سر سفره[ی انقلاب] ...
وقتی همه مسابقه داشتند «سهمی» بردارند
او میخواست «سهمی» بگذارد
حتی به لبخندی...
چون وا نمی کنی گرهی، خود گره مشو أبرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
(صائب تبریزی)