کار کرده است. همچنین مقصودی نویسنده سریالهای «ساختمان ۸۵» و «گمشدگان» نیز بوده است و فیلمنامه «پینگ پنگ» را هم با همکاری افرا جورابلو نوشته است. سریال دوپینگ اولین تجربه کارگردانی رضا مقصودی در تلویزیون است.
کارگردان:رضا مقصودی. نویسنده: رضا مقصودی، افرا جورابلو. تهیهکننده: سیدامیر پروین حسینی.
بازیگرها:شبنم مقدمی، هادی حجازی فر، محمد بحرانی، نیما شعبان نژاد، الناز حبیبی، علیرضا آرا، فرزین محدث، میثاق جمشیدی، مینا جعفرزاده، شیوا خسرومهر، زهره صفوی، ایلیا کیوان، وحید رحیمیان، شیما جهانگیری، فرشید نزاکتی، مهتاب حسینی، زهرا کوهساریان، فروغ اکبری.
چیزی که در 15 قسمت ابتدایی دوپینگ بیش از هرچیزی توی ذوق میزند، شتابزدگی در تولید است. انتخاب لوکیشن های سردستی، چیدمان ساده و مبتدیانه و همچنین عدم توجه به جزئیات در صحنهآرایی لطمه زیادی به سریالی زده است که ویترین شبکه سه سیماست. سایه بازیگران روی دیوار اتاق میافتد، در نماهای زیادی، بازیگرها خارج از قاب دیالوگ میگویند و... باید قبول کرد حواس فیلمبردار و گروه کارگردانی به این موضوع نبوده یا عجله برای تولید، باعث شده تا سریال دوپینگ این چنین بی رنگ و لعاب از کار دربیاید؟
در سریال سازی، اصطلاحی وجود دارد به نام «قسمت قلاب». که قسمتی از سریال را میگویند که قلاب سازندگان به دهان مخاطب گیر میکند و او را تا پایان سریال پای قصه و تماشای شخصیت های آن مینشاند. در همه دنیا، قسمت اول سریال باید به عنوان قسمت قلاب ساخته شود و در غیر این صورت، سازندگان فرصت دارند در قسمت های دوم و سوم، کمکاری خود را جبران و مخاطب را جذب کنند. اما در مورد دوپینگ ماجرا زمین تا آسمان فرق میکند. حداقل در قسمت های ابتدایی دوپینگ در کارگردانی، شلختگی فراوانی دیده میشود و اگر بداهه پردازی بازیگرانی چون محمد بحرانی، هادی حجازی فر و نیما شعبان نژاد نبود، قصه به هیچ وجه برای مخاطب جذابیتی نداشت.
بعد از تماشای 15 قسمت از سریال دوپینگ، به نظر میرسد طرح این قصه بیشتر برای یک فیلم سینمایی کمدی فانتزی مناسب بوده که با صرف هزینه مناسب در تولید، برای مخاطب نوجوان جذابیت داشته باشد. دوپینگ ایدههایی شبیه به فیلم های دهه 80 سینمای هالیوود دارد و فیلمی نیست که مخاطب امروز آن را بپذیرد. برای مخاطبی که فیلمهای اکشن سینمای دنیا را با ماجراجوییهای گوناگون و صحنه های حیرتانگیز میبیند، صرف جابجایی بشکه و نیمکت پارک قابل قبول است؟
دوپینگ اما بیشترین لطمه را از قصه خورده است. تا قسمت 15، قصه دائما درجا میزند. موقعیت های دوپینگ بعد از دو قسمت اولیه، کاملا تکراری هستند و قصه، از جابجا کردن وسایل سنگین توسط پسر و کلاهبرداری دختر با استفاده از قدرت کلامی اش جلو نمیرود. در مدت زمانی که مخاطب برای تماشای این سریال صرف میکند، به جز طنازی های بازیگران اصلی چیزی عایدش نمیشود.
شخصیت پردازی های سریال به شدت ضعیف است و حتی به تیپ هم نرسیده است. دلیلش هم تکرار بیش از حد موقعیت هاست.
درحالیکه بسیاری از منتقدین سریال پایتخت، نقدهای فراوانی به محتوای آن دارند، سریال دوپینگ هم چیزی کمتر از آن ندارد. دوپینگ پر است از مردان میانسالی که چشمشان دنبال زن های میانسال است. شوخیهای جنسی فراوانی در سریال گنجانده شده است. مثلا مردی میانسال که سالهاست مجرد است و بلافاصله بعد از دیدن یک زن در راهروی خانهاش، راهی حمام میشود تا دوش بگیرد، چه معنایی برای مخاطب دارد؟ ممیزان تلویزیون که موسیقی متن فیلم «قصر شیرین» را حذف میکنند، فهم چنین اشاراتی را ندارند؟ یا باید باور کنیم این موارد، دغدغه نویسندگان این سریال است.
سادهانگاری مخاطب هم در قصه این سریال به شدت آزاردهنده است. دائما این سوال وجود دارد که چرا نویسندگان سریال، شخصیتها را با بلندپروازیهای بیشتری محک نمیزنند و چرا به جز زورآزمایی با بشکه و ماشین نیسان و پرداختن به موضوع پیش پاافتادهای مثل بادیگارد سلبریتی ها، سراغ قدرت و سیاست نمیروند؟!
همین شبکه سوم تلویزیون، روزگاری و حدود 21 سال پیش، سریال «کت جادویی» را تولید کرده بود که در بستری فانتزی، فرصت طلبی و زیاده خواهی انسان را به چالش کشیده بود.
جدای از کارگردانی و فیلمنامه نویسی، سلیقه طراحان این سریال هم قابل دفاع نیست. در شرایطی که شبکه های ماهواری، با استفاده از تکنولوژیهای روز، خواننده فوت شده قبل از انقلاب را مقابل دوربین بازسازی میکنند تا چشم مخاطب را به تلویزیون میخکوب کنند، طراحی لباس سریال شبکه سه را با چه متر و معیار حرفه ای میتوان هضم کرد؟! مشخص نیست چرا هادی حجازی فر، بیشتر از اینکه به یک پدر شبیه باشد، همچون ولگردهای عقب ماندهای است که به خاطر عدم رعایت بهداشت، ریش و پشمش دراز شده و دائماً شال گردنش از زیر کتش بیرون افتاده.
درپایان باید گفت شتابزدگی در تولید و بیحوصلگی در نگارش و کارگردانی، دوپینگ را تبدیل به سریالی بی ارزش کرده که تماشای آن حتی از فکر به کرونا هم عذاب آورتر است.