kian_moltafet
kian_moltafet
خواندن ۱۳ دقیقه·۴ سال پیش

مهدیار آقاجانی و توضیحاتش درباره آلبوم جنگل آسفالت و هیچکس

کاور آلبوم جنگل آسفالت
کاور آلبوم جنگل آسفالت


پست های پیشنهادی ( با کلیک روی آنها از این مطالب دیدن کنید )

تفسیر آلبوم عدل فدایی ( کامل و جامع ) تفسیر ( دیس یابی ) متن آهنگ دو جا و صبحونه از حصین

بیوگرافی اشکان فدایی

نقد و بررسی آلبوم مجاز یک سال پس از انتشار به دلیل تولد هیچکس

برترین آلبوم های کوتاه رپ فارسی ( لیست 20 تایی )

100 فکت رپ فارسی که شاید ندانید بیوگرافی کامل توپاک ( 2pac )

هنوز خيلى مونده مهديار آقاجانى پاريس، تابستان ۱۳۹۳

هنوز خيلى مونده مهديار آقاجانى پاريس، تابستان ۱۳۹۳

هشت سال از انتشار “جنگل آسفالت میگذرد و خيلى چيزها تغيير كرده است. توضيح در مورد هيچكس و پشت پرده “جنگل آسفالت” به راحتى میتواند يک كتاب باشد. در اين مقاله به اختصار سعى كرده ام در مورد آشنايی ام با هيچكس، خلق “جنگل آسفالت” و اتفاقات قبل و بعد از آن توضيح دهم.

اولين بار كه آهنگى از سروش شنيدم 15 ساله بودم. اينترنت در ايران تقریبا همه گير شده بود. دوستم آدرس اينترنتى يكى از آهنگ هاى هيچكس را فرستاد و براى اولين بار با رپ فارسى آشنا شدم. به نظرم از نظر محتوايى و فنى نقص هاى زيادى داشت با اين حال پر از نكات تازه، خلاقانه و ساختارشكن بود كه باعث میشد بتوانم نقص هايش را فراموش كنم و از شنيدن آن لذت ببرم. بيشتر جست وجو كردم و آهنگ هاى بيشترى پيدا كردم. يكى از مهمترين دلايلى كه به آثار سروش جذب شدم، بى پرده صحبت كردن از دغدغه هاى همسن وسالانش بود كه تا آن زمان نظيرش را در آثار فرهنگی ايرانى نديده بودم. يك سال بعد با سروش از نزديك آشنا شدم و نمونه كارهايم را برايش فرستادم. سروش آهنگها را پسنديد و پيشنهاد همكارى داد. آن زمان قصد داشت از صحنه موسيقى خداحافظى كند و به دنبال آهنگى مناسب براى اين موضوع بود. بعد از بحثهاى فراوان نظرش را تغيير دادم و تصميم گرفتيم اولين آلبوم حرفه اى هيپ هاپ ايرانى را توليد كنيم. وقتى پرسيدم “اسم آلبوم را چى بگذاريم؟” بدون مكث گفت: “جنگل آسفالت.”


سروش اميدوار نبود هيپ هاپ به يك صنعت حرفه اى و به تبع آن درآمدزا تبديل شود و دليل اصلى آن را جدى گرفته نشدن هيپ هاپ توسط دولت و روشنفكران میدانست. هرچه بيشتر وارد كار شديم، بيشتر حرف سروش را درک كردم؛ از مدعيان هنر تا حتى خانواده هايمان كارهايمان را مسخره مى كردند. ما باور داشتيم كه “جنگل آسفالت” از نظر نوآورى هنرى در تاريخ موسيقى ايران كم نظير است و از نظر فنى در سطح موسيقى حرفه اى روز دنياست. میدانستيم به دليل كمبود امكانات و بی تجربگی حتما نقص هاى زيادى در كارمان وجود دارد. با اين حال اكثر عكس العمل هاى منفى ، ناشى از طرز فكر غلط در مواجهه با يك پديدۀ  جديد بود. می دانستيم هم نسلان زيادى داريم كه در اين راه ما را يارى خواهند كرد و با هم می توانيم جلوى مخالفت هاى بی منطق ايستادگى كنيم. توهين ها انگيزه اى براى تلاش بيشتر و اثبات نادرستى پيش داوری ها بود. تفكر هيچكس مقدس نيست. روند كارى من و سروش در ساخت آهنگها معمولاً به دو شكل پيش می رود. شكل اول اينكه ابتدا سروش موضوع آهنگ را مطرح مى كند و دربارۀ آن صحبت مى كنيم. بعد از همفكرى در مورد چگونگى ارتباط آهنگ با موضوع، شروع به ساخت آهنگ مى كنم. يك نسخة اوليه از آهنگ را براى سروش آماده مى كنم و اگر ِ بپسندد نوشتن شعر را شروع مى كند. در شكل دوم، سروش موضوع را بر اساس يكى از آهنگهاى منتشرنشده ام انتخاب مى كند. در هر دو شكل بعد از انتخاب موضوع و آهنگ، سروش شروع به نوشتن شعر بر روى آهنگ مى کند . پس از نوشتن هر چند سطر، در مورد آن نظرخواهى مى كند و اين روند را ادامه می دهد تا شعر كامل و آمادۀ ضبط شود. بعد از ضبط، دوباره آهنگ را متناسب با شعر تغيير می دهم، تنظيمات نهايى را اجرا مى كنم و همزمان مسائل مربوط به طراحى جلد، وبسايت و فروش را دنبال مى كنيم. ساخت “جنگل آسفالت” لذت بخش بود. هر دو به دنبال ساخت يك اثر خاص بوديم و انتقاد پذيرى طرفين كار را آسان مى كرد. سروش در مورد تمام زواياى كار مشورت مى كند، از موضوع كار گرفته تا جزئی ترين آرايه ها. هميشه سعى مى كند نقطه نظر طرف مقابل را درک كند، حتى اگر با آن موافق نباشد. اين فضاى حرفه اى باعث می شود در روند يك كار گروهى به راحتى ايده پردازى كنيم، خلاق باشيم، اشتباه كنيم، انتقاد كنيم و در نهايت به نتيجه اى برسيم كه همه تا حد امكان از آن راضى باشيم. عامل ديگرى كه ساخت “جنگل آسفالت” را آسان مى كرد، اعتماد همه جانبه سروش بود. آلبوم را با ساختن “اختلاف” شروع كرديم. هفت آهنگ ساختم تا بالاخره سروش آهنگ هفتم را براى نوشتن اختلاف انتخاب كرد. دومين آهنگ “قانون” بود كه براى آن هم شش آهنگ ساختم تا راضى شد. وقتهايى كه سروش به اندازۀ كافى از كارم راضى نبود و می خواست كه يك آهنگ ديگر بسازم، شك مى كردم شاید واقعا توانش را ندارم و از سروش می پرسيدم: “مطمئنى استعدادش را دارم؟” و يا بارها گفتم “مشكلى ندارم اگر پشيمان شده اى و می خواهى با آهنگساز ديگرى كار كنى.” ولى سروش هميشه به اين حرف ها می خنديد. می گفت خودم را باور داشته باشم و ادامه دهم. از طرف ديگر مسائل بيرونى مانند كمبود امكانات و ترس نوازنده ها از همكارى با هنرمندان زيرزمينى، ساخت “جنگل آسفالت” را مشكل مى كرد. در طول مدت ضبط آلبوم سه بار مجبور شديم استوديو را تغيير دهيم. چون پس از مدتى استوديو پلمب می شد و يا از ترس پلمب شدن اجازۀ ضبط از ما گرفته مى شد. در آخر به لطف يكى از دوستان كه استوديوى كوچكى داشت، شب ها بعد از تعطيلى استوديو تا صبح كار مى كرديم. حق نداشتيم سر و صداى زيادى كنيم تا كسى متوجه فعاليت هاى استوديو در طول شب نشود. در نتيجه هر روز سر كلاس هاى مدرسه خواب بودم. در “جنگل آسفالت” سعى كرديم همة آهنگها را به دليل ضرورت كيفى، هنرى و معنوىشان در آلبوم قرار دهيم. ولى در مواردى، به دلايل امنيتى و براى كاهش خطرهاى احتمالى، مجبور شديم استثنا قائل شويم. آهنگ “وطن پرست” با وجود اينكه با ارزشهاى فكرى سروش در آن دوره در تضاد نبود، حضورش در آلبوم دلايلى فراتر از ارزش هنرى آهنگ داشت. مثال ديگر اين مسئله “مقدمه قانون” است.


سى دى، دفترچه و بسته بندى “جنگل آسفالت” را همراه يكى از دوستان دبيرستانم طراحى كرديم و مخفيانه در چاپخانة يكى از آشنايان تكثير كرديم. براى پيشفروش آلبوم يك وبسايت طراحى كرديم و از دو هفته قبل از تاريخ انتشار، ساكنان تهران مى توانستند آلبوم را پيش خريد كنند. با ثبت نام كنندگان تماس مى گرفتيم و مبلغ را حضورى از آنها دريافت مى كرديم. با وجود اينكه آلبوم قبل از انتشار لو رفت، در تهران نزديك به ۲۰۰۰نفر ثبت نام كردند. افرادى كه به صورت حرفه اى در حوزه فرهنگ فعاليت مى كردند و به كارمان احترام مى گذاشتند انگشت شمار بودند ولى بعد از انتشار “جنگل آسفالت” تعدادشان خيلى بيشتر شد و برخورد عامه مردم هم تا حدودى جدى تر شد. همچنان مشكلات زيادى وجود داشت از جمله عدم امكان برگزارى اجراى زنده، عدم امكان فروش آثار و خطر دستگيرى به خاطر فعاليت غيرمجاز. همانطور كه   پيش بينى مى شد بعد از انتشار، فشارها از طرف دولت بيشتر شد و حين تحويل آلبوم ها، سروش چند روز براى بازجويى دستگير شد. دولت مانع تحويل باقى آلبوم ها شد. سه سال بعد من به اروپا رفتم. فشارهاى دولت تا جايى ادامه پيدا كرد كه سروش نيز برخلاف ميلش براى ادامه فعالیت هنرى ايران را ترک كرد.

كار با سروش خارج از ايران از جهاتى آسان تر و از جهاتى سخت تر شده است. در كشورهاى توسعه يافته برخوردها بسيار متفاوت است و نه تنها هيپ هاپ جدى گرفته مى شود، بلكه يكى از محبوبترين موسيقى هاى عامه پسند روز و از كارآمدترين ابزارهاى تجارى، فرهنگى، سياسى و حتى آموزشى محسوب مى شود. بخشى از اين مسئله به خاطر جا افتادگى هيپ هاپ در فرهنگ عمومى اين كشورها و بخش ديگرى از آن به خاطر امكان فعاليت رسمى است كه منجر به ايجاد صنعت پردرآمد هيپ هاپ شده است. فراوانى امكانات و برنامه هاى فرهنگى باعث شده امكان استفاده از روشهاى نوين، تجربه كردن و يادگيرى بيشتر شود. ولى زندگى در دو كشور مختلف اجازۀ همكارى از نزديك را نمى دهد و بيشتر اوقات آهنگها را از طريق اينترنت براى يكديگر مى فرستيم. نمى توانم با يك تاكسى به خانة سروش بروم و پيش خودش آهنگ را بسازم يا تغييراتى كه مى خواهد را درجا اعمال كنم. به همين دليل با وجود امكانات بيشتر، گاهى كارها بيشتر از زمانى كه در ايران بوديم طول مى كشد. كمتر به فشارهاى دولت فكر مى كنيم. مى توانيم به اجراى زنده و فروش محصولات فكر كنيم. ولى همچنان در ايران نمى توانيم فعاليت تجارى داشته باشيم و به اكثر مخاطبها دسترسى فيزيكى نداريم. تقاضا براى خريد آهنگها در ايران زياد است و براى بعضى از محصولات امكان خريد از طريق كمك به خيريه گذاشته ايم تا متقاضيان بتوانند با پرداخت مبلغ به خيريه و ارسال قبض پرداخت به ما، رمز بگيرند و محصول مورد نظر خود را با كيفيت دلخواه دريافت كنند.

خوشبختانه موسيقى وراى زبان است و مى توانم با هر مليتى در هر   زمينه اى كار كنم ولى سروش هميشه در حال دست و پنجه نرم كردن با مشكلات هنر ايران و فارسى زبانهاست و به عنوان يك رپكن ايرانى به خاطر ضرورت استفاده از زبان فارسى نمى تواند به راحتى با مخاطب غيرفارسى زبان ارتباط برقرار كند و موقعيتهاى كارى ايجاد كند. هميشه با سروش سعى داريم با هر اثر حداقل يك ايدۀ نو يا يك تلفيق خلاقانه در هنر موسيقى و شعر ايران و جهان مطرح كنيم. برايمان نوآورى و شعور مخاطب ارزش دارد و مهم نيست در اين راه از كجا الهام مى گيريم.


در دورۀ اينترنت فرهنگ شرق و غرب به سادگى در هم حل مىشوند و آنچه مهم است كيفيت و نوآورى اثر است. براى نوآورى در زمينة موسيقى، در آهنگ "ديده و دل " با استفاده از اشعار، آوازها، سازها، ريتم ها و ملودى هاى سنتى ايرانى، به نوعى سعى كرديم فرم جديدى از هيپ هاپ را به عنوان هيپ هاپ ايرانى بسازيم. مثال ديگر مى تواند استفاده از تكنيك سمپلينگ باشد كه در آهنگسازى غربى مرسوم است ولى تا قبل از رونق رپ فارسى در موسيقى ايرانى زياد به چشم نمى خورد. تكنيك سمپلينگ در موسيقى شبيه تكنيك كولاژ در هنرهاى تصويرى است. به اين معنى كه با استفاده از قسمتهايى از يك يا چند صدا كه به منظور ديگرى ضبط شده اند، آهنگ جديدى بسازيم. استفاده از اين تكنيك مى تواند براى كمك به مضمون آهنگ باشد و يا كمك به زيبايى آن. براى ساخت آهنگ “اون منم” سروش درخواست كرد آهنگى با استفاده از يك آهنگ قديمى ايرانى بسازم. دو آهنگ با استفاده از آثار گوگوش ساختم كه يكى از آنها “اون منم” بود. سروش موضوع را طورى طراحى كرد كه شعر گوگوش به مفهوم و حس آهنگ كمك كند. چند سال بعد موضوع “يه روز خوب مياد” را مطرح كرد و پيشنهاد داد آهنگ را با استفاده از تكنيك سمپلينگ بسازم. اين بار مهم نبود چه آهنگى انتخاب كنم، فقط بايد به حس موضوع كمك مى كرد. دو آهنگ ساختم، يكى با استفاده از آهنگ “اشك من هويدا شد” از مرضيه و ديگرى با استفاده از آهنگ “هكابه” از النى كاراايندرو به همراه صداى تظاهرات88 ، تكنوازى نى و تكنوازى سنتور. آهنگ دوم انتخاب شد و در مرحلة تنظيم -به پيشنهاد سروش- صداى بخشى از سخنرانى على شريعتى را به آخر آهنگ اضافه كرديم. در اين اثر حتى انتخاب قطعه براى سمپلينگ، فكرشده بود. قطعة “هكابه” از آلبوم موسيقی متن نمايشنامه اى است كه به روايت سرنوشت زنان تروا مى پردازد. شهر جنگزده اى كه مردانش كشته شده اند و زنانش سعى در دادخواهى و ساختن شهر دارند. مثال ديگر براى انتخاب فكرشدۀ قطعه براى سمپلينگ، آهنگ “عاشقم” است. بعد از ضبط وقتى براى شعر همخوان به نتيجه اى نرسيديم، به جست وجوى آهنگى برخاستم كه بتوانم با استفاده از آن همخوان آهنگ را بسازم. در آخر با تغيير گام و ضرب آهنگ “الا يا ايها الساقى” از شهرام ناظرى توانستم همخوانى بسازم كه مضمون شعر سروش را به مخاطب برساند. در آهنگ “يانگ اند فوليش” به درخواست شركت تهيه كننده از آهنگ “هاس  آو رايزينگ سان” استفاده كرديم و سروش مانند “اون منم” موضوع را بر اساس سمپل طراحى كرد. “پابرجا” كه با استفاده از آهنگ “وقتى بهار نيست” از گلپا ساخته شده، از آن دسته كارهايى است كه در آن از سمپلینگ  صرفا به خاطر زيبايى استفاده شده است. نمونة پيشرفته تر اين كار را می توانيم در آهنگ “من اگه تو نباشى” بشنويم كه در آن براى زيباتر شدن اثر از آوازهاى محلى شمال ايران استفاده شده است. در زمينه نوآورى در شعر مى توان به چينش كلمات سروش روى ضربآهنگ توجه كرد كه تنوع چشمگيرى دارد و روى هر گونه ضرب و كسر ميزان تسلط دارد، از قافيه پردازى روى ضرب 1۴۰بى پى ام" برپا " تا اجراى ريتم هاى پيچيده روى كسر ميزان 6/8 “انجام وظيفه” . سروش در نوشتن از همه چيز الهام مى گيرد. كوچكترين اتفاق در خيابان و نكات سادۀ كتابهاى درسى مى تواند منبع الهام باشد. در مدرسه در تفسير خيلى از شعرها مى گفتند منظور از معشوق خداست. سروش بر همين مبنا ايدۀ آهنگ “هزارى” را مطرح كرد كه آهنگى عاشقانه است و معشوق اسكناس هزار تومانى.

بخشى از شعر “هزارى: <<همه بهت میگن  صدى و دامنت چين چينه (دستة 1۰۰هزار تومانى) اونى كه مانتوش آبيه كیت میشه؟ (اسكناس ۲هزار تومانى)

اونم بوده باهام چند بار ولى خب تو از بچه هاى قديمى ترى مانتوت سبز، مشهورتر از (اسكناس هزار تومانى) هديه تهرانى.

با تو محبوبترم بيا عشقبازى كنيم دستم به كمرت (حالت پول در دست گرفتن)

دست راستو خيس مى كنم مى كشم به سرت (حالت شمارش پول)” >>

من و سروش خوشبختانه از ابتدا به لطف دوست خوبمان مهرک گلستان (ريويل ) هميشه در جريان جزئيات موسيقى دنیا و خصوصا هيپ هاپ بوديم.  به عنوان مثال مهرک در زمان “جنگل آسفالت” ما را با آرايهاى آشنا كرد كه مى توان آن را “تشبيه به ايهام” ناميد. آرايه اى كه در ادبيات غرب وجود دارد ولى نمونه اش را در ادبيات فارسى نديده بوديم. نمونة واضح اين آرايه را در آهنگ “بنگ” مى بينيم:

“خوب میخونم و حرف حق مى زنم قارى ام؟ نه دبه مى كنيم شورش در مياد (زير حرفمان مى زنيم گندش در مى آيد / دبه شور درست مى كنيم) وعده بیخودى میديم بوش كه در مياد (بيخودى وعده مى دهيم وقتى همه باخبر مى شوند / بيخودى وعده مى دهيم وقتى بوى شورمان بلند مى شود / همچنين منظور از ‘بوش’ مى تواند رئيس جمهور سابق آمريكا باشد)”

سروش در بيت آخر شعر بالا سه معنى جدا از هم را به شنونده منتقل مى كند. در بيت اول حرف حساب زدن خود را به قارى قرآن كه “كلام حق” را مى خواند تشبيه كرده است. در واقع تشبيه خود را به معنى دوم (ايهام) “حرف حق” كه قرآن است نسبت داده است. آراية ديگرى كه از طريق رپ فارسى وارد ادبيات شده، آرايه اى است كه مى توان آن را “ايهام تلفظى” ناميد. به مثال زير از آهنگ “چى شنيدى؟”توجه كنيد:

“هستى طلبه؟ بيا قمقمه يادت نره اينجا دهنا خشك مىشن با نور جمجمه” “قمقمه” و “قم قمه” تلفظهاى يكسان دارند ولى معنى هاى متفاوت. سروش با استفاده از اين نكته و همچنين ايهام كلمة “طلبه” توانسته دو معنى کاملا متفاوت را همزمان انتقال دهد. معنى اول “آيا تو هم خواستارى؟ بيا، فقط قمقمه فراموش نشود چون اينجا از شدت نور جمجمه دهانت خشك خواهد شد” است و معنى دوم “آيا طلبة حوزه هستى؟ قم قم است. اينجا فرق دارد و دهانت از شدت نور جمجمه خشك مىشود”.

امروز كه به “جنگل آسفالت” فكر مى كنم، به نظرم كاستى هاى زيادى از نظر موسيقى و شعر دارد. در اين هشت سالى كه از انتشار “جنگل آسفالت” گذشته، هيچكس خيلى پخته تر شده است و اين تغيير را در آلبوم بعدى اش به نام “مجاز” خواهيم شنيد. “جنگل آسفالت” ساختة دو ذهن 17 و 21 ساله است كه در جايى كه كارشان جرم محسوب مى شده است، بدون امكانات كافى، سرمايه، تجربه يا راهنما دست به خلق يك اثر تجربى زدند كه مى تواند با استانداردهاى جهانى روز خود تطابق داشته باشد. “جنگل آسفالت” با همة خوبى ها و بدى هايش توانست موسيقى ايران را به قبل و بعد از خود و يا به تعبيرى به قبل و بعد از همه گير ِ شدن رپ فارسى تقسيم كند. حركتى كه باعث شد هر نوجوان ايرانى به خود جرأت نوشتن و آهنگسازى ً بدهد. حتما هنرمندان بااستعدادى بين اين نوجوانان هستند كه ممكن است موفق شوند بدون پشتوانه صداى خود را به گوش ديگران برسانند. ولى آيا قادر خواهند بود به طور رسمى هنر خود را عرضه كنند، بدون اينكه مجبور باشند در روح اثر دست ببرند يا به كسى باج بدهند؟ آيا روزى مى توان در ايران از طريق هنر هيپ هاپ زندگى كرد؟ بعيد مى دانم كه من يا سروش آن روز را ببينيم ولى اميدوارم يك روز خوب بيايد

یه مریض مغزی ، دهه هشتادی ، درگیرم با تقویمِ شمسی ، بی‌سرزمین ، رو نقطه‌ی صفر مرزی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید