هر وقت احساس کردی که شکر خدا برای خودت کسی شدهای
بد نیست کمی بالاتر از سطح شهر -این هزارتوی رنگارنگ- بایستی
و از پنجرهی یک هواپیما یا لنز یک کوادکوپتر
خیلِ آدمها را تماشا کنی که با همهی القاب و عناوین، ادعاها و افتخارات، ثروتها و شهرتها، همچون لشکری از مورچگان در جستجوی دانهای خُرد، از این سو به آن سو میروند.
و بعد سعی کن...
از دور ....
از لابلای آن همه ...
خودت را با ذره بین پیدا کنی و از او بپرسی:
«مگر «خُردی» فراموش کردی که «دُرُشتی» میکنی؟؟»