نوید خرسند
نوید خرسند
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

20 رمانی که باید خواند؛ رمان ششم آئورا کارلوس فوئنتس

رمان آئورا از کارلوس فوئنتس ترجمه عبدالله کوثری
رمان آئورا از کارلوس فوئنتس ترجمه عبدالله کوثری

کارلوس فوئنتس را دوست دارم؛ به‌عنوان یک اندیشمند، یک ایده‌پرداز و یک پژوهشگر. فوئنتسِ «داستان‌نویس» چندان چنگی به دلم نمی‌زند. دست‌کمش این است که به‌هیچ‌وجه «داستان‌نویس» محبوبم نیست. و درست به‌همین‌دلیل، مجموعه‌ی آثارش را دوبار خوانده‌ام و بسیاری از نقدها و یادداشت‌هایی را هم که درباره‌شان نوشته شده (به فارسی، انگلیسی و فرانسوی) دوره کرده‌ام تا ببینم نظرم عوض می‌شود یا نه.هنوز نشده.

هنوز هم در مقام نویسندگی، او را بیشتر از این‌که داستان‌نویسی بدانم با علائق تاریخ‌نگارانه و تاریخ‌شناسانه، برایم تاریخ‌نگاری است که با بیان داستانی و تحلیلی می‌نویسد. «آئورا»ی (۱۹۶۲) شصت‌ودوصفحه‌ای (در زبان اصلی، اسپانیایی) اما حسابش جداست؛ رمانی اسرارآمیز و خیال‌انگیز که به‌تمامی در حدفاصل نور و تاریکی، و واقعیت و خیال جریان دارد و خواندنش در آن تاریک‌روشنا، تجربه‌ی هیجانی ناب و منحصربه‌فرد است.

گفتم فوئنتس داستان‌نویس محبوبم نیست… در «آئورا» ژنرالِ مُرده، یورنته، جایی در خاطره‌هایش خطاب به همسرش می‌نویسد: «کونسئلو، حتی شیطان هم زمانی فرشته بود…» این جمله من را همیشه یاد خود فوئنتس می‌اندازد.

او در «آئورا» که محصول دوران جوانی‌اش است و جزء اولین نوشته‌هایش («آئورا» سومین کتاب فوئنتس است)، به شکوهی در داستان‌نویسی دست پیدا می‌کند که بعدها دیگر هیچ‌وقت تکرار نمی‌شود. «آئورا» روایتی است دوم‌شخص خطاب به تاریخ‌دانی جوان، فیلیپه مونترو، که آگهی استخدامی را در روزنامه‌ای می‌بیند و پایش به خانه‌ی سینیورا کونسئلو باز می‌شود. همان‌جاست که با آئورا -زن زیبای جوان، برادرزاده‌ی کونسئلو- آشنا می‌شود.

کونسئلو از مونترو می‌خواهد که خاطره‌های ناتمام شوهر مُرده‌اش، ژنرال یورنته، را بخواند تا به زبان و بیان او آشنا شود و بتواند آن‌ها را تکمیل کند. همین نشستن پشت خاطره‌های ژنرال، مقدمه‌ی استحاله‌ی مونترو در رمان است؛ مقدمه‌ی این‌همانی مونترو با ژنرال، که با این‌همانی دیگری میان کونسئلو و آئورا تکمیل می‌شود.

«آئورا»ی ریزنقش از آن کتاب‌های خوش‌اقبالی است که نویسنده‌شان خود تعریضی بر آن نوشته و داستانِ داستان شدنش را روایت کرده است: «چگونه آئورا را نوشتم»، یکی از بهترین قطعه‌هایی است که فوئنتس نوشته و بیراه نیست اگر بگویم کلاس درس نویسندگی است.

فوئنتس در این متن نشان می‌دهد که نویسنده چطور می‌تواند ایده‌پردازی کند، چطور باید پژوهش کند، چطور می‌تواند از میراث ادبی‌اش وام بگیرد و خودش را به تاریخ متصل کند، و چطور باید ایده‌ها را با هم ترکیب کند تا به کمپوزیسیون نهایی برسد. «آئورا» پر از ایده‌های ناب داستانی و آکنده از فانتزی‌هایی است که حتی یکی‌شان می‌توانست رمانی را به اثری شکوهمند تبدیل کند. یکی از این ایده‌ها، این‌همانی کونسئلو و آئوراست.

فوئنتس، جایی در همان «چگونه آئورا را نوشتم» از لوییس بونوئل فیلم‌ساز نقل می‌کند که «بونوئل در نیمه‌راه میان اتاق نشیمن و بار ایستاد و با صدای بلند پرسید: اگر می‌توانستیم در حال گذشتن از آستانه‌ای جوانی خود را بازیابیم، اگر می‌توانستیم این سوی در پیر، و همین‌که پا به آن سو گذاشتیم جوان باشیم، آن‌وقت چه می‌شد…» همین را فوئنتس گرفته و در رمانش دراماتیزه کرده؛ کونسئلو و آئورا دو چهره از یک موجودند که این‌سوی درْ جوان و آن‌سوی در پیر می‌شود.

مسئله‌ی دیگر جایگاه تاریخی «آئورا»ست. مثلث کونسئلو، آئورا و فیلیپه مونترو، هر خواننده‌ی جدی‌ای را یاد مثلث‌های مشابهی می‌اندازد که پیش‌تر در تاریخ ادبیات داستانی دیده: در آرزوهای بزرگ دیکنز، در بی‌بی پیک پوشکین و غیره. چقدر جسارت داشته فوئنتس سی‌وچهارساله،‌ که خانم هاویشام و استلا و پیپ جوان آرزوهای بزرگ و امثال آن‌ها را کرده منبع الهام و سرچشمه‌ی خلق شخصیت‌های رمان کوتاهش. این نگاهِ به تاریخ و بازخوانی و الهام گرفتن از آن، از جانب فوئنتس، البته چندان هم دور از ذهن، غیرمنتظر یا اتفاقی نیست.

او خود می‌گوید: «آیا کتابی بی‌پدر، مجلدی یتیم در این دنیا وجود دارد؟ کتابی که زاده‌ی کتاب‌های دیگر نیست؟ ورقی از کتابی که شاخه‌ای از شجره‌ی پرشکوه تخیل ادبی آدمی نباشد؟ آیا خلاقیتی بدون سنت هست؟» و درنهایت، «آئورا»ی فوئنتس، با آن ترجمه‌ی درخشان عبدالله کوثری -که عمرش دراز باد و سرش سلامت- نمایشی اعجاب‌انگیز از ایجاز داستانی است.

این رمان به‌رغم توصیف‌های جزءپردازانه و مداخله‌های راوی در روایت، از ایجازی حیرت‌انگیز و بلندنظرانه برخوردار است، و انگار مدام یادآوری می‌کند که لزوم ایجاز در کلام و دوری از اطنابِ مخل، امری است کلی در بیان و بلاغت، و محدود به این سبک یا آن مکتب نمی‌شود.

معرفی کتابمعرفی رمانداستانکتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید