منصور کیایی
منصور کیایی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

دوگانه کاذب نیروی نظامی و دیپلماسی

در جامعه امروز ایران و در بین نخبگان و رسانه‌ها از طیف‌های مختلف، شاهد دوگانه‌سازی، قهرمان‌سازی، حماسه‌سرایی و بحث و گفتگو در دو جبهه طرف‌داران دیپلماسی و طرف‌داران نظامی‌گری و قوه قهریه هستیم. دوگانه نیروی نظامی و دیپلماسی، منحصر به ایران نیست و در کشورهایی که نیروی نظامی قدرتمند و یا محیط پیرامونی پرخطری دارند نیز شاهد این دوگانه‌سازی و تقابل هستیم. به طور مثال، پیشینه آمریکا با دارا بودن بزرگترین ارتش و بیشترین بودجه نظامی در مواجهه با مسائل بین‌المللی، متوسل شدن به ارتش و قدرت نظامی است. این در حالی است که آمریکا خود را پیش‌رو در امر دیپلماسی چند جانبه و روابط بهینه با کشورها می‌داند. جورج کنان می‌گوید، نیروی نظامی آرام در پشت صحنه، شیرینی و ادب دیپلماسی را افزایش می‌دهد. جوزف نای نیز پس از مطرح کردن نظریه قدرت نرم، برای رفع ابهام درباره اثرگذاری این اهرم، قدرت هوشمند را معرفی کرد که به گفته وی، تلفیقی از قدرت نرم و قدرت سخت است. در واقع اتکا به هر کدام تبعات منفی به بار می‌آورد و ممکن است در موارد مختلف، همکاری شانه‌به‌شانه هر دو یا پیش‌تازی دیگری، منافع ما را حفظ کند. جیمز جفری، سفیر سابق آمریکا در عراق می‌گوید، دیپلماسی جایگزین نیروی نظامی نیست؛ بلکه به معنای استفاده از تمام عناصر نیروی نظامی آمریکا به شکلی هماهنگ و همگرا است که به اهداف خود در دیگر کشورها دست بیابیم. او تفاوتی بین نیروی نظامی و دیپلماسی نمی‌بیند. اخیرا تعبیر جالبی از عدم کارآیی اتکا به یکی از این دو نیرو شنیدم که دیپلماسی بدون پشتوانه نیروی نظامی را مانند سمفونی بدون ساز و ادوات می‌دانست.

برای ذکر نمونه، در دوران انقلاب و سرنگونی محمدرضا پهلوی نتیجه عدم همکاری نهاد دیپلماسی و نیروهای نظامی-امنیتی را تجربه کردیم. ویلیام سالیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران مخفیانه با نیروهای نزدیک به امام خمینی مرتبط بود تا او را راضی کند تا از تبعید فرانسه بازگردد. سالیوان بدون هماهنگی با واشنگتن دست به این کار زده بود در حالی که ژنرال رابرت هایزر،‌ فرستاده ویژه کارتر برای مدیریت ناآرامی‌های قبل از انقلاب، مامور بود تا با نیروهای نظامی ایران رایزنی کرده و در صورت نیاز دست به کودتا بزند. کار به جایی رسید که اردشیر زاهدی، آخرین سفیر ایران در آمریکا به شاه هشدار داد تا ژنرال هایزر را دستگیر و از کشور اخراج کند. سالیوان نیز در کتاب خاطرات خود، از عدم توجه به گزارش‌های مکرر سفارت آمریکا در ایران به واشنگتن و هشدار نسبت به انقلاب می‌نویسد. حتی برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، هشت هفته قبل از اعزام ژنرال هایزر به ایران به رئیس جمهور نامه‌ای می‌نویسد و از ارزیابی سازمان سیا مبنی بر آرام بودن اوضاع تهران خبر می‌دهد. به گفته وی، ایران در وضعیت انقلابی و یا پیش‌از انقلاب نیز نیست.

پادکست «سفیر و ژنرال» به میزبانی دبرا مکارتی، سفیر سابق آمریکا در لیتوانی، به این دوگانه‌سازی می‌پردازد و در هر قسمت از برنامه، مهمانی از سفرا و مهمانی از فرماندهان نظامی را میزبانی می‌کند که از سابقه همکاری خود در کشوری دیگر صحبت می‌کنند. در این برنامه، معمولا هر دو دیگری را تایید می‌کنند و به نقش مهم یکدیگر اذعان دارند. البته در بیشتر برنامه‌ها، دلیل پررنگ بودن نقش ارتش در اذهان عمومی را هالی‌وود، بودجه کمتر وزارت امور خارجه و ادوات نظامی جذاب ارتش بیان می‌کنند؛ اما موضوع کلیدی این است که بدون همکاری با یکدیگر، نمی‌توانستند به اهداف خود در آن کشور برسند و این همکاری باعث شده با درجه اهمیت و ریزه‌کاری‌های حوزه‌های یکدیگر آشنا شوند.

افکار عمومی ایران نیز نیازمند برنامه‌هایی از این دست است تا تعریف روشنی از سیاست خارجی و موفقیت در جبهه‌های بین‌المللی ارائه دهند؛ به این معنا که پیشبرد اهداف سیاست خارجی در گرو همکاری تمام بازیگران است. به زعم نگارنده برخی از این بازیگران نیروهای نظامی، نیروهای اطلاعاتی، وزارت امور خارجه، حوزه‌های علمیه، سازمان‌های مردم‌نهاد، خیریه‌ها و اندیشکده‌ها هستند.

این که در سخنرانی‌ای مذاکره را نابخردی، تسلیم و ذلت بنامیم؛ یا بگوییم فرمول مذاکره باید برای همیشه به زباله دان تاریخ ریخته شود، اگر چه ممکن است در واکنش به نداهایی در در داخل کشور باشد که ایران را ترغیب به مذاکره با هر هزینه‌ای با آمریکای بدعهد می‌کنند، اما در قالب و نمود رسانه‌ای فعلی، راه را بر دیپلماسی و تعامل در دیگر حوزه‌ها می‌بندد و موجب کج‌فهمی می‌شود.

در مواردی مانند بوسنی، فلسطین و سوریه ایران عمدتا عهده‌دار امور سخت و هزینه‌بر شده است. این هزینه‌ها در ابعاد مادی، انسانی و به خصوص شهادت جوانان ما بر کسی پوشیده نیست، اما زمان برداشت محصول، بعد از ایفای نقش سخت است تا به تعاملی پایدار، اثربخش و ماندگار با دیگر کشورها برسیم. در تمامی این موارد شاهد هستیم که بازیگران عرب و همسایه با نفوذ نرم در قالب ساخت بیمارستان، مدرسه، خیریه، سازمان مردم نهاد و نهادهای فرهنگی قلب‌ها و اذهان را تسخیر کرده‌اند و نقش ایران در یادها کم‌رنگ شده است. نیروهای ایران شهرهای سوریه را از لوث داعش پاک می‌کنند، اما سمن قطری کمک‌های بشردوستانه را به دست مردم می‌رساند، مستندساز آمریکایی روایت خود را می‌سازد و ترکیه برای آوارگان مدرسه و کمپ پناهندگی می‌سازد. دیپلماسی عمومی و سنتی در این عرصه‌ها تقریبا غایب است.

زمانی به نیروی نظامی نیاز نداریم که کشورها در شرایط برابر بتوانند با یکدیگر تعامل کنند، داد و ستد کنند و به حقوق یکدیگر تجاوز نکنند؛ تا آن زمان دنیای ما تلفیقی از حضور نظامی و دیپلماسی خواهد بود. بیم آن می‌رود که با تاکید فزاینده بر قدرت سخت دست‌آوردهای فعلی که با رنج و مشقت بسیار به دست آمده پایدار نبوده و تلاش‌های ما در سیاست خارجی هدر رود.

منصور کیایی – کارشناس روابط بین‌الملل

پی‌نوشت: مطلب را در سایت سیاست پارسی نوشته بودم که ظاهرا حذف شده است.


دیپلماسینیروی نظامیروابط بین‌المللپادکستروابط خارجی
کارشناس سیاسی وزارت امور خارجه، علاقه‌مند به دوچرخه‌سواری، کوهنوردی، ورزش، عکاسی، هنر، مسافرت، محیط زیست و زیست شهری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید