اگر به نظر شما زندگی میدان نبرد است و شما فرمانده این میدان، پس به شدت به این استراتژی ها برای پیروزی نیاز خواهید داشت…
رابرت گرین نویسنده کتابِ 33 استراتژی جنگ است.
این کتاب 33 استراتژی روز صحنه نبرد را که توسط فرماندهان استفاده میشود را کاملا ساده سازی کرده و در قالب یک دستورعمل ساده درآورده است.
او این استراتژی ها را برای استفاده شخصی در زندگی برای کسب موفقیت های بیشتر و در دنیای کسب و کار برای چیره شدن بر رقبا و کسب سود بیشتر از بازار، به زبان ساده و کاربردی توضیح داده است.
شما در این مقاله قرار نیست کتاب رابرت گرین را بخوانید (البته توصیه میشود حتما بخوانید)
شما قرار است در این سری مقالات با 33 استراتژی جنگ آشنا شوید که در سرتاسر دنیا برای فرماندهان ارشد نظامی تدریس میشود تا بتوانند در میدان نبرد ابتدا بر نفس خود سپس بر دشمن چیره شوند.
ما هرکدام از این 33 استراتژی را تشریح کردیم و جاهایی که لازم بود با مثال هایی از دنیای واقعی نحوه استفاده و عملکرد آنها را توضیح دادیم…
در دنیای امروز صاحبان کسب و کار (کارآفرینان) و افراد جویای موفقیت، برای موفقیت به چیزی کمتر از مهارت های یک فرمانده جنگی نیاز ندارند؛ هر یک از ما فرمانده زندگی خودمان هستیم.
4 استراتژی اول
برای کسب تمرکز حواس،
سلطه بر خود و ثبات شرایط فرمانده است.
استراتژی شفافیت : اعلام جنگ کنید.
زندگی یک جنگ بی پایان است و شما تنها زمانی در این جنگ پیروز خواهید شد که دشمن خود را بشناسید.
شما برای موفقیت و چیره شدن بر دشمن ابتدا باید او را بشناسید. رد پایش را دنبال کنید،به دنبالش بگردید و هر نشانه ای را به عنوان یک سرنخ از دشمنتان در نظربگیرید و سپس، تنها زمانی که او را شناسایی کردید، اعلام جنگ میکنید.
دشمن شما میتواند باعث داشتن هدف و مقصد در زندگیتان باشد…
استراتژی چریکیِ ذهن : با گذشته وارد جنگ نشوید.
آنچه اکثر اوقات باعث اوقات تلخی شما میشود مرور اتفاقات گذشته شماست؛ باید آگاهانه افکاری در جریان در ذهن تان را انتخاب کنید : افکاری که مربوط به حال و آینده هستند.
نسبت به افکارتان بیرحم باشید.
به هیچ عنوان اجازه ندهید افکار بی استفاده و مربوط به گذشته بخواهد اوقات شیرین حال و آینده درخشان تان را از شما به غارت ببرد. با استفاده از جنگی چریکیِ ذهنی به هیچ عنوان اجازه تشکیل صفوف افکار را به افکار گذشته ندهید. نظر و یکپارچگی آنها را به هم بریزید، با خاموش کردن تلفن همراه، دور از دسترس گذاشتن خاطرات گذشته و …
استراتژی متعادل سازی : در میان همهمه ی رویداد ها، حضور ذهنتان را حفظ کنید.
در اوج جنگ، ذهن ناخودآگاه تمایل به از دست دادن اختیار دارد. دقیقا در همین لحظات است که حیاتی ترین تصمیم را باید یک فرمانده بگیرد : حفظ اختیار و چیره شدن بر اوضاع.
برای آمادگی در جبهه های جنگی فرماندهان خیلی قبل تر خود را با انواع شرایط ذهنی ویران کننده و سخت واکسینه کرده اند با بودن در چنین شرایط و کسب مهارت در بدست آوردن اوضاع و حفظ حضور ذهن.
شما در زندگی تنها زمانی میتوانید در اوضاع و شرایط ناگوار به درستی اقدام به تصمیم گیری معقولانه کنید که قبلا در چنین شرایطی یا شرایط مشابه بوده باشید و مهارت پیدا کردن راه برون یافت از چنین شرایط را بدست آورده باشید.
سعی کنید خود را از مبارزات و چالش ها عقب نکشید، در عوض بیشتر خودتان را با چالش ها درگیر کنید تا در آینده بتوانید در تمام اوضاع و شرایط قابلیت کنترل اوضاع را داشته باشید.
استراتژی میدان نبرد مردگان : حس اضطرار و لاعلاجی ایجاد کنید.
تو بدترین، بی رحم ترین و خطرناک ترین دشمن خودت هستی. زمانت را بیهوده با رویابافی در آینده به جای وفق با اوضاع حال، درحال نابود کردن هستی.
رشته افکار گذشته را پاره کن، حتی اگر ندانید درمورد چه چیزی در زمان حال میخواهید فکر کنید. خودتان را در میدان نبر مردگان قرار دهید. چند هزار سال پیش، فرمانده چین باستان چنین گفته “جنگ، میدان نبرد مردگان است. تنها کسانی میتوانند در آخر فاتح این میدان شوند که این اصل را پذیرفته اند و ترسی از مردن ندارند.”
پل های پشت سرتان را برای بدست آوردن چیزهایی که میخواهید خراب کنید، وارد چالش ها شوید، اجازه ندهید حس ترس از شکست بخواهد بر امید به پیروزی تان غلبه کند.
3 استراتژی بعدی
به منظور ایجاد تیم و رهبری آن است.
استراتژی دستور و کنترل : به دام تصمیم گروهی آگاه باشید.
مشکل اصلی اداره و رهبری یک تیم وجود افرادی با اصول و ارزش های متفاوت است.
شما باید زنجیره ای از دستورات را با نهایت دقت و نفوذ در آنها ایجاد کنید تا احساس نکنند بر آنها میخواهید سلطه داشته باشید و از شما دستور بپذیرند.
حس همکاری در آنها ایجاد کنید، هرگز در دام تصمیم گیری گروهی نیافتید. به عنوان رهبر از نظرات دیگران آگاه شوید، پیشنهادات اعضای تیمتان را بشونید، اما تنها خودتان تصمیم نهایی را بگیرید.
اگر خواستید به کمک همفکری دیگران تصمیم گیری کنید، از «تصمیم گیری چند معیاره» استفاده کنید.
استراتژی آشوبِ کنترل شده : تیم تان را چند قسمت کنید.
از عناصر حیاتی در جنگ، سرعت و سازگاری است – قابلیت حرکت و تصمیم گیری سریع تر از دشمن.
تیم تان را به تیم های مستقل و کوچک تر تقسیم کنید تا خودشان خودشان را اداره کنند. نیروی هایتان را تشنه ی کسب پیروزی و توقف ناپذیر تربیت کنید با ایجاد حس یک قهرمان در آنها.
برای افراد تیم تان و تیم های کوچکترتان ماموریت در نظر بگیرید و اجازه بدهید خودشان آنرا انجام دهند.
در دنیای تجارت، در شرکت ها این استراتژی به شیوه داشتن مدیران مستقل در بخش های مختلف مانند مدیر فروش، مدیر انبار و … تنها زمانی مدیر هر بخش از نهایت پتانسیل-اش استفاده میکند که مستقل باشد و بخواهد خودش ماموریت تعیین شده خودش را به اتمام برساند.
استراتژی روحیه : جنگ را به یک نهضت تبدیل کنید.
رمز موفقیت و کسب انگیزه افراد تیم چنین است : افراد تیم ابتدا به انجام ماموریت فکر کنند، بعد به کار تیمی و در آخر به سود فردی از همکاری. برای این منظور باید به آنها انگیزه دهید، آنها را برای کسب موفقیت از دشمن منفور برشورید.
کاری کنید موفقیت شان تنها در گروی موفقیت تیم شما ببینند.
در دنیای کسب و کار زمانی که شرکت موفق خواهد شد که تک تک کارمندان و مدیران شرکت به موفقیت شرکت به عنوان موفقیت خودشان فکر کنند.
4 استراتژی بعدی
مربوط به جنگ های تدافعی است.
استراتژی مناسبت ترین اقتصاد : نبردهایتان را آگاهانه انتخاب کنید.
همه ی ما انسان هستیم و محدودیت های خودمان را داریم- انرژی و مهارت های ما تنها تا جایی میتواند ما را همراهی کند. شما باید محدودیت هایتان را بشناسید و نبردهایتان را آگاهانه انتخاب کنید.
هزینه نامرئی جنگ را در نظر بگیرید : زمان تلف شده، اعتبار سیاسی و تحریک بیشتر دشمن به گرفتن انتقام.
اغلب اوقات معقولانه ترین کار منتظر ماندن و به تدریج اقدام به تحلیل بردن نیروی های دشمن است به جای آنکه مستقیم بر دشمن حمله ببریم.
استراتژی ضد حمله : اجازه رشد به دشمن ندهید.
حمله و اقدام اولین نفر معمولا باعث قرار گرفتنش در شرایط نامساعد است : زیرا در حال فاش کردن استراتژی و محدود کردن گزینه هایش است.
در عوض، با قدرت در موضع خود منتظر حمله ی دشمن ماندن میتواند به شما قابلیت انعطاف پذیری بیشتر در میدان برد و آگاه سازی از استراتژی دشمن را مژده دهد. اگر دشمن شما عصبانی است، آنها را در دام حمله های سنگین گرفتار کنید به جای اینکه اجازه دهید بتوانند بر روی میدان نبرد تسلط داشته باشند.
استراتژی میخکوب : در نظر حریف تان تهدیدی به نظر بیایید.
بهترین راه برای باعث عقب نشینی کردن دشمن، اجازه ندادن به دشمن به حمله به عنوان اولین نفر است. فکری را در نظر دشمنتان ایجاد کنید “اینها دیوانه اند…” ، “اینها هرکاری ازشان سر میزند…” کاری کنید که حریفتان فکر کند ارزشش را ندارد با شما وارد جنگ شود.
بلاتکلیفی و نامعین بودن شرایط به مراتب بهتر است از وجود تهدید : اگر دشمن شما مطمئن نباشد مبارزه با شما به چه قیمتی برایش تمام میشود، آنها هرگز در پی فهمیدن آن نخواهند بود.
استراتژی واکنش منفی : فضا را با زمان معامله کنید.
درگیری مستقیم با دشمن قوی تر به منظور حقارت نیست، بلکه استفامت است.
با تحمل تحریکات دشمن خشمگین به منظور نبرد با او، شما در واقع زمان میخرید، زمان ارزشمند – زمان بازیابی، زمان تفکر، زمان تحلیل دشمن.
بعضی اوقات در زندگی و کسب و کار، باید اجازه دهید زمان خیلی از موضوعات را حل کند. کاری نکردن در چنین شرایطی اغلب سودآور تر است از اقدام کردن.
ادامه دارد… در قسمت های بعدی میخوانید :
11 استراتژی حیاتی، که فرماندهان نظامی تنها در شرایط بحرانی و با کسب مهارت هایی از قبل اجازه استفاده از آنرا دارند.