مصطفی تاجزاده امروز نامزدی خود برای انتخابات ریاست جمهوری را اعلام کرد. طبیعی است که به بلافاصله بعد از صدور بیانیه رسمی اعلام نامزدی او بحث و گفتگوها در مورد این اقدام و سرانجام آن بالا گرفت.
به نظر در میان نیروهای سیاسی دو دیدگاه کلی در مورد نامزدی تاجزاده وجود دارد. یک دیدگاه از آن کسانی است که به ساختار نهادی و رسمی اصلاحطلبی وفادارند. این گروه که بسیاری از آنها از نامزدی تاجزاده استقبال کردهاند معتقدند که این نامزدی باید در درون سازوکارهای رسمی اصلاحطلبان و نهاد اجماع ساز (ناسا) بررسی شود. به نظر میرسد که آنها معتقدند که تاجزاده بعد از رد صلاحیت احتمالی باید از نامزد اجماعی اصلاحطلبان حمایت کند.
گروه دوم اما دقیقا از این مسئله بیمناک هستند. از نظر آنها هر نوع حمایت تاجزاده بعد از رد صلاحیت و از نامزد اجماعی اصلاحطلبان، به از میان رفتن سرمایه اجتماعی او منجر خواهد شد و آسیبی جدی به حیثیت فردی او به عنوان یک نیروی سیاسی و حامیانش وارد میآورد.
عمده بحثها در فضای مجازی تا به حال حول همین مسئله بوده است و دو طرف آشکار و پنهان مشغول نقد و جدل با یکدیگرند.
من معتقدم که احتمالا 5 عامل در تصمیمگیری تاجزاده بعد از رد صلاحیت در انتخابات موثر خواهد بود:
1- نوع مواجه اصلاحطلبان با نامزدی تاجزاده: بسیاری معتقدند که تاجزاده باید تکلیف خود را با اصلاحطلبان روشن کند. در حالی که من معتقدم که این اصلاحطلبان هستند که باید تصمیم خود را بگیرند. اگر احزاب اصلاح طلب و ناسا تاجزاده را به عنوان یکی از نامزدهای اجماعی خود انتخاب و اعلام کنند نشان دادهاند که در درون این جبهه در مورد شعارها و برنامههای تاجزاده همدلی و همراهی وجود دارد و آنها در شرایط ایدهآل پیگیر چنین شعارها و برنامههایی خواهند بود. اما اگر چنین اتفاقی نیفتد ساختار و سازمان رسمی اصلاحطلبی رسما راه خود را از این شعارها و برنامهها جدا خواهد کرد.
2- نوع مواجه نظام سیاسی با نامزدی تاجزاده: منظورم از این بند تایید صلاحیت تاجزاده نیست. روشن است که به نظر من این اتفاق رخ نخواهد داد و او رد صلاحیت خواهد شد. با این حال مهم است که حاکمیت چه نامزدهایی از اصلاحطلبان را تایید صلاحیت خواهد کرد و چه کسانی را در صحنه باقی خواهد گذاشت. احتمالا جایگاه و هویت سیاسی این افراد باید در تصمیم تاجزاده موثر باشد.
3- نقشه راه تاجزاده: مصطفی تاجزاده در بیانیه تنها شعارهای اصلی خود را اعلام کرده است. مهمترین سوال افکار عمومی و گروههای سیاسی از او این خواهد بود که او حتی اگر تایید صلاحیت شود، چگونه قصد دارد به این شعارها جامه عمل بپوشاند؟ احتمالا در روزهای آینده او در معرض این پرسشها قرار خواهد گرفت و پاسخهایی ارایه میکند که نقشه راه استراتژیک او در صورت پیروزی را مشخص میکند. این نقشه راه میتواند سنگ محکی برای قضاوت در مورد نامزدهای تایید صلاحیت شده در انتخابات باشد.
4- انتخاب نامزدهای اصلاحطلب: متغیر چهارم باز هم نوع عملکرد اصلاحطلبان در گزینش نامزدهای اجماعی است. احتمالا بیش از یک نامزد اجماعی از سازوکار ناسا بیرون خواهد آمد. این که این افراد چه کسانی باشند و آیا حداقلی از تعهد به اصلاحطلبی در معنای مورد نظر تاجزاده و حامیانش را دارد یا نه و سوابق و هویت و پایگاه اجتماعی چگونه است؛ عامل موثر دیگری است.
5- پنجمین متغیر اما مهمترین متغیر است و آن واکنش بدنه اجتماعی اصلاحطلبان و ارزیابی و قضاوت آنها بعد از رد صلاحیت تاجزاده است. این امر در ایام پرشتاب نزدیک به انتخابات نمایان خواهد شد. در غیاب ابزارها و امکانات دقیق نظرسنجی احتمالا رسیدن به یقینی در مورد نظر حامیان تاجزاده در مورد حمایت یا عدم حمایت از نامزد اصلاحطلب دیگری دشوار است. با این حال فضای شبکههای اجتماعی، ارتباطات رو در روی بدنه سیاسی و اجتماعی و ... شمایی از وضعیت را ترسیم و قضاوت را تا حدی ممکن مینماید. قضاوتی که احتمالا بسیار دشوار و پیچیده خواهد بود.
این متغیر مهمترین متغیر است که تاجزاده باید در هر تصمیمی مورد نظر قرار دهد. به خصوص آن که به نظر مهمترین دلیل نامزدی او در انتخابات جلب مجدد اعتماد بدنه اجتماعی و نوعی نوزایی هویتی در جریان اصلاحات بوده است. اگر قرار باشد که تصمیم او به این اعتماد ضربهای بزند؛ به ضد خود مبدل میشود.
تاجزاده در مقام یک سیاستمدار بازیای جذاب را آغاز کرده است. بهار انتخاباتی در ایران که بسیار سرد آغاز شد، حالا به تدریج به سمت گرما میرود و یکی از داغترین روزهای آن زمانی است که او باید در مورد حمایت یا عدم حمایت از نامزدی اصلاحطلب در انتخابات تصمیم بگیرد.
به گمان من مورد آخر باید به عنوان اصلیترین عامل در نظر گرفته شود؛ زیرا اصلاحطلبی دموکراسیخواه تنها زمانی که ریشه در بدنه اجتماعی داشته باشد؛ میتواند به آینده امیدوار بماند و تا «ریشه در آب است؛ امید ثمری هست!»