قلبم ندا کرد ای صنم بر من ستم ها کرده ای
گفتی تویی دنیای من ما را که تنها کرده ای
گفتم تویی عشقم ولی جانانه بودن بهتر است
ای عشق من غافل شدی خود را تو رسوا کرده ای
افسانه ام لیلای من رفتی چرا از یاد من
جانانه ام دل پس بده صاحب تو پیدا کرده ای
دردانه ام بودی ولی خونین جگر کردی مرا
طناز من غافل مشو هردم تو دعوا کرده ای
دنیای من بودی ولی آن را تو ویران کرده ای
لطفا برو پیشم نیا بی حرمتی ها کرده ای