آرش خسرویان
آرش خسرویان
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

در باب فلج تحلیلی، برند ایمیج و خرید کمربند

چند روز پیش داشتم فکر می‌کردم که اگر بخوام در مورد چیزهایی که توی کار بهشون فکر می‌کنم جایی بنویسم، بهتره یه بلاگ شخصی تحت وردپرس واسه خودم درست کنم، یا بیام توی ویرگول بنوسیم. توییت کردم “ویرگول یا بلاگ مستقل؟”

به عنوان اولین پست ویرگولم خواستم راجع‌به همین قضیه بنویسم ولی الان اینجا نمی‌خوام در مورد اینکه ویرگول بهتره یا بلاگ شخصی و نتایج تحقیقات گستره‌ای که انجام دادم بنویسم (چون درواقع تحقیقات گسترده‌ای انجام ندادم.) تصمیم دارم توی این پست چندتا موضوع رو باز کنم که در حاشیه‌ی این اتفاق بهشون فکر کردم. موضوعاتی که در نگاه سطحی خیلی بدیهی و ساده هستن ولی اگر عمیق‌تر بهشون فکر کنیم احتمالاً جاهای مهمی میریم.

اولیش:

گوگل را باز کنید و سرچ کنید “Email Marketing Tools” و ببینید چند گزینه برای انتخاب یک سرویس ایمیل مارکتینگ پیدا می‌کنید. واقعیت اینه که ما در دنیای تعدد گزینه‌ها قرار داریم و برای هر کاری، تعداد زیادی گزینه پیش روی ماست. از انتخاب یک راه برای انتقال کارت به کارت تا انتخاب بستری برای تولید محتوا.

اگر بخواهید یک کمربند بخرید چه می‌کنید؟ بر اساس جایی که می‌خواهید بپوشیدش انتخابش می‌کنید یا برند یا با توجه به رنگ کفشتون یا کلاً فقط براتون مهمه که شلوارتون رو بالا نگه داره؟

یک اتفاقی هست به اسم فلج تحلیلی یا Analysis Paralysis که به شرایطی گفته میشه که ما انقدر روی گزینه‌ها فکر و تحلیل می‌کنیم که آخر هیچ تصمیمی نمی‌گیریم. هرچقدر ابزارها و ویژگی‌های اون‌ها زیادتر باشه احتمال اینکه دچار فلج تحلیلی بشیم زیادتره. به نظرم از هر روشی که تحلیل می‌کنیم، مهم‌ اینه که آخرش بتونیم تصمیم بگیریم و بلاخره یه انتخابی بکنیم حتی اگر بهترین گزینه رو هم انتخاب نکنیم. من توی پروژه‌هایی بودم که دو ماه طول کشیده که یه ابزاری برای ایمیل مارکتینگ انتخاب بشه.

البته به لطف تحریم خیلی انتخاب‌هامون دیگه الان زیاد هم نیست. کلاْ چهارتا دونه ابزار هست که می‌تونیم با خیال نسبتاً راحت از بلاک شدن و ترکیدن سرویس ازشون استفاده کنیم. دستشون درد نکنه که کمک کردن به اینکه فلج تحلیلی نشیم.

دومیش:

روی توییتی که کردم در فاصله زمانی کوتاهی چند ریپلای از حساب کاربری توییتر ویرگول دریافت کردم. از اسم کوچیکم استفاده کرده بود و به تناسب بحثی که مطرح شده بود پاسخ داده بود.

ما مارکترها میگیم یکی از ویژگی‌های محیط دیجیتال قابلیت ارتباط دوطرفه بین برند و یوزره. ارتباطی که قابل شخصی‌سازی یک به یکه و البته در موارد زیادی مثل شبکه‌های اجتماعی توسط دیگران هم دیده میشه. فکرش رو بکنید! ارتباطی یک به یک و شخصی‌سازی شده بین برند و یک یوزر که توسط یوزرهای دیگه قابل مشاهده‌ست. مثل حرفی که شما به طور مستقیم با یک نفر راجع به خودتون می‌زنید ولی انقدر بلنده که همه‌ی افراد دیگه‌ هم می‌شنون. این موقعیت رو توی یه مهمونی یا توی یه جلسه‌ی نتورکینگ تصور کنید. میخوام خواهش کنم واقعاْ چند لحظه از خوندن دست بکشید و راجع به این موضوع فکر کنید.

به نظر من این قابلیت یکی از بزرگترین قابلیت‌هاییه که شبکه‌های اجتماعی به برندها میده. جایی که برندها می‌تونن خیلی خوب ایمیجشون رو بسازن یا بزنن نابودش کنن. حتما مواردی رو یادتون میاد که برندی به توییت یوزری جواب داده و اون جواب کوت شده و چرخیده و تصویر برند توی ذهن ماها خراب شده.

نهایتاً:

در آخر نمی‌خوام این دو موضوع رو جمع‌بندی کنم. صرفاً هدفم این بود که بازشون کنم و ازتون دعوت کنم بهش فکر کنید و بیشتر برای خودتون بازش کنید و در نهایت خودتون جمع‌بندی کنید.


دیجیتال مارکتینگارتباطات بازاریابیبرندینگشبکه‌های اجتماعیویرگول
مدیر بازاریابی علی‌بابا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید