?سالها پیش مقالهای خواندم از مسعود بهنود یا عنوان "کار دشوار مصدقی بودن" که از دشواری و پیچیدگیهای وفاداری به مشی سیاسی دکتر محمد مصدق میگفت. به نظرم مصدقی بودن امروز بسیار دشوارتر از زمان نگارش آن یادداشت در بیش از 20 سال پیش است.
?دشواری مصدقی بودن از این امر بر میآید که در شخصیت و روش و منش او در سیاست، عناصر گاه متناقضی که برای آزادی و توسعه ایران و نجاتش از چاه استبداد و توسعه نیافتگی ضروری است گرد هم آمدهاند. بی آن که در هیچ کدام افراط شود یا یکی زیر سایه دیگری قرار گیرد. ترکیبی هارمونیک که رسیدن به آن دشوارترین کار برای هر نیروی سیاسی و سیاستمدار در ایران امروز است.
?مصدق دموکرات بود. او هرگز از ارزش و اهمیت دموکراسی کوتاه نیامد. حتی وقتی بسیاری از روشنفکران وطن دوستِ عصرش برای پیشبرد توسعه کشور به حمایت از دیکتاتوری رضا خان پرداختند، او محکم در برابر استبداد ایستاد.
?مصدق بوروکراتی عالیرتبه بود. بوروکراتی شهره به پاکدستی که به اهمیت توسعه ایران واقف بود. هدف سیاست برای او از درون ایدئولوژی عجیب و غریب بیرون نمی آمد و هدفش تغییر اساس خلقت یا ایجاد انسان طراز نوین نبود! او ایران را پیشرفته و مردمانش را مرفه می خواست اما برای توسعه حاضر به سازش با استبداد نبود.
?مصدق ایران دوست و خواهان استقلال ایران بود. اهمیت استقلال امروز و بیش از 70 سال بعد از او بیشتر از قبل است. در زمانهای که اقتدارگرایان دل در گروی مسکو دارند و بخشی از اپوزیسیون شرمی از دریافت پول و حمایت سیاسی از محافظه کاران آمریکایی و حاکمان مستبد عربستان و دولت میلیتاریست اسرائیل احساس نمی کنند.
?ایران دوستی مصدق، هرگز به دام باستانگرایی و نفی رنگین کمان اقوام ایرانی نمی افتاد. ایران او خیالی نبود، ایرانی واقعی بود متشکل از مردمانش.
?مصدق قانونگرا و اصلاح طلب بود، اما هرگز روح دموکراسی خواهی و اهمیت اصول سیاستورزی اش را قربانی وفاداری به قانون گرایی صرف نکرد. از امکانات قانونی برای مبارزه سیاسی بهره می برد اما در خارج از پارلمان هم تحرک و شجاعت لازم برای سیاست ورزی را داشت. او مشروطه خواه بود اما از تبار جان نثاران و ابراز ارادت کنندگان مخفی!! مستبدان نبود.
?مصدق میانهرو بود اما ترسو نبود. اهمیت شجاعت رهبران در سیاست را ما امروز و بعد از شکست اصلاح طلبی پس از سالها تلاش بهتر در مییبابیم. شکستی که بیش از هر چیز حاصل ترس رهبر جریان اصلاحات در بزنگاههای تاریخی بود.
?80 سال بعد از نهضت ملی شدن صنعت نفت وفاداری همزمان به دموکراسی، توسعه و استقلال و تمامیت ایران بسیار دشوارتر از قبل است. اقتضائات متناقض هر کدام و پیچیدگیهای عرصه واقعیت بیشتر است و البته زشتی حمایت از استبداد یا نادیده گرفتن استقلال هم از بین رفته است. مصدقی بودن این روزها دشوارتر است!
?این همه را نگفتم که از او قدیس بسازم. او خطاهای مهم و متعددی داشت که در شکست نهضت ملی ایران موثر بود. با این حال منش مصدق امروز هم در میان غلغله ستایشگران استبداد(از نوع پهلوی یا دینی) و اصلاح طلبانِ "همینی که هست"!!! همچنان یک نقطه اتکای هویتی و تاریخی برای هر فرد و جریانی است که ایران را آزاد و مستقل و توسعه یافته بخواهد.