دوستان متمول، کافه دار، کافه باز، تیریپ هُنری و حامی فرهنگ و هنر! شمایی که برای شوی بانوایان درهتل اسپیناس صف کشیده بودید؛ صرفاً جهت سلفیهای بعد از شوی موزیکال! اگر بضاعت داشتید، کتاب بینوایان نوشتهی ویکتور هوگو را بخرید و بخوانید. بعد شاید متوجه شدید که این کجا و آن کجا؟! بعد شاید خیلی اتفاقهای دیگر بیفتد در ذهن و قلب خودتان. میدانید؟! نمیدانم چه طور مخاطب را تشویق و تحریک کنم! نه بیلبورد دارم، نه چشمهای پارسا پیروزفر را... و نه دیگر جذابیتهای توریستی! باور کنید چارلز دیکنز هم "الیور توریست" خلق نکرده بود! الیور توئیست بود... اما خب! باید فکر کنم. باید باز فکر کنم و ببینم دیگر چه تبلیغی میشود برای خرید چنین رُمان ماندگاری تدارک دید... مثلا کتاب را بدهم دست یک سلبریتی و بعد یک عکس مکش مرگ ما از او بگیرم، تا همگان حساب ببرید و بخرید و بخوانید؟! نمیدانم! اگر باز یک کتاب دیگر و یک نویسندهی دیگر بود، شاید میشد! اما بینوایان؟! باید فکر کنم. باید دوباره فکر کنم. باید خیلی فکر کنم. ها حسینقلی مستعان! میدانید دختر ایشان چهکسی هست؟! نمیدانید؟! برای همین کتاب را تا حالا نخواندید؟! دختر خانم مترجم خدابیامرز همین کتاب را میگویم. باید بشناسید. خانم گلاب مستعان. نشناختید؟! ایبابا! گلاب آدینه، سلطان و شبان، مهمان مامان، زیر پوست شهر... البته ببخشید که ایشان سوپراستار نیست، اما موهای خودش را در سینما و تئاتر و تلویزیون سپید کرده است. حالا کار ندارم که در چند مورد انگشتشمار، با افرادی در زمینهی بازیگری و بازیگردانی همکاری کرده و غمانگیز است! اما بههرحال کارنامهی درخشانی دارد. کافی و وافی بود؟! تشویق و تحریک شدید؟! اجازه بدهید ببینم دیگر چه چیزهایی به ذهنم خطور میکند... ببینید! مثلا هیچ میدانید که کتاب کاغذ دارد؟! کاغذ از درخت ساخته میشود، کاغذها بو دارند، مثل گُلها، هر کاغذی، یک بویی میدهد. کتاب خط دارد، درد دارد، جان دارد... اما نه! کتاب مُرد؛ از بس که جان ندارد... بهقول غلامرضای علی حاتمی.
متن فوق نوشته فاضل ترکمن است و در صفحه اینستاگرامش منتشر شده است.