ماههاست که فضای مجازی به عرصه اصلی مجادلات سیاسی در ایران مبدل شده است. این وضعیت البته در همه دنیا کم و بیش وجود دارد و شیوع کرونا همه حوزههای زندگی را مجازیتر از قبل کرده است. با این حال در ایران و به دلیل ممنوعیتها و محدودیتهای مختلف حتی قبل از شیوع کرونا، فضای مجازی چنین نقشی یافته بود.
از فیس بوک تا اینستاگرام و تلگرام و به خصوص توییتر عرصه منازعه سیاسی جریانهای سیاسی مختلف است. بر خلاف فضای رسمی سیاست که تقریبا در انحصار دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب است، در فضای مجازی انواع گرایشها و جریانهای سیاسی دیگر هم حضور دارند و همین امر بر شدت منازعه و مجادله افزوده است.
تا این جای کار هیچ عیبی نیست و اتفاقا این وضعیت را میتوان دستاورد فضای مجازی برای عرصه سیاست ایران دانست. با این حال به خصوص از بعد از سال 96 و در بستر توییتر یک رخداد جدید فضای سیاسی کشور را به شدت تحت تاثیر قرار داده است.
این پدیده ظهور اکانتهای بینام و نشان و بعضا رباتهای توییتری است که با تمرکز روی موضوعات خاص سیاسی سعی در جلب توجه افکار عمومی، جا انداختن و تحکیم نظر خود و مقابله با مخالفان دارند. ابزار اصلی آنها هم بهرهگیری از خشونت شدید کلامی وتوهین به خصوص توهین و تهدیدهای جنسی است. این اوباش فضای مجازی در اصطلاح رایج «ترول» نامیده میشوند. آن چه در فضای مجازی فارسی و به خصوص توییتر فارسی رخ داده است سازمانیابی این ترولها از جانب گرایشات سیاسی مختلف است.
گفته میشود که اصولگرایان یک ارتش مجازی سایبری تشکیل دادهاند، در مورد سازماندهی مجازی شدید در میان گروههای مختلف خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هم خبرهای متعددی به گوش میرسد و آشکار است که گروههای مختلفی که خود را «برانداز» خطاب میکنند سازماندهی وسیع و بسیار گستردهای در این مورد دارند و هزاران ترول هر روز فضای توییتر فارسی را هدف خشونت کلامی سازمان یافته قرار میدهند. حجم و میزان خشونت در این فضا به راستی حیرت انگیز است و برای من که چند ماهی قبل از انتخابات سال 96 وارد توییتر شدم افزایش مداوم و تصاعدی خشونت به خوبی قابل رویت بوده است.
این کار شباهت عجیبی با منطق «ترور» دارد. ترور و تروریسم در علوم سیاسی به معنای ایجاد وحشت و فضای وحشت با تکیه بر خشونت گسترده است و با معنای مصطلح آن یعنی کشتن افراد به دلایل سیاسی تفاوت دارد. ترور وحشتی است که با تکیه بر خشونت تولید و بازتولید میشود و هدف آن منکوب کردن مخالفان، یکدست کردن فضای اجتماعی و پیشبرد اهداف سیاسی در سایه این خشونت است.
هسته مرکزی ترور خشونت و وحشت است. منطق توجیه کننده ترور هم معمولا تقسیم فضای سیاسی و اجتماعی به دو گروه سیاه و سفید و یک دوگانه سازی شدید است. در منطق تروریستی یک «شر اعظم» وجود دارد که برای از میان بردن آن هر وسیلهای و از جمله خشونت مجاز است. نه تنها آن شر اعظم که هر کس که به اندازه تروریستها معتقد به شرارت آن نباشد شایسته خشونت است و باید صدای او را با تکیه بر ترور خفه کرد.
وجود ترولها پدیدهای رایج در جهان است. اما آن چه این روزها جای شگفتی دارد تئوریزه کردن کار این ترولها و دفاع از آنها از سوی برخی چهرههای سیاسی است. چیزی که من آن را «ترولیسم» مینامم. منطق ترولیسم کاملا مشابه منطق تروریسم است. حکومت شر مطلق است و باید با آن به هر وسیله ممکن مواجه شد. هر کس در این امر شک دارد باید با بهرهگیری از خشونت کلامی و توهینهای شخصی و جنسی و ادعای افشاگری ساکت و مرعوب شود. افراد باید برای مواضع سیاسی خود عذرخواهی کنند و تواب شوند. هر کس به ترولها اعتراض کند در واقع در حال توجیه حکومت است و به سرعت جیرهخوار و مامور معرفی میشود.
ترولیستها معمولا تمام توان خود را بر ترور شخصیت مخالفان سیاسی خود متمرکز میکنند. خطاهای سیاسی آنها را به درست یا غلط به رخ میکشند. تئوریسینهای ترولیسم هم با تکیه بر اعمال غلط حاکمیت و تاکید بر خشم مردم این روش آنها را توجیه میکنند.
ذکر یک نکته را لازم میدانم و آن هم این که مردم حق دارند خشمگین باشند. خشم مردم را باید درک کرد. اما درک کردن به معنای توجیه کردن خشونت متقابل آن هم علیه کسانی که نقشی در این وضع ندارند، نیست. این مغلطهای است که حامیان ترولیسم رواج میدهند و مدام ترویج میکنند.
در برابر ترولیسم هم باید با همان روشی ایستاد که در برابر تروریسم. از آنها نترسید و به آنها بیاعتنا بود. ترولیستها شیفته توجهند، دستشان هم از چیزی جز خشونت کلامی خالی است، تئوریسینهایشان هم جز خوشهچینی از خرمن خشم مردم چیزی در چنته ندارند؛ بیاعتنایی ترولیسم را نابود میکند.