جملهها مثل جام میمانند.
برخی از آنها خالیاند
برخی فقط نکتهای براطلاعات ما میافزایند.
بعضی از آنها یک حس تازه مثل امید، آرامش، یا حتی ترس را در ما بیدار میکنند.
جملههایی هم هستند که حاوی بینشاند.
افقهای جدید به روی ما میگشایند و ما را با دنیاهای جدید آشنا میکنند.
یک نمونه از این جملهها که مرزهای داشتن و نداشتن را جابجا کرده و شیوهی نو برای زیستن معرفی کرده کلامی است از یک پدر مهربان که در وصیت به فرزندش میگوید:
...إنّما لكَ مِن دُنياكَ ما أصلَحتَ بهِ مَثواكَ...
فرزندم از دنيایت «فقط» آن چیزی مال توست كه با آن آخرتت را آباد كردهاى
وقتی از جام این کلام مینوشم، میبینم:
ماهیِ در دام افتادهی
کباب شدهی
چاشنی خوردهی
سرمیز آمدهی
لقمهلقمه شدهی
در دهان گذاشته شدهی
دندان خوردهی
قورت داده شدهی
هضم شدهی
جذب شده
هم
معلوم نیست «مال من» شده باشد.