کیریباتی·۳ ماه پیشبه سی و هشت روش سامورایی - روش دهمورود به برخی فروشگاهها، مراسم رسمی تحویل اراده است. تو با یک هدف فروتنانه، یک تصویر روشن در ذهن، و تمامیت عقلی وارد میشوی؛ اما آنجا، در ق…
کیریباتی·۳ ماه پیشبه سی و هشت روش سامورائی - روش نهمجیغِ تولد، اولین سمفونیِ خشونت بود. پردهی گوشم نه با صدای خودم، که با سکوتِ سنگینِ اتاق پاره شد. خنجرِ اول، نگاهِ بیتفاوتِ مادری بود که ت…
کیریباتی·۳ ماه پیشبه سی و هشت روش سامورایی - روش هشتمنور سرد مانیتور، رودخانهای از اعداد بیروح را روی صورت اناهیتا میریخت. انگشتانش، مثل عنکبوتهایی دقیق، روی کیبورد میرقصیدند و امید و ترس…
کیریباتی·۳ ماه پیشبه سی و هشت روش سامورایی - روش هفتمگاهی وقتا فکر میکنم آدم بودن کار سختیه. بعد به این فکر میکنم که حیوون بودنم راحت نیست. مثلا اگه یه سگ باشی و درو برات باز نکنن باید برینی…
کیریباتی·۴ ماه پیشبه سی و هشت روش سامورائی -روش ششمروی صندلی چوبیاش، پشت به پنجرهای که به کوچهای بنبست باز میشد، نشسته بود و به صفحهی سفید خیره شده بود. پرده توری قدیمی را کشیده بود و…
کیریباتی·۴ ماه پیشبه سی و هشت روش سامورائی - روش پنجمشستن روی صندلی سلمانی، اعلام رسمی انحلال ارادهی شخصی است. تو با یک ایده، یک عکس در موبایل، و یک دنیا امید وارد میشوی، اما روپوش سفید و سن…
کیریباتی·۴ ماه پیشبه سی و هشت روش سامورائی - روش چهارم-الو!-سلام، بفرمایین.-سلام…ببخشید.-خدا ببخشه.-شمام ببخشین.-چشم…امر دیگه ای ندارین؟-نه، ممنون.-خواهش میکنم، شب خوش.-خدافس.گوشی را آرام روی م…
کیریباتی·۴ ماه پیشبه سی و هشت روش سامورایی - روش سومآخرین لیوان از شربت مادربزرگ مادرم که مُرد، ما به او مامانی میگفتیم، را به همراه تخم شربتیهایی که شستهام آماده میکنم. پنجره باز است. هو…
کیریباتی·۴ ماه پیشبه سی و هشت روش سامورایی - روش دومهر روز جوری رفتار میکنم که به خودم ثابت کنم، «درست فکر میکنی!»، دنیا اونجوری که به نظر اکثریت میرسه نیست.برای همین است که صبحها در مترو…
کیریباتی·۴ ماه پیشبه سی و هشت روش سامورایی - روش اولآقای پدرو دیگو رودریگز از جای خودش، انگار که بهش یه وزنه صد کیلویی بسته باشن ولی نخواد به کمرش فشار بیاره، خیلی آروم بلند میشه تا با اکراه،…