Kimia Abdolahzadeh
Kimia Abdolahzadeh
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

شما درجه ی سختی هایتان را با چه مقیاسی اندازه می‌گیرید؟


باید متر بندازیم؟

من خیلی مدت است متر انداخته ام اما نتوانستم اندازه اش را بگیرم. هر دفعه متر انداختم درازتر شد.

یک سخنی هست که می‌گویند زیاد سخت نگیر، همه چیز آسان است، شنیدین اش؟

هر موقع کارها زیاد می شود این جمله را با خودم تکرار می کنم و می‌گویم زیاد سخت نگیر، همه چیز آسان است.

وقتی در برهه ای قرار میگیری و میبینی از 24 ساعت به 48 ساعت زمان نیاز داری و بازهم میبینی که نمیرسی چند چیز به ذهنت می ‌آید . اولیش این است که می خواهی لمس کنی درجه ی سختی ات را . می خواهی متر بگیری اندازه اش را.

زندگی هم همینطور است. در مرحله ای از زندگی رسیده ایم که می گوییم زندگی سخت است. دیگر آسان نیست.

باید برای ذره ذره اش جان بِکَنی تا کارت نتیجه دهد.

باید برای هر ثانیه ثانیه اش زحمت بکشی تا سختی ها نتیجه دهد . تازه همان هایی هم که نتیجه می دهند اسمش آسان نیست اسمش سخت است.

داشتم فکر می کردم اگر همه چیز آسان بود نتیجه ها دیگر لذت بخش نبودند اما در آن صورت یک خوبی ای وجود داشت اینکه دیگر نه استرسی بود نه دردی و نه دلهره ای.

اما اگر همین سختی ها ادامه پیدا کنند ، لذتِ نتیجه ها را می بینیم ولی استرس هست، درد هست، دلهره هم هست.

از همه بدترش آن استرس هست که دیوانه ات می‌کند.

باید ببینی زندگی برایت چه معنایی دارد؟

دوست داری چه طور زندگی کنی؟

تو برای اینکه از شکم مادرت بیرون آیی می دانی چه موانعی را پشت سر گذاشتی؟

پس زندگی از همان اول از سختی ها شروع شده و ادامه دارد و قرار نیست هم تمام شوند . باید انتظارمان را از زندگی کم کنیم. در برهه ای از زمان رسیده ایم که نباید از زندگی توقعی داشته باشیم. نباید توقع داشته باشیم که با ما راه بیاید. توقع مان را باید کم کنیم.

زندگیسختیآسانآسانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید