از مهر ماه امسال متوجه شدم چیزی در من میجوشه......
فکر میکنم همه ی آدم ها این جوشش رو دارن و اون رو با هنری نشون میدن با هنر عکاسی ، نقاشی ، بلاگری ، یوتیوبری ،نوازندگی و....
شاید الان یکی جمله های بالا رو خونده باشه وبگه کیمچی احمق یوتیوبری و بلاگری مگه هنره ؟ از نظر من بله کسی که میتواند به زیبایی در قالب تصویر وصدا و... داده (data)ثبت کند هنرمند است هرچند درمیان یوتیوبر ها وبلاگرها همچون هنرمندان دیگر اثرات خزعبل یافت می شود.بگذریم...
درنوجوانی دوست داشتم همیشه نواختن پیانو یاد بگیرم و اکثر اوقات تصور میکردم در پشت میز پیانو نشستم دارم پیانو مینوازم اما این هابی در من گم شد و رفت تو دره ی خواب وفراموشی.
نمیدونم رویای پیانو نواختن کی در من بیدار بشه اما رویای نوشتن در مهر ماه امسال در من بیدار شد وحالا که هرچقدمیگذره که دوست دارم تو کوچیکترین تایم های آزادم هم بنویسم ....
یادم میاد در اون دوران هر طور که شده مینوشتم و وقتایی که دوست نداشتم بقیه از نوشته هام سردربیارن به زبان اختراعی خودم مینوشتم و از بقیه پنهانشون میکردم.
هرچند که دیگه نوشته های نوجوونیم رو دوست ندارم اما حالا دوباره دوست دارم همونقد بیشتر به نوشتن بپردازم.
پس دوباره قلبم رو به صفحه ی کیمچیجان تو ویرگول میسپرم و شروع میکنم.
این نوشته رو هم به عنوان مقدمه شروع بعد از سال ها درنظر میگیرم.
به امید دیدار دوباره ی کیبورد کیمچی 🤞