کرونا عزیزانی از میان ما برد و در عوض درسها و عبرتهایی را به میان ما آورد.
کرونا به ما نشان داد که همه در یک کشتی نشستهایم و سرنوشتمان مستقل از هم نیست.
نشان داد که سعادت در حصار فردیت بدست نمیآید، ما تاوان حماقت دیگران را خواهیم داد و دیگران نیز تاوان نادانی ما را.
البته کرونا تنها راوی حکایت قدیمی کشتی و سرنوشت نیست و قبل از کرونا و بعد از آن بویژه «همهپرسی»ها و «انتخابات» ملی هم نشان دادهاند که همهی ما بر سفرهی عواید و عواقب تصمیمات جمعی مینشینیم.
داستان این روزهای ما شباهت زیادی به داستان کبوترانِ دردام افتادهی کلیله و دمنه دارد:
«... همه آنها [کبوترها] روی دانه ها فرود آمدند و گرفتار دام صیاد شدند.
کبوترها وقتی دیدند که در دام افتاده اند، همه غمگین و ناراحت شدند و سعی کردند از میان سوراخهای تور فرار کنند. اما موفق نشدند.
شکارچی وقتی دید آن همه کبوتر در تورش گرفتار شده اند، هیجان زده شد و پرید تا پرنده ها را بگیرد.
طوقی به همراهان خود گفت:
گوش کنید دوستان. ما خیلی عجله کردیم، درنتیجه به دام افتادیم، اما نباید وقت را تلف کرد.
شکارچی دارد به طرف ما می آید.
اگر لحظه ای را هدر بدهیم، فرصت فرار کردن را از دست خواهیم داد.
ما باید متحد شویم و با هم نقشه فرار بکشیم.
اگر هر یک از ما به تنهایی اقدام به فرار کنیم، فایده ای نخواهد داشت. اگر بخواهیم خودمان را نجات دهیم، باید با هم همکاری کنیم.
کبوترها پرسیدند: باید چه کار کنیم ؟ طوقی جواب داد: بیایید قبل از این که شکارچی به ما برسد، با هم و با همه قدرتمان پرواز کنیم و تور را با خود ببریم...»
ما اکنون همان کبوتران در دام افتادهایمُ.
گرفتار مسالههای بدخیم شدهایم.
مسالههای بدخیم راهحلهای سادهای دارند ولی باید توسط میلیونها نفر اجرا شوند. اقدام به تنهایی چندان فایده ندارد.
باید با هم پرواز کنیم.
پرواز ما آدمها از جنس پریدن نیست.
ما باید باهم یادبگیریم.
باید از هم یاد بگیریم.
باید سریعتر یاد بگیریم...
صیاد نزدیک است.