این اولین بار نیست که یک ابرقدرت به یک کشور کوچک حمله میکند. از لشگرکشی آمریکا به ویتنام و افغانستان و عراق تا حضور نظامی اتحاد جماهیر شوروی به مجارستان و حمله تمام عیارش به افغانستان. اما چه چیزی ماجرای اوکراین را متفاوت میکند؟
در حضور نظامی اتحاد جماهیر شوروی در مجارستان و افغانستان و... پای یک ایدئولوژی یعنی سوسیالیسم وسط بود. سوسیالیسم یک آرمان جهانی است و شوروی مدعی بود که به خطر افتادن این آرمان جهانی این کشور را به واکنش واداشته است.
در جریان لشگرکشی آمریکا به عراق و افغانستان و سایر موارد مشابه هم آمریکا مدعی بود که مدافع دموکراسی و آزادی و حقوق بشر است و گاه هم به عنوان مدافع نظم و امنیت جهانی به میدان میآمد.
خوش خیالانه است که تصور کنیم که ایدئولوژیها عامل تعیین کننده در تحولات جهانی هستند. منطق قدرت معمولا ایدئولوژی را به خدمت میگیرد و از آن پوششی میسازد. با این حال نفس وجود این ایدئولوژیهاست که جنگ قدرت در جهان انسانی را از تنازع بقای حیوانات اندکی متمایز میکند.
در تجاوز روسیه به اوکراین اما پای هیچ ایدئولوژی وسط نیست. پوتین مدعی است که امنیت این کشور توسط ناتو تهدید میشود. چرایی این تهدید به توهم عظمت روسیه و ذهنیت جنگ سردی پوتین باز میگردد. وگرنه مناسبات اقتصادی روسیه امروز از آمریکا هم سرمایه دارانهتر است.
منطق حمله روسیه به اوکراین تنها و تنها اعمال قدرت و مشخص کردن حوزه نفوذ است. پوتین آن چنان که در نطقش به مناسبت آغاز این تجاوز گفت روسیه مدرن را قویترین کشور جهان میداند و با خرد کردن استقلال ملت همسایه در حال اثبات این قدرت است.
آن چه رخ داده است بیشباهت به ماجرا نر آلفا در گلههای حیوانی نیست. نرینهای که به صرف قدرت فیزیکی هدایت گله را در دست دارد. در استفاده از غذا بر دیگران برتری دارد و بخش بزرگی از روابط جنسی در گله در انحصار اوست.
پوتین میخواهد نر آلفای این جنگل جهانی باشد. از قضا او علاقه زیادی به نشان دادن زور جسمانی و نرینگی خود دارد و این هم او را بیش از پیش به نر آلفا شبیه کرده است. او میخواهد اثبات کند که در سایه ضعف آمریکا، روسیه (یعنی خودش) قویترین است و زور فیزیکی هم ابزار اوست.
البته که این منطق معمول ابرقدرتهاست. آمریکا هم از این جهت تفاوتی با روسیه پوتین ندارد، تنها فرق شاید همین کنار رفتن پوسته ایدئولوژی و نمایان شدن بیش از پیش منطق حیوانی قدرت در روابط بینالملل است.