لحظه به لحظه دل به دیدار تو تنگ است
هر ثانیه دل منتظرت گوش به زنگ است
در قصه ی آغوش تو عشق پر خطر است
تو ماه در این قصه و دل بچه پلنگ است
بی گمان مستی در آغوش تو آسان بشود
آغوش تو آغوش نه یک مزرعه بنگ است
بی هوا بوسه بزن سر گیجه کمتر نشود
هر دکمه ای از پیرهنت آغاز گر جنگ است
نوشته بودی آینه آیین من آیین توست
با نقاب عشق این حضور مایه ننگ است