Kiana
Kiana
خواندن ۱ دقیقه·۸ ماه پیش

عاشقانه های من و تو

بی گمانم تو قوی تر از آنچه که فکر می کردم هستی .هنگامی که همه امیدها بریده بودند ، نفس کشیدی و در هنگام شب، به نوری قسم خوردی که هیچکس جز تو آن را نمی دید . تو به رویاندن امید در خاکی که هیچکس حاصلخیزی‌ای در آن نمی‌بیند عادت داری .
تو با نوازش سهمگین ترین خاطراتت هنگام باران و لمس شبنم برگ هنگامی که صورت شکسته ات را بازتاب می کند ، آشنا هستی .تو میدانی و من می‌دانم که در ماورای این آشناترین صورت نفرت یعنی زندگی، عشق را تصور میکنی و در سنگرگاه عشاق نو رسیده ، تو با جرئت از جدایی ها می‌گویی .
من میدانم و بی تردید تو نیز باید بدانی:
که معجزه را به عاجز نشان می دهند
و عشق را به عاشق
و تنها یک‌ رخت است که بر تن همه می پوشانند ،زندگی به وقت خواستن مرگ و مرگ‌ به هنگام خواستن زندگی ....
و من و تو بی تردید در میان این تناقض ها روزی بزرگترین پارادوکس عمرمان را با چشمان تار خواهیم دید :
آنگاه که اقیانوس غرق شود
آنگاه که خاطرات بلعیده شوند
آنگاه که ناجی نجات بخواهد
آنگاه که مخلوق خلق کند و خالق خلق شود
آنگاه که بهر رفتن بیاییم و بهر آمدن برویم
آنگاه، من و تو باید از این جهان پاک شویم ، زیرا شفاف ترین قلب ها در زیر کدرترین دست ها له خواهند شد و تمام .....🎶🥀🖤





از عَزای شیشه می‌تَرسَد دِلَم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید