قبلا یکی از نوشته های فاضل ترکمن رو داخل وبلاگم نوشتم و خدا رو شکر بازدید خوبی هم داشت. همین شد که دیگه سعی می کنم برخی از نوشته هاش رو اینجا منتشر کنم تا افراد بیشتری این نوشته ها رو بخونن.
شبکه نمایش خانگی هر چند این روز ها با پرشور تر شدنش کمک شایانی به فرهنگ و هنر کشورمون کرده.
اما دست های پشت پرده هم همیشه این صنعت رو نوازش کرده و برای پول شویی دستی به سر و روش کشیده.
در ادامه نوشته فاضل ترکمن در مورد تهیه کننده های سریال شهرزاد رو میخونیم :
درست همان موقع بود. درست همان موقع... درست وقتی که داشتید تخمه میشکستید و سریال شهرزاد را تماشا میکردید. درست وقتی که پَرپَر میزدید که بدانید بالاخره شهرزاد در آغوش قباد دیوان سالار آرام میگیرد یا فرهاد دماوندی. درست همان موقع... درست همان موقع که حسن فتحی در تدارک سکانسهای دلبرانه برای نمایش قد و بالای رعنای پسرش، امیرحسین فتحی بود و صابر عبدلی موهای بور و لَخت خودش را این ور و آن ور میکرد و برای شیرین دیوان سالار باباکرم میرقصید. درست وقتی که نغمه ثمینی نوشته بود: «باز می شه این دَر، صبح میشه این شب، صبر داشته باش...» و ترانه علیدوستی اشک میریخت؛ یک جماعت لمپن و بیخاصیت، زیر پوشش یک هوار پشم و پیل داشتند به ریش همهی ما میخندیدند. سید هادی رضوی و سید محمد امامی اسکناسها را روی هم میگذاشتند و دنبال بانک خراب شدهای بودند که جا برای قایم کردن آن همه پول داشته باشد. درست همان موقع... درست همان موقع که این سریال احمق میخواست مصدق را بدزدد و فراری بدهد، همهی درها بسته شد، همهی صبحها شب شد و کاسهی همهی صبرها لبریز... درست همان موقع بود که صدای غمگین اخوان ثالث در تمام ایران پیچید:
بگداخت شمع و سوخت سراپای
و آن صبحِ زرنگار نیامد
وَ مصدق که خودش بزرگترین سریال تاریخی بود، دقمرگ شد.