ویرگول
ورودثبت نام
کیانا جوانرودی
کیانا جوانرودینویسنده و تصویرگر
کیانا جوانرودی
کیانا جوانرودی
خواندن ۹ دقیقه·۵ ماه پیش

سفر شخصیت (انیمیشن Elemental)

تحلیل انیمیشن Elemental براساس دایره Dan Harmons

شخصیت قلب تپنده‌ی هر داستان است. بدون شخصیت، داستان فقط یک سری اتفاق بی‌معناست. شخصیت‌ها باعث می‌شوند مخاطب با داستان ارتباط برقرار کند، درگیر شود، بخندد، اشک بریزد و تا آخر داستان با آنها همراه بماند. شخصیت‌ها در داستان‌ دو نوع هستند. شخصیت‌هایی که تغییر نمیکنند و شخصیت‌هایی که مسیری را طی میکنند و دچار تغییر میشوند.

 قوس شخصیتی  (Character Arc) 

قوس شخصیتی یا همان  Character Arc یعنی مسیر تغییر و رشد یک شخصیت در طول داستان.
شخصیت از یک نقطه شروع می‌کند، با چالش‌هایی روبه‌رو می‌شود، چیزهایی یاد می‌گیرد و در نهایت تبدیل می‌شود به نسخه‌ی جدیدی از خودش.

به بیان ساده‌تر: قوس شخصیتی یعنی چطوری یک شخصیت از کجا شروع می‌کند، چه‌ چیزی یاد می‌گیرد، و به کجا می‌رسد. شخصیت‌هایی که تغییر میکنند زمانی تغییرشان زیبا و گیرا است که یک روند و الگو داشته باشد.

 

 دایره داستانی Dan Harmons Story Circle

دن هارمون، نویسنده و خالق سریال‌هایی مثل Rick and Morty  و Community، برای ساده‌سازی ساختار روایی داستان‌ها، مدلی ۸ مرحله‌ای به‌نام دایره داستانی طراحی کرده است. این مدل نسخه‌ای فشرده و قابل استفاده از «سفر قهرمان» جوزف کمبل است.

 دایره، به شکل یک ساعت یا چرخ طراحی شده که در آن شخصیت از نقطه‌ی آشنا حرکت می‌کند، وارد ناآشنا می‌شود، تغییر می‌کند و دوباره به نقطه‌ی اول بازمی‌گردد — اما با تجربه‌ای جدید.
این دایره داستانی برای شخصیت‌هایی استفاده میشوند که طی مرور زمان عوض میشوند.

مراحل ۸گانه‌ی Dan Harmons Story Circle:

  •  ناحیه امن (Comfort Zone)

شخصیت در دنیای آشنا و روزمره خودش قرار دارد و هنوز چیزی تغییر نکرده است.

  • نیاز یا خواسته  (Need or Desire)  

شخصیت یک کمبود، خواسته یا نیاز درونی را حس می‌کند. چیزی که باعث می‌شود از منطقه امن زندگی‌اش خارج شود.

  •  مواجهه با موقعیت ناآشنا  (Unfamiliar Situation)

شخصیت برای برآورده کردن نیازش وارد دنیایی تازه می‌شود که متفاوت است. اکنون چالش‌ها شروع می‌شوند.

  •  سازگاری با موقعیت جدید  (Adaptation)

شخصیت سعی می‌کند خود را با موقعیت جدید وفق بدهد و با چالش‌هایی مواجه شده و برای حل آنها تلاش می‌کند.

  •  به‌دست آوردن خواسته‌اش  (Get What They Wanted)  

شخصیت چیزی که می‌خواهد را به دست می‌آورد.

  •  بهایی می‌پردازد  (But Pay a Price)

شخصیت برای خواسته‌اش، بهایی پرداخت میکند. این بها می تواند درد، رنج، یا حتی از دست دادن چیزی ارزشمند باشد.

  • رسیدن به یک جهان امن  (Return to Comfort) 

شخصیت به دنیای قبلی و یا دنیایی جدید اما امن می‌رسد ولی او دیگر همان فرد قبلی نیست.

  •  تغییر یافته  (Having Changed) 

اکنون شخصیت رشد کرده و تغییر یافته است،  بیشتر از قبل خودش را می‌شناسد و آماده‌ی مرحله‌ی تازه‌ای از زندگی‌ست.


تحلیل سفر شخصیت امبر در انیمیشن Elemental  بر اساس دایره‌ی داستانی دن هارمون

1.  شخصیت در یک وضعیت عادی قرار دارد

امبر در محله‌ای مخصوص آتش‌زادها در شهر المنت زندگی می‌کند. محله‌ای که با عناصر دیگر شهر مرز مشخصی دارد و تنوع نژادی زیادی در آن دیده نمی‌شود. او دختر یک خانواده مهاجر است که با سخت‌کوشی توانسته‌اند مغازه‌ی کوچکی به نام «شعله‌ی پدر» راه بیندازند؛ مغازه‌ای که برای آن‌ها نه فقط منبع درآمد، بلکه بخشی از هویت و غرور خانوادگی است. با وجود ظاهری آرام و منظم، درون امبر پر از دغدغه و سوال است. زندگی در این محله بسته، در حالی که جهان بزرگی آن‌سوی مرزها در جریان است، به شکل ناخودآگاه او را به فکر فرو می‌برد. این وضعیت هرچند آشنا و امن است، اما محدودکننده و خفه‌کننده هم هست.

2.  شخصیت چیزی را می‌خواهد

آنچه در ظاهر می‌خواهد، روشن است: جانشینی پدر و ادامه دادن راه خانواده. اما در لایه‌های زیرین، امبر در کشمکش است. از طرفی می‌خواهد خود را لایق نشان دهد، از طرف دیگر، قلبش به دنبال چیز دیگری می‌کشد؛ کشف دنیای بزرگ‌تر، تجربه‌های تازه و شاید نوعی از آزادی که تاکنون تجربه نکرده. او نمی‌داند که خواسته‌ی واقعی‌اش چیست، فقط حس می‌کند چیزی کم است. خواسته‌اش مبهم و در حال شکل‌گیری است، مثل آتشی که هنوز شعله‌ور نشده ولی آماده انفجار است.

3.  شخصیت وارد یک وضعیت جدید می‌شود

نشتی ناگهانی آب در مغازه، باعث ورود وید می‌شود؛ بازرس شهری از نژاد آب‌زاد. برخورد دو عنصر آتش و آب، نمادی از برخورد دو جهان متفاوت است. وید نماینده‌ی دنیایی‌ست که امبر تاکنون فقط از دور دیده. حضور او آغاز ماجراست.
او برای اولین بار با کسی روبه‌رو می‌شود که برخلاف سنت‌ها و مرزهایش است، اما به شکلی عجیب، درکش می‌کند. وید با وجود تفاوت‌هایش، نه تنها دشمن نیست، بلکه دریچه‌ای به یک تجربه‌ی انسانی متفاوت است.

   4.  شخصیت برای رسیدن به هدفش تلاش می‌کند

امبر و وید تصمیم می‌گیرند برای نجات مغازه با هم همکاری کنند. در این مسیر، امبر یاد می‌گیرد که خشمش را کنترل کند، از دیگران کمک بگیرد و به چشم‌انداز وسیع‌تری از زندگی نگاه کند. وید برایش فقط یک همکار نمی‌ماند، بلکه در نقش یک آینه، امبر را به خودش نشان می‌دهد. این مرحله، نقطه‌ی آغاز دگرگونی اوست. امبر یاد می‌گیرد که شجاعت، فقط جنگیدن نیست؛ گاهی پذیرش، شنیدن و دل‌دادن به ناشناخته‌هاست.

   5.  شخصیت آنچه می‌خواهد را به دست می‌آورد – اما به بهایی سنگین

مغازه نجات پیدا می‌کند، اما بهایی دارد: امبر دیگر نمی‌تواند دروغ بگوید؛ نه به خودش و نه به پدرش. او عاشق شده، دنیای جدید را دیده و حالا می‌داند که اگر در محله‌ی آتش‌زادها بماند، خودش را از دست خواهد داد.
دستیابی به هدف اولیه‌اش، حالا دیگر کافی نیست. این مرحله به امبر نشان می‌دهد که رشد واقعی، همیشه با از دست دادن همراه است؛ حتی اگر آن چیز عزیزترین داشته‌ات باشد.

 6.  شخصیت با تغییر مواجه می‌شود

امبر با تمام وجود درمی‌یابد که آینده‌اش در تکرار گذشته‌ی پدرش نیست. او تغییر کرده، دیگر آن دخترِ فقط فرمان‌بردار نیست. حالا زنی‌ست با رؤیاهای شخصی، خواسته‌های مستقل، و عشقی واقعی. این تغییر آسان نیست، چون با احساس گناه و ترس همراه است، اما غیرقابل بازگشت است. این نقطه، لحظه‌ی جدایی از تصویر قبلی اوست. جایی که امبر باید از پوست قدیمی‌اش بیرون بیاید و خودِ جدیدش را بپذیرد، با تمام آسیب‌پذیری و شجاعتش.

     7.  شخصیت به دنیای قبلی بازمی‌گردد

امبر به خانه بازمی‌گردد، به همان مغازه و همان پدر. اما حالا درونش چیز دیگری جریان دارد. در گفت‌وگویی صادقانه با پدرش، احساساتش را بیان می‌کند و اعتراف می‌کند که این زندگی برایش کافی نیست. بازگشتش به خانه، نه برای ماندن، بلکه برای خداحافظی است. بازگشت او نشان می‌دهد که بخش مهمی از سفر، مواجهه با ریشه‌هاست. او نمی‌خواهد آن‌ها را نفی کند، بلکه می‌خواهد در عین حفظ عشق، استقلالش را هم داشته باشد.

 8.  شخصیت در تعادل جدیدی قرار می‌گیرد

امبر تصمیم می‌گیرد به سفر برود، مسیر خودش را دنبال کند و به جایی برود که می‌تواند خودش باشد. این پایان، آغاز دوباره‌ای‌ست برای او؛ نه به‌عنوان دختر مغازه‌دار، بلکه به‌عنوان زنی آزاد، مستقل و عاشق که بالاخره جرئت کرده مسیر خودش را انتخاب کند. حالا دیگر تعادلی تازه در وجودش شکل گرفته. تعادلی که حاصل پذیرش خویشتن، دل‌کندن از گذشته و رفتن به سوی آینده‌ای ناشناخته اما صادقانه است.


تحلیل سفر شخصیت وید در انیمیشن Elemental  بر اساس دایره‌ی داستانی دن هارمون

1.  شخصیت در یک وضعیت عادی قرار دارد

وید در آغاز داستان، در یک زندگی منظم و راحت زندگی می‌کند. او کارمند دلسوز شهرداری است که به قوانین پایبند است و کارش را با جدیت انجام می‌دهد. ویژگی برجسته‌اش احساساتی‌بودن اوست؛ به‌راحتی گریه می‌کند و از ابراز احساسات خجالت نمی‌کشد. در ظاهر همه‌چیز خوب است، اما در پس این آرامش، نوعی تکرار و کمبود شور در زندگی‌اش دیده می‌شود. او در دنیایی زندگی می‌کند که احساسات پذیرفته شده‌اند، اما شور و شجاعت تجربه نشده‌اند.

۲. شخصیت چیزی می‌خواهد.

آشنایی با امبر جرقه‌ای در دل وید می‌زند. او متوجه می‌شود که همیشه در دایره‌ی امن خودش بوده و چیزی در زندگیش کم داشته: یک عشق واقعی، هیجان، تنوع، و شاید مهم‌تر از همه، جرئت برای روبه‌رو شدن با دنیایی متفاوت.
این خواسته‌ی پنهان، حالا با حضور امبر شکل گرفته و کم‌کم به اولویت زندگی‌اش تبدیل می‌شود.

۳. شخصیت وارد یک وضعیت جدید می‌شود

وید حالا وارد دنیای آتشین و ناشناخته‌ی امبر می‌شود؛ دنیایی پر از قوانین متفاوت، خطرات فیزیکی (آب و آتش نمی‌توانند با هم ترکیب شوند)، فرهنگ خانوادگی خاص و فشارهای سنتی. او باید با دنیایی کاملاً متفاوت کنار بیاید، جایی که نه‌تنها از نظر فیزیکی بلکه از نظر احساسی و فرهنگی هم با آن غریبه است. او حالا در فضایی قرار گرفته که هر قدمش با ریسک همراه است، هم برای جسمش و هم برای قلبش.

۴. شخصیت برای رسیدن به هدفش تلاش می‌کند

وید در این مسیر تلاش می‌کند تا نه‌تنها در کنار امبر باشد بلکه واقعاً او را درک کند. او برای جلوگیری از بسته‌شدن مغازه خانواده امبر تلاش می‌کند، خودش را در چالش‌های آن‌ها شریک می‌داند، و حتی با خانواده‌ی او روبه‌رو می‌شود.
در این مسیر، وید قدم‌به‌قدم از یک ناظر بیرونی به یک شریک واقعی تبدیل می‌شود.

۵. شخصیت آنچه می‌خواهد را به دست می‌آورد – اما به بهایی سنگین

وید موفق می‌شود دل امبر را به‌دست آورد و عشق دوطرفه‌ای میان آن‌ها شکل می‌گیرد. او در کنار امبر معنا و شور زندگی را تجربه می‌کند، اما این رابطه به‌دلیل تفاوت‌های فاحش بین دنیای آن‌ها و مخالفت‌هایی که وجود دارد، آسان نیست.
او حالا عشقی دارد که می‌داند حفظش آسان نیست و شاید حتی برای آن باید خودش را قربانی کند.

۶. شخصیت با تغییر مواجه می‌شود

در این مرحله، وید مجبور می‌شود تصمیم‌های سختی بگیرد. او باید نشان دهد که عشقش به امبر واقعی‌ست، حتی اگر به‌معنای ایستادگی مقابل خانواده‌ی او یا ترک شهر باشد. این بخش از سفر، آزمون واقعی شخصیت وید است: آیا حاضر است برای عشقش بجنگد؟ آیا از منطقه‌ی امن خود بیرون می‌آید؟ اشک‌هایش حالا دیگر از ضعف نیستند؛ آن‌ها نشانه‌ی عمق احساسی هستند که پشت‌شان اراده‌ای تازه قرار دارد.

 ۷. شخصیت به دنیای قبلی بازمی‌گردد

او به خانه‌اش، به دنیای سابقش بازمی‌گردد، اما دیگر آن فرد قبلی نیست. با وجود تمام مخالفت‌ها، همچنان به عشقش وفادار است. حتی اگر باید شهر را ترک کند یا از کارش بگذرد، آماده است. بازگشت او، بازگشت کسی‌ست که حالا خودش را یافته؛ نه برای فرار، بلکه برای انتخاب.

۸. شخصیت در تعادل جدیدی قرار می‌گیرد

در پایان، وید به فردی متعادل و پخته تبدیل شده است؛ کسی که هم احساس دارد و هم جسارت، هم درک و هم عمل. او عشق را تجربه کرده، رشد کرده و حالا در دنیایی جدید، در کنار امبر، آماده‌ی ساختن زندگی مشترک و متفاوتی است.
او دیگر فقط قطره‌ای آرام در جریان زندگی نیست؛ حالا خودش موجی‌ست که مسیرش را انتخاب کرده.


سفر شخصیت، تنها روایتی در دل یک داستان نیست. بلکه بازتابی‌ست از آنچه درون ما جریان دارد. امبر و وید، با تمام تفاوت‌ها و موانعی که پیش رو داشتند، به ما آموختند که تغییر اگرچه دشوار و گاه دردناک است، اما لازمه‌ی رشد و زیستن حقیقی‌ست. آن‌ها در دل تجربه‌ها، به درکی تازه از خود و جهان اطراف‌شان رسیدند و همین سفر، آنان را از تعارض به تعادل رساند. شاید تو نیز، در همین لحظه، در بخشی از سفر خودت باشی و شاید مرور این مسیر‌ها، نوری باشد برای ادامه راهت. آتش و آب، نه در نبرد، که در توازن و آشتی معنا می‌گیرند. همان‌گونه که ترس و امید، عشق و اختیار، تنها با حضور یکدیگر، زندگی را کامل می‌کنند.

و پایان این روایت، نه نقطه‌‌ی نهایی، بلکه سرآغاز نگاهی تازه است. نگاهی برای زیستن با صداقت، جسارت و انتخاب.

شخصیتداستان زندگی
۳
۰
کیانا جوانرودی
کیانا جوانرودی
نویسنده و تصویرگر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید